ماهان شبکه ایرانیان

توصیفات مهاجرانی دربارۀ پدر محمد صالح علاء و یاد روحانیون اهل ادبیات در پیش از انقلاب

نشانه‌های خشونت زبانی یا حتی بی‌سر و سامانی که در شیوهٔ بیان برخی از اهل محراب و منبر در سال‌های پس از انقلاب شاهدیم -و ماجرای «گوشت تلخ» یکی از نشانه‌ها بود- به دلیل دور افتادگی آقایان علما از سرچشمه‌های ناب فرهنگ ملی ما و زبان و ادبیات فارسی است

   عطاءالله مهاجرانی نویسنده و سیاست‌مدار ایرانیِ مقیم لندن در یادداشتی -که در استقبال از نکته سنجی عباس عبدی دربارۀ سخنان احمد علم‌الهدی نوشته- اشارتی هم دارد به پدر محمد صالح‌ علاء شاعر و ترانه‌سرای نام‌دار.

  به گزارش عصر ایران وزیر فرهنگ و ارشاد سه سال اول دولت اصلاحات -که به بهار فرهنگ و هنر در جمهوری اسلامی اشتهار دارد- یادآور شده پدر محمد صالح‌ علاء واعظ و نه تنها بر ادبیات فارسی مسلط بوده که با ادبیات انگلیسی هم آشنایی غبطه‌انگیزی داشته است.

  او نام چند روحانی سرشناس را هم آورده تا امام جمعۀ مشهد (پدر همسر ابراهیم رییسی) را به آشنایی با ادبیات ترغیب کند احتمالا به این خاطر که اشارت اخیر و خام او به یک بیت از شاهنامه و ناآشنایی با شخصیت و نسب منیژه اسباب طعنه به او شده است.

    آقای مهاجرانی در یادداشت خود در روزنامۀ اعتماد آورده است: 

   نویسندهٔ نکته‌دان (عباس عبدی) در اشاره‌ای به امام جمعه مشهد -که همیشه خدا مضمون تازه کوک می‌کند- نوشتند: «هنگامی که امام جمعه محترم مشهد برای دفاع از پوشش حجاب به شاهنامه و داستان منیژه استناد کرد، معلوم شد که کف‌گیر به ته دیگ خورده است. کسانی که برای ایران پیش از اسلام جایگاهی قایل نبودند، اکنون برای اقناع مردم به رعایت یک ارزشی که مدعی اسلامی بودن آن هستند، به شخصیت‌های خیالی و اسطوره‌ای از شاهنامه ارجاع می‌دهند.»

    من می‌خواهم از امام جمعهٔ مشهد تقدیر کنم و بگویم به روشنی می‌دیدند که درخشان‌ترین مفاهیم انسانی و اخلاقی چگونه در تاریخ اساطیری ملت ایران توسط فردوسی قدوسی نقش جاودانه تاریخ زبان و ادب و فرهنگ شده است. (تعبیر «فردوسی قدوسی» را صدرالمتألهین شیرازی در اَسفار به کار برده است.)

دشوار می‌توان زیباتر و رساتر و عمیق‌تر از این وصف برای فردوسی پیدا کرد. صدرالمتألهین به بیتی تماشایی از شاهنامه استناد می‌کند: 

جهان را بلندی و پَستی تویی
 ندانم چه‌ای هر چه هستی تویی

 صدرالمتالهین به شیخ عطار و جلال‌الدین بلخی نیز با عنوان «عارف قیومی» اشاره می‌کند و از هر کدام بیتی را شاهد می‌آورد. 

می‌خواهم بگویم، می‌بایست این کف‌گیر عزیز زودتر از این‌ها به ته دیگ می‌خورد و حال که خورده با هر مدعایی و مناسبتی یا سلیقه‌ای مرحبا بگوییم تا علمای ما به تعبیر فردوسی «سخن گفتن خوب و آوای نرم» را از او بیاموزند. 

به نظرم نشانه‌های خشونت زبانی یا حتی بی‌سر و سامانی که در شیوهٔ بیان برخی از اهل محراب و منبر در سال‌های پس از انقلاب شاهدیم -و ماجرای «گوشت تلخ» یکی از نشانه‌ها بود- به دلیل دور افتادگی آقایان علما از سرچشمه‌های ناب فرهنگ ملی ما و زبان و ادبیات فارسی است. 

پیش از انقلاب چنین نبود! دست٬کم آشنایی نسل ما با روحانیانی بود که زبان و ادبیات فارسی را بسیار خوب می‌شناختند:

 حاج آخوند روحانی روستای مهاجران، خیام و شاهنامه و نظامی و حافظ و سعدی و گلشن‌راز شیخ محمود شبستری را به بچه‌های دِه درس می‌داد.

 فرزانهٔ یگانه حجت‌الاسلام ابراهیم علایی (پدر جناب آقای محمد صالح علاء) واعظ شهر ما اراک، نه تنها ادبیات فارسی را به نحو حیرت‌انگیزی می‌شناخت بلکه با ادبیات انگلیسی آشنایی غبطه برانگیزی داشت. 

حضرت آقای آقا کاظم مجتهد شهر ما و امام جماعت مسجد حاج تقی‌خان، روزنامه لوموند می‌خواند و مشترک بود! 

علامه سید محمد حسین طباطبایی غزل‌های پر لطف حافظانه می‌سرود. 

علامه جعفری شرح مثنوی می‌نوشت و مطهری تماشاگه راز. 

هر موقع به مشهد می‌رفتم و میهمان آیت‌الله سید عزالدین زنجانی می‌شدم، سخن ما به ادبیات و مثنوی کشیده می‌شد. 

آیت‌الله زنجانی از مباحثهٔ خود در زندان شاه درباره مثنوی با شهید مطهری سخن می‌گفت. 

این راه و روش با حسرت بسیار غبار فراموشی گرفته و گه‌گاه شاهد درخشش تک شعله‌ای هستیم، مثل سخنان امام جمعهٔ شیراز در بحث هویت ملی در دانشگاه شیراز، که برای شاهنامه سنگ‌تمام گذاشت. 

حال که حجت‌الاسلام علم‌الهدی، پرچم راه‌نمایی به سوی شاهنامه را به دست گرفته، قدرش را بدانیم. امیدوارم ایشان با کاروان طلاب خود به توس بروند و زیارت فردوسی قدوسی!
 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان