على بن مهزیار و دیدن یار «1»
على بن مهزیار مىگوید: وقتى بالاى عقبه طائف رسیدم تا نمایندهاى که از طرف امام عصر دنبال من آمده بود، مرا خدمت ایشان ببرد، وقتى جاى حضرت را نشان داد، گفت که این خیمهاى که وسط صحراست، مرکز زندگى ایشان است.
بعد رو به سوى من کرد و گفت: این جا جاى پرهیزکاران است، هر چشمى را راه نمىدهند، هر نفسى را راه نمىدهند، خودشان هم که ظاهر مىشوند، تمام نفوس خبیثه را از بین مىبرند، دنیا پر از عدل و داد مىشود تا لایق دیدن ایشان باشد.
وقتى ایشان ظاهر مىشود، با بودن ایشان دیگر ظلم و جورى نیست. الان چشم ایشان را دور دیدهاند که ظلم به طور مارپیچى در دنیا حرکت مىکند به گونهاى که من مىتوانم ظالم باشم یا مىتوانم ظلم کنم، ولى وقتى ایشان بیایند، خدا به دست ایشان و یارانشان تمام جهان را پاک مىکند. «2» امام باقر علیه السلام مىفرمایند: زمانى که ایشان بیاید، عرب با آن آتش شهوتش در زمان ایشان بسیار آرام مىشود.
امام باقر علیه السلام مىفرماید: اگر زیباترین دختر با روى باز از بازار بغداد شترى را بار کند، یک طرف طلا و یک طرف نقره و این دختر زیبا با پاى پیاده تا شام پشت سر شتر برود، یک دور بین، بین این عربها بگردد نه چشمى پیدا مىشود که او را نظر کند و نه دستى که به مالش دست بزند. این قدر دنیا پاک مىشود.
به دست او و 313 تن از یاران اولیّه «3» او که یک عرب هم بین آنها نیست و تمام آنها ایرانى هستند، چون ایران همیشه سعى کرده بهترین بندگان را براى خدا داشته باشد، بهترین فقیه را داشته باشد، بهترین مفسّر قرآن را داشته باشد، بهترین عارف را داشته باشد، عالىترین اولیاى خدا را داشته باشد، شما به هر برنامه مثبتى که روى بیاورید، شاهکار انسانى آن برنامه مثبت ایرانى است. نباید دچار غرور شود، چون هر چه دارد از خدا دارد نه از خودش، کسى به خودش نبندد که چون ایرانى هستم، چنین هستم، این تعصّب ایرانیّت او، به قول خارجىها، گرایش به ناسیونالیزمى و کفر است، بلکه فقط باید بگوید: «هذَا مِن فَضْلِ رَبّى» «4» آن چه دارم مال مولایم است نه مال خودم.
پی نوشت ها:
-------------------------------------------------------------
(1)- مناسب است در این جا اشارهاى به زندگانى على بن مهزیار بشود: على بن مهزیار، على بن مهزیار دَوْرَقى اهوازى مُکنّى به ابوالحسن، از فقها و دانشمندان شیعه و از روات و محدثان موثق احادیث ائمه اطهار علیهم السلام بوده و در وثاقت او شک و تردیدى وجود ندارد. وى از پدرى نصرانى به دنیا آمد و گویند که خود نیز در آغاز نصرانى بوده که بعد در کودکى همراه پدرش مسلمان شده است. گفته شده است: خدا براى شناسایى مذهب مقدس شیعه بر او منت نهاد و وى فقیه شد.
مهزیار از حضرت رضا علیه السلام حدیث نقل کرده و از جانب حضرت جواد علیه السلام و حضرت هادى علیه السلام وکالت و نیابت داشته و از اصحاب و یاران ایشان بوده است. نامهها و توقیعاتى که از طرف حضرت جواد و حضرت هادى علیهما السلام در امر شیعه اهواز به وى نوشته شده و بر جلالت قدر او دلالت دارند، در کتب رجال مسطور است. این توقیعات نشان مىدهد که او درنقل روایاتش موثق بوده است، ضمن این که هیچ دانشمندى از وى نکوهش نکرده است.
درباره مقام تقواى او گفتهاند: على بن مهزیار پس از این که آفتاب طلوع مىکرد سجده مىنمود و سر خود را از سجده بلند نمىکرد تا این که براى هزار نفر از برادران دینى خود همان دعائى را مىکرد که براى خود مىنمود. اثرى که از سجده در پیشانى وى بود نظیر زانوى شتر شده بود، موقعى که عبدالله بن جنْدَب از دنیا رفت، على بن مهزیار قائم مقام او شد. همچنین نقل شده که نورى مثل نور آفتاب از مسواکش خارج شد؛ این نور در آن موقعى که وى در آخر شب براى وضو گرفتن داخل صحن خانه شد از مسواکش ظاهر گردید. این موضوع در ضمن خبرى طولانى در کتاب شیخ کشى نقل شده است.
آثار مهزیار، حدود 40 کتاب از وى نقل شده که از آن جمله مىتوان به: کتاب الانبیاء، الزهد، المکاسب، المَلاحِم، الرد على الغُلاة، التجمل و المُرُوَّة، النوادر، حروف القرآن، کتاب البشارات، الخصال، وفات ابوذر رَضِىَ اللّه عَنْه، حدیث بدر، کتاب سلمان فارسى رَضِىَ اللّه عَنْه، الوضوء، الصلوة، الحج، المَثالب، حدیث الاشعریه، کتاب زکات، صوم، طلاق، حدود، دیات، تفسیر، فضائل، عتق و تدبیر، تجارات و اجارات، دعاء مزار، وصایا، مواریث، خمس، شهادات، فضائل المؤمنین و بِرُّهُم، کتاب تقیّه، صید و ذبائح، کتاب القائم علیه السلام، وسائل على بن اسباط اشاره کرد.
وفات على بن مهزیار بعد از سال 254 ق بوده است. مدفن على بن مهزیار طبق نقل محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمى در کتاب فارسى منتهى الآمال در اهواز است.
دایرة المعارف تشیع: 11، حرف ع واژه على.
(2)- الغیبة، شیخ لطوسى: 263- 266؛ بحار الأنوار: 52/ 11، باب 18، حدیث 6.
(3)- امام باقر علیه السلام مىفرماید:
کمال الدین: 1/ 331، باب 32، حدیث 16؛ بحار الأنوار: 52/ 192، باب 25، حدیث 24؛ «... فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْکَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ أَوَّلُ مَا یَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الآْیَةُ بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَیْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عز و جل مِنْ صَنَمٍ وَ غَیْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقوَ ذَلِکَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِهِ.
در هنگام قیام پشت خود را بکعبه میگذارد و سیصد و سیزده نفر یاران مخصوصش پیرامون او اجتماع میکنند، و اول آیهاى را که میخواند این است بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.
پس از این خواهد گفت: من بقیه پروردگار و خلیفه و حجت او در میان شما هستم، در این هنگام مسلمین بر وى بعنوان «بقیّة اللَّه» سلام خواهند کرد، چون ده هزار نفر گرد وى اجتماع کنند پرچم خود را بلند میکند و دعوت خود را علنى مینماید، در روى زمین هر معبود باطلى گرفتار آتشسوزى مىشود، و این خروج بعد از غیبتطولانى خواهد بود، و خداوند به این وسیله بندگان خود را در ایمان به غیبت آزمایش مىکند».
(4)- نمل (27): 40؛ «این از فضل و احسان پروردگار من است.»
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: نفس
نوشته: استاد حسین انصاریان