پیامبر (صلى الله علیه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه کبرى (علیها السلام ) ازدواج نمودند(1). در احادیث منابع شیعه و اهل سنت آمده است که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به کتب زمان خود معروف بوده است.
او از زنان قریش بوده و علاوه بر کثرت اموال و املاک به عقل و کیاست نیز بر دیگرن برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مبارکه»، «سیده نسوان» و «ملکه بطحاء» مینامیدند. او از کسانى بود که انتظار قدوم پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را مىکشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا مى شد.
هنگامى که خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی که از آن حضرت کرد، در خصوص مهر نبوت بود.
اشعار فصیح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و کمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است که گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزى که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه (علیها السلام ) ایمان آورد.
حضرت خدیجه (علیها السلام ) از مال خویش و میراثى که به او رسیده بود تجارت مینمود، چندى نگذشت که از بزرگان تجار شد، بهگونهاى که هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل میکردند و هر روز امول او زیادتر مىشد. بر بام خانه او، قبهاى از حریر سبز با طنابهاى ابریشمی بود که علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود.
افراد زیادى مانند، عقبه بن ابى معیط و ابن ابى شهاب که هر کدام چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى قبول نکردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلىالله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.
ماحصل ازدواج
خداوند دو پسر به نامهاى قاسم و عبدالله که به آنها طیب و طاهر هم مىگفتند، و چهار دختر به نامهاى ام کلثوم و زینب و رقیه و فاطمه (علیها السلام ) به آن بزرگوار عطا فرمود.
حضرت خدیجه (علیها السلام) بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زندگى کرد، و تا آن حضرت زنده بود، پیامبر (صلىالله علیه و آله) همسر دیگرى اختیار نکرد.
همچنین حضرت خدیجه (علیها السلام) جمیع اموال خود را به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واگذار کرد.
آتش حسدم مشتعل شد
عایشه مىگوید: کمتر اتفاق مىافتاد که پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نکند، چندانکه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تاکى خدیجه را یاد مىکنى؟ او پیرزنى بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت کرد! پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى که مردم مرا تکذیب مىکردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتى که مردم مرا از خود دور مىکردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى کرد در حالی که تو را عقیم قرار داد(2).
--------------------------------------------------------
1- فیض العلام: ص 211. قلائد النحور: ج ربیع الاول، ص 67. منتخب التواریخ: ص 20. زاد المعاد: ص 344. مصباح المتهجد: ص 732. بحار الانوار: ج 95 ص 357.
2- ریاحین الشریعه: ج 2 ص 202، 207، 211.
3. اقبال الأعمال، ج 3، ص 115، باب 4، فصل 4
منبع : آفتاب