اخلاق انسانى و کرامت آدمى اقتضا مى کند که اقوام و خویشان مورد صله و احسان قرار گیرند، ثواب این کار عظیم، و سبب هم بستگى و پیوند خویشان با یکدیگر و داراى پاداش دنیائى و آخرتى، و در یک کلمه از عبادات و قربات است.
احسان به خویشان
قرآن مجید و روایات همه امت را به احسان به اقوام و خویشان فراخوانده اند.
اخلاق انسانى و کرامت آدمى اقتضا مى کند که اقوام و خویشان مورد صله و احسان قرار گیرند، ثواب این کار عظیم، و سبب هم بستگى و پیوند خویشان با یکدیگر و داراى پاداش دنیائى و آخرتى، و در یک کلمه از عبادات و قربات است.
راستى چه کار زیبا و نیکوئى که انسان با حفظ شرافت و کرامت اقوام و بدون منت به یارى و کمک خویشان بشتابد و با هزینه نمودن مالش و ثروتش مشکل آنان را حل کند و دل آنان را خوش کرده از غصه و اندوه برهاند.
بى تفاوتى در این زمینه، و بیمهرى در این عرصه نشانگر بیمارى بخل در باطن انسان، و خوى شیطانى است.
اگر ثروتمندان اقوام به اقوام و خویشان خود توجه کنند و مشکلات آنان را حل نمایند، و درد قلب آنان را درمان کنند محتاج و نیازمندى در امت باقى نخواهد ماند.
حضرت حق در قرآن مجید اعطاء مال به اقوام را از نشانههاى ایمان راستین محسوب داشته:
وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى: «1»
و مال و ثروتشان را با آن که دوست دارند به ارحام و اقوام و خویشان مى پردازند.
در پایان آیهاى که این حقیقت و دیگر حقایق در آن است مى فرماید
أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا:
اینانند که در ادعاى ایمان و مؤمن بودن صادق و راستگویند.
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى: «2»
یه یقین خدا به عدالت و احسان و عطاى مال به اقوام فرمان مى دهد.
امام صادق از پدرانش از پیامبراسلام روایت مى کند که آن حضرت فرمود:
«ان المعروف یمنع مصارع السوء، وان الصدقة تطفئ غضب الرب، وصلة الرحم تزید فى العمر وتنفى الفقر وقول لاحول ولاقوة الا بالله فیها شفاء من تسعة و تسعین داء ادناها الهم:» «3»
بى تردید کار خیر و نیکى و احسان لغزش گاههاى سوء را از انسان باز مى دارد، و صدقه خشم حضرت ربّ را فرو مى نشاند، و صله رحم به عمر مى افزاید و تهیدستى را از بین مى برد، و در گفتن لاحول ولاقوةالابالله «با نیتى صادقانه» درمان و شفاء از نود و نه درد است که کمترینش غصه است.
از رسول خدا روایت شده:
«من مشى الى ذى قرابة بنفسه وماله لیصل رحمه اعطاه الله عزوجل اجرمأة شهید، وله بکل خطوة اربعون الف حسنة ویمحى عنه اربعون الف سیئة ویرفع له من الدرجات مثل ذلک وکانما عبدالله ماة سنة صابراً محتسباً:» «4»
کسى که با وجودش و ثروتش به سوى خویش و قوم خود برود تا صله رحم انجام دهد خداوند پاداش صدشهید به او عطا مى کند، و براى او به هر قدمى چهل هزار حسنه و محو چهل هزار سیئه و چهل هزار درجه و مرتبه است، و گویا خدا را صدسال با استقامت و بخاطر خوشنودى حق عبادت کرده است.
سالمة کنیز حضرت صادق (ع) مى گوید: هنگامى که لحظه درگذشت حضرت صادق از دنیا رسید من نزد آن حضرت بودم، از شدت بیمارى به حال اغما افتاد هنگامى که از حال اغما درآمد فرمود: به حسن بن على بن على بن الحسین معروف به افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانى به فلانى نیز آن مقدار عطا کنید، به حضرت گفتم به مردى که کارد تیزى آورد تا شما را به قتل برساند پول عطا مى کنید؟! فرمود: سالمة نمى خواهى از آنانى باشم که خداى عزوجل فرموده:
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ: «5»
و کسانى که خدا آنچه را به پیوند آن فرمان داده پیوند مى دهند، و از پروردگارشان مى هراسند، و از سختى حساب مى ترسند.
آرى اى سالمة خدا بهشت را آفرید و آن را پاکیزه قرار داد و بویش را خوش نمود، بوى بهشت از مسیر دوهزار سال استشمام مى شود، ولى به مشام عاق پدر و مادر و قطعکننده رحم نمى رسد. «6»
از حضرت صادق (ع) روایت شده مردى از طایفه خثعم به محضر رسول خدا آمد و به آن حضرت گفت:
«اخبرنى ماافضل الاسلام فقال الایمان بالله قال: ثم ماذا؟ قال: صلة الرحم قال ثم ماذا؟ قال: الامربالمعروف والنهى عن المنکر:» «7»
مرا از برترین برنامه اسلام آگاه کن، حضرت فرمود: ایمان به خدا، گفت سپس چیست؟ حضرت فرمود: صله رحم، گفت: سپس چه برنامهاى است؟ فرمود: امربمعروف ونهى ازمنکر.
حضرت باقر (ع) یا حضرت صادق به میّسر فرمودند من یقین دارم اهل صله رحم هستى میّسر گفت آرى جانم بفدایت من در جوانى در بازار کار مى کردم و مزدم دو درهم بود، یک درهمش را به عمویم و درهم دیگرش را به دائى ام مى پرداختم حضرت فرمود: به خدا سوگند دو بار مرگت فرا رسید هرکدام را کمک به عمو و دائى ات به تأخیر انداخت. «8»
در توضیح و تفسیر آیه 27 سوره مبارکه بقره بخشى مهم از روایات باب صله رحم ذکر شد، و دیگر روایات این باب را در تکمیل باب صله رحم در این بخش که توضیح و تفسیر آیه 83 سوره بقره است آوردم.
احسان به ایتام
کودکى که در کنار پدر و در دامن پرمهر سرپرست خانواده با هزار آرزو زندگى مى کند، و چراغ دلش با بودن پدر روشن است، و پس از خدا پدر را مطمئن ترین تکیه گاه مى داند، و در حوادث و آلام به آغوش محبت پدر پناه مى برد، و دردش را براى پدر بازگو مى کند، و اشک ریخته بر چهرهاش با دستان پرمهر پدر پاک مى شود، و هرگاه پدر براى کسب معاش از خانه بیرون مى رود، در انتظار و امیدى سخت براى بازگشت پدر به سر مى برد، و چون پدر را مى بیند به سویش مى دود تا در کنارش بنشیند و از مهر و محبت و عاطفه پدر بهره مند گردد، و براى تحقق آرزوهایش در آینده نظر به پدر دارد، فکر کنید با از دست دادن پدر، و مرگ بسیار تلخ تکیه گاهش به چه داغى و مصیبتى، و خلأى و رنج و فشار شدیدى دچار مى شود؟!!
او از بوسههاى گرم پدر، و نوازش پر از عاطفه او، واز آغوش پرمهر وى به محرومیت مى نشیند، و آرزوهایش را برباد رفته مى بیند، و احساس غربت و تنهائى مى نماید، و دست طفلى را که در دست پدرش مى بیند به یاد پدر از دست رفتهاش غرق اندوه و ماتم مى گردد و در درونش آه مى کشد و مى گوید: اى کاش سایه پدر بر سرم بود و دستش در دستانم قرار داشت و از محبتهایش و گرمى لبهایش فیض مى بردم.
روز روشن براى کودک یتیم و طفل پدر از دست داده تاریک است چه رسد به شام ظلمانى و غروب تنهائى و خانه خالى از پدر!!
دنیا براى یتیم چون غمکده، و خانه و مسکن که محل استراحت و راحت است براى کودک بیپدر ماتمکده، و محل آباد براى طفل جدامانده از پدر خرابه، و لقمههاى شیرین تلخ، و زندگى بیمعناست.
اصرار آیات قرآن مجید و روایات مبنى بر رعایت وضع و حال ایتام، و وجوب رسیدگى به زندگى آنان، و کشیدن دست محبت برسرشان، و آنان را چون فرزندان خود دانستن، و هزینه کردن محبت و عاطفه براى آنان، و دل خوش داشتنشان و حفظ اموالشان، و کوشیدن در تربیتشان، و زیر پوشش گرفتن وجودشان همه وهمه براى این است که اسلام مى خواهد به وسیله امت اندکى از ملامت و رنج ایتام بکاهد، و زمینه تحقق آرزوهایشان را فراهم کند، و احساس بیپدرى و غربت و تنهائى را از درونشان پاک کند، و بار سنگین روحى هم چون کوهشان را از دوششان بردارد، تا یتیم در سایه مقررات اسلام بیمنت به نوائى برسد، و رعایتکننده حقوق یتیم به ثوابى نائل گردد.
در این زمینه توجه به آیات قرآن مجید، و روایات اسلامى لازم و بلکه واجب است تا معلوم شود یتیم موجودى است که با تمام وجودش مورد نظر خداست و باید به عنوان امانت در امّت از هر جهت رعایت شود.
عرب جاهلى و شکم پرستان و بت پرستان و متکبران روزگار جاهلیت یتیم را به شدت تحقیر مى کردند و براى او کرامت و ارزش قائل نبودند، و هرگز وى را رعایت نمى کردند و از او جانبدارى نمى نمودند و در عین نیازش به محبت او را از خود مى راندند و طردش مى کردند، دقت در آیات قرآن و روایات و نحوه رفتار پیامبر با ایتام نشان دهنده خدمت عظیم اسلام به ایتام و برگردانیدن آنان به جایگاه شامخشان مى باشد.
به رسول اسلام سفارش شد چندان که توانى یتیمان را بنواز و در مراعات و مواسات ایشان بکوش که اینان درماندگان و اندوهگینان خلق و نواختگان و نزدیکان حق اند.
«ان الله یحب کل قلب حزین:»
بى تردید خدا هر دل اندوهگینى را دوست دارد.
از حق به پیامبر فرمان رسید اى مهتر عالمیان و چراغ جهانیان یتیمان را در پناه خود گیر، که سرا پرده حسرت جز به فناء دل ایشان نزدند، و حسرتیان را به نزدیک ما مقدار است.
اى مهتر تو را که یتیم کردیم از آن کردیم تا درد دل ایشان بدانى، و اینان را نیکو دارى، با تو در فقر و یتیمى ما چه کردیم از کرم، تو همان کن اى کریم از خُلق خود بر خلق ما اى یتیمى دیده اکنون با یتیمان لطف کن، اى غریبى کرده اکنون با غریبان کن سخا. «9»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره 177.
(2)- نحل 90.
(3)- بحار، ج 71، ص 88، ح 2.
(4)- امالى صدوق 253.
(5)- رعد 21.
(6)- متن روایت غیبت طوسى 128.
(7)- محاسن برقى 291.
(8)- رجال کشى 211.
(9)- کشف الاسرار میبدى، ج 1، ص 594.
برکرفته از
کتاب: تفسیر حکیم ج3
نوشته: استاد حسین انصاریان