قطعا علی دایی یکی از مفاخر فوتبال ایران و آسیا است و غیر از جنبههای فنی و آموختن آموختههایش به نسل جدید، حتی از نظر ژورنالیستی هم به سود ماست که در فوتبال حاضر باشد و کار کند، اما راستش فضایی که این روزها ساخته شده، طوری نیست که جای دایی خیلی در آن خالی به نظر برسد. تعارف که نداریم؛ در این فوتبال حاشیه بر متن میچربد، پردههای حرمت دریده شده و روزی 20 تا بیانیه و مصاحبه جنجالی منتشر میشود. کار فنی ضعیف است و رهآورد چندانی ندارد. رنک لیگ ایران در رتبهبندی باشگاههای قاره مدام تنزل میکند و تیمهای ملیمان هم یکی پس از دیگری ناکامی به بار میآورند، اما تا دلتان بخواهد دعوا و درگیری داریم، تنشهای اعصاب خردکن و جنجالهای زردی که حال آدم را به هم میزنند. در این مدت خیلی از آدمحسابیها از فوتبال ایران رفتند یا شاید ناچار به ترک آن شدند؛ از مهدی مهدویکیا که هر چقدر در هامبورگ تقدیر میشود در ایران مجالی برای کار آسان نمییابد تا کریم باقری که در اوج موفقیت از پرسپولیس جدا شد.
راستش این است که شاید این حوزه با حال زار این روزهایش آماده همکاری محترمانه با علی دایی هم نباشد. او «عزیز» یک ملت است؛ یک سرمایه اجتماعی و چهرهای ملی که باید قداستش حفظ شود. آیا واقعا امروز چنین امکانی مهیاست؟ قطعا اینطور نیست و شاید به همین دلیل هم هست که خود دایی طی یکی، دو سال گذشته به دفعات تاکید کرده منعی برای کار ندارد، با این حال خودش از وضع فعلی لذت میبرد و ترجیح میدهد به فوتبال برنگردد.هیچکس دقیقا نمیداند دایی بهار 98 با چه پشت پردهای از فوتبال ایران رفت، اما اگر امروز قصد قضاوت داشته باشیم، منصفانه باید بگوییم آن اتفاق، فعلوانفعالهای بعدش و نیز تصمیماتی که خود دایی گرفت، چه بسا باعث ارتقای جایگاه او نزد بخش بزرگی از مردم ایران شد. او حالا حتی نسبت نزدیکتری با لقب همیشگیاش یعنی «شهریار» دارد؛ اسطورهای که در سطحی بالاتر از کشمکشهای روزمره فوتبال ایران نشسته و از یک موقعیت معتبر و خدشهناپذیر برخوردار است. مردم ایران این دایی را مقربتر هم میدانند؛ مردی که هرازگاهی یک ویدئو از او در جایگاه ممتازش منتشر میشود. گاهی دایی را در حال پذیرایی از بچههای بهزیستی در دفتر کارش میبینیم و گاهی مثل همین اواخر یک بانوی ر زمیکار مدال قهرمانیاش را به او تقدیم میکند. حیف نیست که این جایگاه دوباره به چالشهای فوتبال نه چندان پاکیزه ایران آلوده شود؟