مصر باستان یکی از شکوهمندترین تمدنهای تاریخ است. با این حال، مصر چندین بار توسط برخی از مشهورترین امپراتوریهای باستانی جهان فتح شد. هر یک از این امپراتوریها نشان خود را بر مصر به جای گذاشت و تأثیرات خارجی را به فرهنگ هزارساله مصر افزود.
به گزارش فرادید؛ اما به نوبه خود، ثروت و اعتبار مصر نیز به فاتحان این امکان را داد تا قدرتشان را بیش از پیش افزایش دهند و بر رویدادهای سراسر جهان باستان تأثیر بگذارند.
هیکسوس ها: نخستین فرمانروایان خارجی مصر باستان
عکس مهر پادشاه هیکسوس آپوفیس، حدود 1581 تا 1541 قبل از میلاد
در پایان دوره پررونق پادشاهی میانه، فراعنه مصر هزاران سال حکومت کرده بودند. با این حال، دوره میانی دوم به دلیل طاعون و سلسلههای متخاصم شاهد کاهش قدرت مصر بود. در تحولات ناشی از این مسائل، نخستین فرمانروایان خارجی مصر تقریباً در سال 1650 قبل از میلاد ظهور کردند و سلسله پانزدهم را تشکیل دادند که به نام هیکسوس شناخته میشد.
به گفته محققان مصری دورههای بعدی مانند Manetho در قرن سوم پیش از میلاد، هیکسوسها مهاجمان خارجی خونخواری بودند که کنترل مصر را به دست گرفتند. این دیدگاه پذیرفته شده بود تا اینکه اکتشافات جدید اواسط قرن بیستم پس از میلاد آن را تغییر داد.
امروز، محققان بر این باورند که هیکسوسها قرنها پیش از ظهور سلسله پانزدهم، به عنوان مهاجر به مصر مهاجرت کردهاند. این مهاجران احتمالاً از بخشهایی از شام در غرب آسیا آمده بودند و بیشترشان کنعانی بودند.
«Hyksos» یک واژه یونانی است که از عبارت مصری «heka khasut» مشتق شده و به معنای «حکام سرزمینهای بیگانه» است. با فروپاشی سلسلههای بومی مصر، هیکسوسها به تدریج کنترل مصر سفلی (مصر شمالی) را به دست گرفتند. پایگاه اصلی قدرت آنها اطراف شهر آواریس (تل الدابعه امروزی) و دلتای نیل شرقی متمرکز بود.
سر تبر برنزی، حدود 1981 تا 1550 قبل از میلاد
باوجود تلاشهای سلسلههای مصری بعدی برای شیطان جلوه دادن آنها، هیکسوسها به شکل باورنکردنی تأثیرگذار بودند. آنها چندین نوآوری فنی را باب کردند که احتمالاً شامل ارابه، کمانهای مرکب و شمشیر داس مانند میشد.
تقریباً در سال 1580 قبل از میلاد، سلسله هفدهم بومی در تبس در مصر علیا (مصر جنوبی) ظهور کرد. بیست سال بعد، فرعون Seqenenre Tau سعی کرد هیکسوسها را از بین ببرد اما جانش را در جنگ از دست داد. پسران او، کاموسه و اهمسه اول، مبارزات پدرشان را ادامه دادند.
اگرچه کاموسه چند سال پس از قدرت درگذشت، اهمسه اول توانست هیکسوسها را حدود 1550 قبل از میلاد شکست دهد و اخراج کند. اهمسه اول مصر را متحد کرد و سلسله هجدهم را تأسیس و دوره پادشاهی جدید را آغاز کرد.
امپراتوری کوش: انتقام نوبه از مصر
تندیس فرعون طهارقه، 690 تا 664 ق. م.
در دوران پادشاهی جدید، مصر چندین پادشاهی همسایه را فتح کرد و تا حد زیادی گسترش یافت. بسیاری از فراعنه، مانند توتموس سوم، لشکرکشی به نوبیا، تمدن پر رونق جنوب که به پادشاهی کوش نیز شناخته میشود را آغاز کردند.
اگرچه مصریان بخش زیادی از نوبه را فتح کردند، اما این منطقه شکوفا شد. نوبه صاحب کالاهای ارزشمندی مانند طلا، آبنوس، عاج و اسب بود. جریان این کالاهای لوکس مصر را ثروتمندتر کرد. مصریان نیز چندین معبد برای خدایان خود در سراسر نوبه ساختند. توتموس سوم حتی یک مجموعه معبد بزرگ اختصاص داده شده به آمون در کوه بارکال امروزی در شهر ناپاتا ساخت.
با این حال، قدرت مصر پس از فروپاشی عصر برنز در قرن دوازدهم قبل از میلاد به تدریج کاهش یافت. این کاهش با آغاز سومین دوره میانی در 1077 قبل از میلاد به اوج خود رسید. با از هم گسیختگی دوباره مصر، نوبه شروع به گسترش نفوذ خود کرد.
در قرن هشتم قبل از میلاد، یک پادشاه کوش به نام کاشتا توانست کنترل به طور مسالمتآمیز مصر علیا را به دست گیرد. با این حال، پسر و جانشین او، پیه، رویکرد بسیار متفاوتی در پیش گرفت. تقریباً سال 728 قبل از میلاد، پس از حدود بیست سال حکومت، پیه لشگرکشی کرد و به مصر سفلی حمله کرد.
سر یک فرمانروای کوشی، حدود 716 تا 702 قبل از میلاد
در همین حال، فراعنه سلسله بیست و چهارم که کنترل مصر سفلی را در دست داشتند، برای مقاومت در برابر نفوذ فزاینده نوبه، با حاکمان دیگردلتای نیل متحد شدند. پیه با شکست دادن این سران و کنترل دلتای نیل واکنش نشان داد و سلسله بیست و پنجم را تأسیس کرد. با این حال، مصر سفلی هنوز تا حد زیادی توسط حریف او، تفنخت اول اداره میشد.
پس از مرگ پیه، پسرش، شاباقا، لشکرکشی جدیدی را برای تسلط بر مصر به راه انداخت و پسر تفنخت، باکنرنف را شکست داد. پس از پیروزی او، شاباقا بر یک امپراتوری کوش جدید حکومت کرد که هم مصر و هم نوبه را از پایتخت جدیدش در ممفیس کنترل میکرد. با این حال، فراعنه کوش به زودی توجه ناخواسته یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای جهان باستان یعنی آشوریها را به خود جلب کردند.
آشوری ها: خشنترین فاتحان مصر
نقش برجسته یک سرباز آشوری در حال انتقال اسیران با قایق، حدود 668 تا 627 قبل از میلاد
با تثبیت قدرت فراعنه نوبهای سلسله بیست و پنجم بر مصر، آنها سعی کردند نفوذشان را در مناطق دیگر نیز گسترش دهند. سال 701 پیش از میلاد، طهارقه، شاهزاده نوبه، ارتشی را برای کمک به حزقیا، پادشاه فلسطین، در برابر نیروهای آشوری که اورشلیم را محاصره کرده بودند، رهبری کرد. آشوریها عقب رانده شدند، اما مصر دشمن خطرناکی ساخته بود.
طهارقه سال 690 قبل از میلاد فرعون شد و بر یک امپراتوری شکوفا حکمرانی کرد. او معابد و بناهای تاریخی مصر را به ویژه در معبد کرناک بازسازی کرد و گسترش داد. تحت حکومت تاهرقا، فرهنگ مصر و کوش بیشتر در هم تنیده شدند.
در همین حال، اسرحدون، پادشاه آشور، نیروهای خود را مرتب کرد و سال 674 قبل از میلاد به مصر حمله کرد. باوجود لشکرکشی پرهزینه، طهارقه اسرحدون را شکست داد و آشور را دچار ضرر بزرگی کرد. اما اسرحدون سال 671 قبل از میلاد دوباره جمع شد و با نیروی بزرگتری حمله کرد. این بار، آشوریها پیروز شدند و کنترل ممفیس و بیشتر مصر سفلی را به دست گرفتند. طهارقه به جنوب گریخت، اما خانوادهاش دستگیر و به آشور تبعید شدند.
طهارقه، ممفیس را سال 669 قبل از میلاد پس گرفت و شورشهایی را در مصر سفلی برانگیخت. پس از مرگ اسرحدون در سال بعد، پسرش آشوربانیپال، مصریان را سال 667 قبل از میلاد شکست داد و طهارقه را وادار به عقب نشینی به تبس کرد. آشوربانیپال چندین شهر را غارت کرد تا اینکه نچو یکم، فرمانروای سایس را به عنوان دست نشانده آشوری منصوب کند.
نیم تنه یک پادشاه Saite، احتمالاً پسامتیک اول، حدود 664 تا 610 قبل از میلاد
پس از مرگ طهارقه در سال 664 قبل از میلاد، پسرش تانتامانی به مقاومت در برابر آشوریها ادامه داد. در یکی از لشکرکشیهای تانتامانی، نچو اول کشته شد و پسرش پسامتیک اول به آشور عقبنشینی کرد. تانتمانی بیشتر مصر را پس گرفت. با این حال، آشوربانیپال و آشوریها با ارتش بزرگی که نیروهای پسامتیک پشتیبانی آن بودند، بازگشتند.
دو ارتش در شمال ممفیس درگیر شدند و آشوریها پیروز میدان شدند. این نبرد در عمل به کنترل نوبهها بر مصر پایان داد. سپس آشوربانیپال غارت وحشیانه تبس را رهبری کرد، شهر را غارت کرد و بسیاری از شهروندان آن را تبعید کرد. پسامتیک اول سلسله بیست و ششم را تأسیس کرد و در نهایت مصر را حدود 656 قبل از میلاد دوباره متحد کرد.
ایران هخامنشی: نخستین ابرقدرت مصر
سر سنگ آهکی نگهبان ایرانی هخامنشی، حدود 486 تا 475 پیش از میلاد
امپراتوری ایران هخامنشی یکی از ابرقدرتهای واقعی جهان باستان بود. از سال 550 قبل از میلاد، ایرانیان تحت فرمان کوروش بزرگ به سرعت پیشرفت کردند و بسیاری از نواحی غرب آسیا از جمله بابل را فتح کردند. پس از مرگ کوروش، پسرش کمبوجیه دوم در صدد تصرف سرزمینهای ثروتمند مصر بود.
پس از اتحاد مجدد مصر به فرمان پسامتیک اول و سقوط امپراتوری آشور در سال 609 قبل از میلاد، فراعنه سلسله بیست و ششم دوباره شروع به گسترش به سمت خاور نزدیک کردند. برای امپراتوری نوپای هخامنشی، این یک تهدید بالقوه به حساب میآمد.
سال 525 قبل از میلاد، کمبوجیه مصریان را در نبرد پلوسیوم درگیر کرد. کمبوجیه قبل از محاصره و تصرف ممفیس، مخالفان خود را به شدت شکست داد. آخرین فرعون سلسله بیست و ششم، پسامتیک سوم، پس از تنها شش ماه سلطنت، دستگیر و به شوش تبعید شد.
کمبوجیه پس از پیروزی آنی خود، نخستین فرعون سلسله بیست و هفتم شد. مصر در مقام یک ساتراپی (یا استاندار) با ممفیس در مقام پایتخت در امپراتوری گنجانده شد. کمبوجیه پس از سه سال حکومت، سال 522 ق. م درگذشت. چندی نگذشت که چندین استان در سراسر امپراتوری، از جمله مصر، شورش کردند. با این حال، پادشاه جدید ایران، داریوش بزرگ، به مصر لشگرکشی کرد و به سرعت به این قیام پایان داد.
مهر استوانه مومی داریوش بزرگ، حدود قرن ششم تا پنجم پیش از میلاد
مصر زمان داریوش که حامی بسیاری از معابد مصری بود و حتی کانالی را نزدیک سوئز امروزی کامل کرد، شکوفا شد. پس از سلطنت داریوش، مصر علیه چندین پادشاه هخامنشی، از جمله پسر داریوش، خشایارشا اول قیام کرد.
سال 404 قبل از میلاد، یک شورش بزرگ سبب شد که ایرانیان کنترل مصر را برای حدود 60 سال از دست بدهند. در این زمان، مصر را سه سلسله بومی اداره میکردند. آخرین آنها، سلسله سی ام، در نهایت سال 343 قبل از میلاد توسط اردشیر سوم دوباره فتح شد. پارسیان در دوره سلسله سی و یکم تا زمان سقوط امپراتوری هخامنشی، کمی بیش از یک دهه بعد، بر مصر حکومت کردند.
امپراتوری مقدونی اسکندر و مصر بطلمیوسی
حکاکی فانوس اسکندریه، توسط فیلیپ گال
ایرانیان پس از قرنها که قدرت مسلط در غرب آسیا بودند، با ورود اسکندر مقدونی با چالش جدیدی روبه رو شدند. اسکندر در بیست سالگی، ارتش مقدونی خود را جمع کرد و عازم فتح امپراتوری قدرتمند هخامنشی شد.
تا سال 332 قبل از میلاد، اسکندر دو بار ایرانیها را در نبرد گرانیکوس و ایسوس شکست داده بود. پس از محاصره وحشیانه صور، اسکندر به سمت جنوب رفت و وارد مصر شد. مصریان به جای یک فاتح ترسناک، اسکندر را در مقام آزادی بخشی میدیدند که میتوانست ایرانیان را سرنگون کند. در واقع، فرماندار هخامنشی، مازاسیس، به سرعت مصر را به اسکندر تسلیم کرد.
اسکندر همانطور که در سراسر آسیا کشورگشایی میکرد، شهر جدیدی به نام خود بنا کرد: اسکندریه. او سیستم مالیاتی را نیز اصلاح کرد و معابد جدیدی را بازسازی یا وقف خدایان مصر کرد. سپس به معبد معروف در سیوا سفر کرد، جایی که کاهن اعلام کرد او پسر خدای مصری آمون است.
اسکندر فقط یک سال در مصر ماند تا اینکه داریوش سوم پادشاه ایران را تعقیب کرد. اسکندر پس از پیروزی در نبرد گوگاملا، کنترل امپراتوری ایران را به دست گرفت، اما هرگز به مصر بازنگشت و سال 323 ق. م در بابل درگذشت.
سکه طلای بطلمیوس اول، حدود 305 تا 284 قبل از میلاد
پس از مرگ اسکندر، ژنرالهای او که به دیادوچی نیز شناخته میشدند، بر سر کنترل امپراتوری وسیع جدید او با یکدیگر جنگیدند. در جریان این هرج و مرج، بطلمیوس اول کنترل مصر را به دست گرفت و سلسله بطلمیوسی را در 305 قبل از میلاد تأسیس کرد.
بطلمیوس، اسکندریه را به عنوان پایتخت جدید خود برگزید و خود را فرعون اعلام کرد. او همچنین جسد اسکندر را در مسیر مقدونیه گرفت و در اسکندریه دفن کرد (احتمالاً برای مشروعیت بخشیدن به ادعای خود به عنوان بزرگترین جانشین اسکندر).
مصر بطلمیوسی به تدریج به یکی از پادشاهیهای جانشین پیشرو جهان تبدیل شد. با این حال، پس از بیش از 250 سال، امپراتوری جدید دیگری در نهایت جایگزین بطلمیوسیان به عنوان اربابان مصر شد.
امپراتوری رومی: فاتحان نهایی مصر باستان
ملاقات آنتونی و کلئوپاترا، اثر جیووانی باتیستا تیپولو، 1745 تا 1747
زمان سلطنت بطلمیوس دوازدهم حدود 80 پیش از میلاد، مصر سایهای از شکوه سابق خود بود. وقتی بطلمیوس دوازدهم سال 51 پیش از میلاد درگذشت، پسرش، بطلمیوس دوازدهم دهساله و دختر نوجوانش، کلئوپاترا هفتم، جانشین او شدند. با این حال، چندین مقام قدرتمند دربار، کلئوپاترا را تبعید کردند و کنترل بطلمیوس سیزدهم را به دست گرفتند و مصر را وارد جنگ داخلی کردند.
در سراسر دریای مدیترانه، جنگ داخلی دیگری جمهوری روم را فرا گرفت. پس از پیروزی ژولیوس سزار در نبرد فارسالوس، رقیب او، پومپه ماگنوس، به مصر گریخت. با این حال، پومپه توسط مقامات بطلمیوس به قتل رسید و سزار را بر آن داشت تا با کلئوپاترا متحد شود. پس از یک سری نبرد در اسکندریه، سزار و کلئوپاترا سال 47 قبل از میلاد، نیروهای بطلمیوس را شکست دادند.
پس از ترور سزار در سال 44 قبل از میلاد، جانشین او اکتاویان و متحد سابق مارک آنتونی، درگیر جنگ داخلی خود شدند. بار دیگر، کلئوپاترا با جانبداری و ازدواج با مارک آنتونی نقش مهمی ایفا کرد. اما ناوگان اکتاویان نیروی دریایی آنتونی و کلئوپاترا را در نبرد آکتیوم در سال 31 قبل از میلاد نابود کرد.
پس از نبرد بعدی اسکندریه، آنتونی و کلئوپاترا خودکشی کردند و اکتاویان مصر را تحت کنترل درآورد. وقتی اکتاویان سال 27 قبل از میلاد خود را امپراتور آگوستوس اعلام کرد، مصر به یکی از مهمترین استانهای امپراتوری روم تبدیل شد. اگرچه روم قرنها کنترل مصر را به دست داشت، اما این کنترل همیشه آسان نبود.
آخرین نگاه زنوبیا به پالمیرا، اثر هربرت جی اشمالز، 1888
در طول بحران قرن سوم، چندین استان شرقی رم شورش کردند و امپراتوری پالمیرا را به رهبری ملکه زنوبیا تشکیل دادند. سال 269 پس از میلاد، ارتش زنوبیا به مصر حمله کرد و کنترل را به دست گرفت. با این حال، رومیان مصر را سال 272 پس از میلاد به رهبری امپراتور اورلیان دوباره فتح کردند.
در حالی که امپراتوری روم غربی سال 476 پس از میلاد فروپاشید، مصر تحت کنترل امپراتوری روم شرقی باقی ماند. سال 618 پس از میلاد، مصر ده سال توسط امپراتوری رقیب ساسانی اشغال شد و سپس دوباره به دست رومیان افتاد. با این حال، حمله نهایی سال 641 پس از میلاد انجام شد، یعنی زمانی که مسلمانان مصر را تصرف کردند.