پریسا تبریز یکی از مهمترین مهرههای شرکت گوگل است. جوان ایرانی متخصص در امنیت سایبری که در گوگل از او با با عنوان «شاهزاده امنیت» یاد میشود. کار او و تیمش، نجات حدود بیش از یک میلیارد کاربر گوگل کروم، پرکاربرترین مرورگر اینترنتی حال حاضر دنیا است.
به گزارش زومیت، خانم تبریز 31 ساله، پدیده غیر عادی در سیلیکون ولی و دنیای فنآوری است؛ او یک زن است، در دنیای فنآوری که زنان چندان حضور پررنگی ندارند. علاوه بر این مدیر تیمی 30 نفره در آمریکا و اروپا است که اکثر آنها مرد هستند. به همین دلیل است که او قادر به انتخاب لقب خود است و نام «شاهزاده امنیت» روی کارت ویزیت او حک شده است. خود خانم تبریز در این باره میگوید:
میدانم که عنوان مهندس امنیت برای بسیاری خستهکننده و تکراری است و بسیاری از افراد حوزه فناوری این عنوان کاری را بسیار جدی میگیرند. بنابراین لقب «شاهزاده امنیت» که لقبی جالب و عجیب است را انتخاب کردم.
اوایل سال جاری بود که گوگل بعنوان اولین شرکت در سیلیکون ولی اقدام به انتشار اطلاعاتی در مورد منابع انسانی خود کرد و طبق این اطلاعات مشخص شد که از هر 100 کارمند گوگل، فقط 30 نفر زن هستند. خانم تبریز در مورد حضور زنان در عرصه فنآوری میگوید:
پنجاه سال پیش، درصد زنان شاغل در عرصه پزشکی و حقوق تقریبا برابر بود، خوشبختانه حالا درصدی از زنان نیز به حوزه فناوری روی آوردهاند. فناوری یکی از حوزههایی است ک با سرعت بالا در حال رشد است و جا برای کار زیاد دارد.
خانم تبریز که در سال 2012 به عنوان یکی از 30 نفر برتر سال که زیر 30 سال سن دارند از سوی مجله فوربس انتخاب شد، اعتقاد دارد نقش کمرنگ زنان در دنیای فناوری به این علت است که آنها خودشان را دست کم میگیرند. او در این مورد میگوید:
چند سال پیش مطالعهای انجام شده بود که در آن کسانی را که تحصیل در رشته کامپیوتر را کنار گذاشته بوند، مورد سوال قرار داده بود. جالب است بدانید که زنانی که این رشته را ترک کرده بودند معدل -B داشتند و علت اصلی رها کردن رشته کامپیوتر توسط آنها این بود که احساس میکردند، رشته سختی است. این در حالی بود که معدل مردانی که این رشته را ترک کرده بودند C بود و دلیل آنها این بود که این رشته جذاب نیست.
خانم تبریز در حومه شهر شیکاگو بزرگ شد. پدرش که یک پزشک ایرانی و مادرش یک پرستار لهستانی است. او به عنوان خواهر بزرگتر، همواره دو برادر کوچک خود را زیر پر و بال داشت. او در خصوص برادران خود میگوید:
از آنها بزرگتر بودم و در همه بازیها آنها را شکست میدادم! اما وقتی بزرگتر شدند و دیگر زورم به آنها نمیرسید، به این نتیجه رسیدم که باید به طریق دیگری از آنها جلو بزنم. در آغاز نمیدانستم باید به چه کاری مشغول شوم. چندین آزمون در مدرسه انجام دادم که نتیجه آنها این بود که باید افسر پلیس شوم. در ابتدا کلی به این موضوع خندیدم ولی حالا میبینم چندان هم دور از واقعیت نبود. اکنون من به گونهای مشغول حفاظت از افراد هستم.