اعراب در طول جنگ 1991 خلیج فارس ناکارآمد بودند. زمانی که مصر برای غلبه بر مقاومت محدود عراق دو لشکر زرهی مستقر کرد، آمریکا به سرعت آنها را کنار گذاشت. سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، مانند عربستان سعودی، تنها تعداد معدودی نیرو در اختیار داشتند. اخیرا، بهرغم حمایت نظامی قابلتوجه آمریکا، مداخله عربستان سعودی در یمن به باتلاقی برای این کشور تبدیل شد. مشکل در کمبود پول یا سختافزار نظامی نیست. مخارج نظامی ترکیبی شش کشور شورای همکاری خلیج فارس( GCC) به اضافه مصر و اردن به کمی بیش از 120 میلیارد دلار در سال میرسد (اعضای اروپایی ناتو در سال 2023، 380 میلیارد دلار هزینه کردند). آنها با هم میتوانند 944000 سرباز، 4800 تانک و 1000 هواپیمای جنگنده را به خدمت بگیرند. مصر و اردن با دریافت حدود 1.7 میلیارد دلار در سال از بزرگترین دریافتکنندگان کمک نظامی آمریکا هستند.
بسیاری از این پول نقد هدر میرود. پل کالینز، وابسته سابق دفاعی بریتانیا در قاهره، استدلال میکند که نیروهای مسلح عرب اغلب از تجهیزاتی مانند جتهای جنگنده استفاده میکنند که برای تهدیدهای نامتقارنی که با آن مواجه هستند، گزینه مناسبی به شمار نمیرود. آندریاس کریگ از کینگز کالج لندن میگوید که خریدهای پرزرق و برق عموما برای به دست آوردن نفوذ در دولتهای غربی مورد استفاده قرار میگیرد. خرید هواپیماهای اف-15، رافال و تآیفون توسط قطر به ترتیب در واشنگتن، پاریس و لندن مورد توجه قرار گرفته است. فرآیند خرید، تسلیح و نگهداری جتهای جنگی به صورت نقدی انجام میشود. در طول 10 سال گذشته در عربستان سعودی، 54درصد از واردات تسلیحات از نظر ارزشی صرف خرید هواپیما شده است. وسواس به نیروی هوایی عموما به قیمت سایر شاخهها مانند ارتش و نیروی دریایی تمام میشود.
در واقع، برای بسیاری از کشورهایی که کسبوکار آنها وابسته به کشتیرانی تجاری است، به نیروی دریایی خود توجه بسیار کمی دارند. عموما ناوگانهای کوچکی دارند و بیشتر روی دفاع ساحلی متمرکز هستند. آنها همچنین فاقد حسگرها و رهگیرهای بزرگ هشدار اولیه هستند که برای دفاع هوایی پیشرفته در دریا مفید هستند. آنها نقش محدودی در دفع حملات حوثیها در دریای سرخ ایفا کردهاند. دیوید رابرتز از کینگز کالج لندن، خاطرنشان میکند که برای چند دهه، بسیاری از دولتها با توجه به نیروی دریایی حفاظتی آمریکا و بریتانیا دلیل کمی برای سرمایهگذاری دیدهاند. حتی آنهایی که شروع به سرمایهگذاری کردهاند با کمبود شدید نیروی انسانی مواجه هستند. نیروی دریایی قطر هفت کشتی جدید به ایتالیا سفارش داده است. برای بهرهبرداری از آنها به 660 ملوان اضافی نیاز دارد که معادل یکچهارم پرسنل نیروی دریایی فعلی آن است.
اما مهمتر از آن، ارتشهای عربی عموما منعکسکننده عصبیتهای اقتدارگرایانه حاکمانشان هستند. فرماندهان نظامی در جهان عرب آنگونه که در غرب رایج است؛ تمایلی به ارائه استقلال و عاملیت موردنیاز برای عملیاتهای تسلیحات ترکیبی به سربازان درجه یک ندارند. کریگ خاطرنشان میکند که تمرینهای آموزشی اغلب به شدت برنامهنویسیشده هستند و شباهت کمی به واقعیتهای میدانی رزم دارند. با ارتشهای عربی به عنوان نگهبانان اپراتور رفتار میشود. گارد ملی 130هزار نفری عربستان سعودی نیروی حفاظت شخصی خانواده حاکم است. در مصر، ارتش یک امپراتوری تجاری گسترده را اداره میکند که همه چیز از استراحتگاههای تعطیلات گرفته تا شرکتهای ساختمانی را زیر نظر خود دارد.
برخی امیدوارند که ارتش عربی بتواند نیروی حافظ صلح در غزه را فراهم کند، اما کارشناسان تردید دارند که نیروهای آنها امکانات عملیاتی برای شرکت در نبردهای سطح بالا را داشته باشند. بیشتر اوقات، آنها حتی برای عملیات با یکدیگر به ندرت تلاش میکنند. کنت پولاک از اندیشکده امریکن اینترپرایز و نویسنده کتابی در مورد عملکرد ضعیف نظامی اعراب، استدلال میکند: «آنها نسبت به یکدیگر بسیار مشکوک هستند، آنها هنوز به یکدیگر اعتماد ندارند. پیشنهادهایی که در سالهای 2014 و 2018 برای ایجاد یک ساختار نظامی مشترک شورای همکاری خلیج فارس مطرح شد، به سرعت ناکام ماند زیرا کشورهای کوچکتر در مورد واگذاری امنیت به همسایگان بزرگتر نگران بودند.»
برای بسیاری از رهبران عرب، تعهد آمریکا به تامین امنیت منطقه اولویت بالاتری نسبت به ایجاد یک بلوک چندجانبه دارد. عده کمی میتوانند جنگ با کشور دیگری را بدون حمایت آمریکا متصور شوند. کشورهای حوزه خلیج فارس همچنان تا حد زیادی به تواناییهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی آمریکا، مراکز فرماندهی و کنترل و سکوهای سوختگیری آن در منطقه متکی هستند. سعودیها با جدیت به دنبال یک پیمان دفاعی با آمریکا هستند.
امارات و اردن ارتشهای توانمند و حرفهای بهویژه نیروهای ویژه و خلبانان خود را دارند. در سال 2015 نیروهای ویژه اماراتی یک حمله آبی -خاکی پیچیده به شهر بندری عدن انجام دادند که ناظران غربی را تحتتاثیر قرار داد. اردن به طور منظم کمکهای هوایی را بر فراز غزه انجام میدهد که یک ماموریت دشوار بر فراز این نوار متراکم به شمار میرود. نیروهای نخبه کوچکتر و به خوبی آموزشدیده اجازه دادهاند روحیه انگیزشی ارتش شکوفا شود. اما متخصصان نظامی اغلب از خارج استخدام میشوند: گارد ریاست جمهوری و نیروهای ویژه امارات تعداد زیادی از مشاوران خارجی را که اکثر آنها افسران سابق غربی هستند، آوردهاند و فرماندهی آنها را یک ژنرال استرالیایی برعهده دارد. علاوه بر این، به نظر میرسد این همکاریها مقطعی است.
کالینز میگوید که مواجهه با حمله ایران به اسرائیل، اگرچه توسط آمریکا رهبری شده بود، بدون هماهنگی اعراب امکانپذیر نبود. از سال 2019، زمانی که حمله هواپیمای بدون سرنشین، نزدیک به نیمی از تولید نفت عربستان را متوقف کرد، کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی شروع به یکپارچهسازی سیستمهای دفاع هوایی خود کردهاند. برخی از کارشناسان معتقدند که بسیاری از واحدهای پدافند هوایی خلیج فارس نسبت به همتایان اروپایی خود ماهرتر هستند. در سال 2022 تعداد انگشتشماری از کشورهای عربی که اسامی آنها فاش نشده -به عنوان بخشی از یک ائتلاف دفاع هوایی منطقهای سست به رهبری آمریکا که بر روی سیستمهای شناسایی راداری متمرکز شده بود- به اسرائیل پیوستند.
برخی هنوز محتاط هستند: هیچ چیزی در حوزه فنی وجود ندارد که مانع از ادغام در مواردی مانند دفاع هوایی شود. همه چیز در مورد سیاست است. اما تغییرات سیاسی بزرگ در داخل میتواند زمینه را برای اصلاحات نظامی فراهم کند. پادشاهیهای خلیج فارس با آگاهی از انتقال انرژی در آینده، میخواهند اقتصاد و جوامع خود را تغییر دهند. آنها پول خود را به سمت فناوریهای پیشرفته نظامی، از جمله مراکز تحقیقاتی هوش مصنوعی، به جای پلتفرمهای معمولی گرانقیمت سوق میدهند. دولتهای عربی امیدوارند که هزینههای هیجانانگیز نظامی، اثرات سرریزی در اقتصاد غیرنظامی ایجاد کند، اما ممکن است کمک زیادی به بهبود شهرت رزمی آنها نکند.