جهانی که یک الهی واقعی آشنا به مکتب می بیند، ماهیت «ازاویی » دارد، به این معنی که واقعیت جهان مساوی است با «از او بودن » ، نه اینکه جهان واقعیتی دارد و این واقعیت یک نسبت و اضافه ای دارد با «او» آنچنانکه مثلا فرزند واقعیتی دارد که نسبت
و اضافه ای با شخصی دیگر به نام پدر دارد، و یا مصنوع بشری واقعیتی دارد و آن واقعیت یک نسبت و اضافه دارد با مخترع و سازنده آن، بلکه واقعیت و ماهیت جهان عین «ازاویی » و عین صدور و عین تعلق و عین ربط و عین اضافه به «او» است.و این است معنی و مفهوم «آفرینش » و اینکه جهان یکجا «مخلوق » خداوند است.
از این رو اینکه جهان آغاز زمانی داشته باشد یا نداشته باشد - که مساله ای است همواره مورد توجه و فیزیک امروز نظریه آغاز زمانی جهان را تایید می کند - تاثیری در مفهوم آفرینش به معنی صحیح کلمه ندارد.
جهانی که الهی می بیند، علاوه بر اینکه ماهیت «ازاویی » دارد، ماهیت «به سوی اویی » هم دارد، بلکه ایندو از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، هستی از نقطه ای که آغاز شده و تنزل یافته(قوس نزول)بار دیگر از خطی دیگر به سوی همان نقطه صعود می نماید (قوس صعود).به قول مولوی: جزءها را رویها سوی کل است بلبلان را عشق با روی گل است آنچه از دریا، به دریا می رود از همانجا کامد، آنجا می رود از سر که سیلهای تیزرو وز تن ما جان عشق آمیز رو و این است سر معاد که پیامبران تاکید فراوان بر شناخت و ایمان به آن دارند.
جهان الهی جهان خیر وجود و وحدت و هماهنگی است، شر و امساک و کثرت و تضاد وجود بالتبع دارند، در عین حال، همین وجودهای تبعی نقشی اساسی در جریان خیرها و جودها و پیدایش وحدتها و هماهنگیها دارند.
این جهان، جهانی شاعر است، علاوه بر قوانین سخت و جامد مادی، یک سلسله قوانین دیگر نیز بر آن حاکم است.همان طوری که مثلا انسان از نظر مکانیسم بدنی یک سلسله ضوابط و قواعد دارد، به علت خاص جسمانی بیمار می گردد و با دوایی مادی معالجه می شود، در عین حال به حکم اینکه دارای روح و روان و فکر و اندیشه و استعداد تلقین پذیری است، روح جسم را تحت تاثیر قرار داده، قوانین خود را بر آن تحمیل می کند، علت روانی سبب بیماری جسمی می گردد و یا به علت روانی، بیماری جسمانی بهبود می یابد، کل جهان نیز همین طور است، یک سلسله عاملها و عملها و عکس العمل ها در جهان هست که حاکم بر قوانین سخت و جامد مادی است و آن قوانین مولود روح جهان و قوای مدبره آن است.
این است که جهان نسبت به نیکی و بدی انسان بی تفاوت نیست، به حمایت نیکان و حق جویان و حق پویان بر می خیزد و باطل گرایان را به دست نابودی می سپارد.راز دعا و استجابت دعا نیز در این خصلت جهان نهفته است.
جهانی که الهی می شناسد، جهان هدایت شده است، تکاملها همه هدایت شده اند، هر موجودی در هر مرتبه ای، متناسب با سعه وجودی خود از نوعی هدایت - و به تعبیر دیگر قرآن «وحی » - برخوردار است: الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی (1).
آنکه آفرید پس بیاراست و آنکه اندازه گیری نمود پس راهنمایی کرد.
جامعه بشری نیز از اصل هدایت مستثنی نیست، اصل نبوت ناشی از این اصل و این قانون است.
این جهان، جهانی است که هیچ چیز در آن گم نمی شود، عمل انسان از انسان جدا نمی شود، در موعد مقرر مردم به نمایشگاه عمل احضار می شوند و هر کس کوچکترین عمل خیر یا شر خود را می بیند: یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره (2) جهانی که در جهان بینی الهی ارائه می شود، یک کل تجزیه ناپذیر است، همه اجزاء و ابعاضش، مانند اعضا و اجزای یک پیکر، به یکدیگر پیوسته است و مجموعا یک «واحد» را تشکیل می دهند (3).
طبق این جهان بینی اراده خداوند و قضا و قدر الهی، جهان را به صورت یک نظام با یک سلسله قوانین و سنن آفریده است، قضا و قدر الهی هر چیز را تنها از مجرای علل و اسباب معین خودش ایجاب می کند و بس (4).
انسان در این جهان بینی به حکم اینکه از یک جوهر ماورائی روحی برخوردار است، دارای اراده و آزادی ای است که می تواند خود را از جبر محیط و جبر اجتماع و جبر طبیعت حیوانی خود تا حدود زیادی رها سازد و به همین دلیل مسؤول خویش و جامعه خویش است.
..............................................................
1.اعلی/2 و 3. 2.زلزله/6 - 8. 3.رجوع شود به کتاب عدل الهی، بحث «شرور» . 4.رجوع شود به کتاب انسان و سرنوشت. 4.رجوع شود به کتاب انسان و سرنوشت.