به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی مظاهری در جلسه درس اخلاق خود در مسجد حکیم اصفهان عنوان کرد: همه اقشار مردم اعم از جوانها، پیرها، کسبه، تجار، روحانیون، دانشگاهیان و ...، باید بدانند که فعلاً از اوجب واجبات، زنده نگاه داشتن محرم و مجالس عزاداری است، مساجد باید پر از جمعیت شود و همه با منبر و محراب انس داشته باشند؛ جوانها! امروز کمک به امام حسین(ع) زنده نگاه داشتن عزاداری ایشان است. در زمان امام حسین(ع) زنده نگاه داشتن و کمک به حسین و یاری حسین، رفتن به کربلا بود و الان یاری امام حسین(ع) زنده نگاه داشتن عزاداریهاست.
بنا بر این گزارش، متن کامل سخنان این مرجع تقلید به شرح زیر است:
پس از به حکومت رسیدن یزید، امام حسین«سلاماللهعلیه» اسلام را در مخاطره دیدند و دریافتند که اگر قیام نکنند، اگر شهید نشوند و اگر عیال را به اسارت ندهند، اسلام نابود میشود. لذا واجب دانستند که قیام کنند و خود و عیال را فدای اسلام عزیز کنند. از مدینه به مکه آمدند و در وقت حرکت، نامه مختصر، اما پرمعنایی به برادرشان محمد بن حنفیه نوشتند: سفر من، سفرِ شهادت و سفر دفاع از اسلام عزیز است و هرکه با من حرکت کند، شهید میشود و هرکه با من نیاید، عاقبت به خیر نخواهد شد و دنیا و آخرتش حتماً در مخاطره است.
بنابراین حرکت تاریخی و به هنگام امام حسین«سلاماللهعلیه» اسلام را زنده کرد و به دنبال آن، اسارت خاندان ایشان، موجب نابودی بنی امیه گردید. اگر شهادت امام حسین(ع) و اسارت اهل بیت نبود، الان تشیع وجود نداشت. اگر معاویه به عنوان حاکم مطلق جامعه اسلامی مطرح میماند، معلوم نبود نامی از اسلام حقیقی و تشیع باقی بماند.
بنی امیه چنین بودند که یزید در جلسهای که حضرت زینب ایستاده بودند و سر مقدس امام حسین«سلاماللهعلیه» در مقابل او قرار داشت، در حالت مستی و غرور گفت:«لعبت هاشم بالملک فلا/خبر جاء و لا وحى نزل»[2].خبری جایی نیست. نه قرآنی و نه وحی و نه امام و پیغمبری وجود ندارد! با وجود این حاکمان، مسلما بدون قیام و شهادت امام، چیزی از اسلام باقی نمیماند. ولی با شهادت امام و اسارت خانواده و فرزندان، این شجره ملعونه ریشه کن شد و از بین رفت.
آن حضرت از مدینه به مکه هجرت کردند و چندین ماه در مکه حضور داشتند؛ شبها در خانه خدا نماز جماعت میخواندند و منبر میرفتند و سخنانی حماسی و کوبنده بیان میکردند. مردم هم، مخصوصاً جوانان، اطراف امام حسین«سلاماللهعلیه» را گرفته بودند. گاهی در مکه و یا در راه کربلا میفرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَن الْحَق لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَن الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللهِ مُحِقاً»[2].
ای جوانها! نمیبینید که حق پایمال شده و باطل رو افتاده است؟ نمیبینید کسی مثل یزید روی کار آمده است؟ مرگ برای مؤمن شربت است و باید همه و همه خود را فدای اسلام عزیز بکنیم. گاهی منبرهای ایشان اینطور بود، گاهی هم منبرها این بود که ای مردم! باید امر به معروف و نهی از منکر کرد و من برای امر به معروف و نهی از منکر از مدینه به مکه آمدهام، برای دفاع از اسلام آمدهام و اسلام به من میگوید که باید خود را فدای دین کنم.
«أَنی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمةِ جَدیصلیاللهعلیهوآلهأُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام»[3] ای مردم! حرکت من، برای احیای سیره پیامبر«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و سیره امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» است که از میان رفته و نابود شده است، من قیام کردم برای اینکه حق را زنده و باطل را نابود کنم.
حضرت سیدالشهداء«سلاماللهعلیه» با این سخنرانیهای کوبنده، کم کم برای قیام مهیا میشدند. بنی امیه نیز بیکار ننشسته بودند و توطئه کردند که در حین اعمال حج، آن حضرت را به شهادت برسانند. امام حسین«سلاماللهعلیه» دیدند که این شهادت نتیجهای برای اسلام نخواهد داشت و آنچه درخت اسلام را آبیاری میکند، شهادت به نحو دیگری است. لذا شب عرفه، در خانه خدا نماز جماعت خواندند و منبر رفتند و فرمودند: ما رفتیم و هر که میخواهد در راه اسلام شهید شود، بیاید: «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطناً عَلَى لِقَاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِننِی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَى»[4].
توطئه دشمنان اجازه نداد ایشان اعمال حج را به جا بیاورند و روز عرفه، از مکه بیرون آمدند. کسانی که در آن چند ماه، سخنان امام حسین«سلاماللهعلیه» را شنیده بودند، علت ناتمام گذاردن حج ایشان را میدانستند و به افرادی که تازه وارد مکه شده بودند، گفتند که اسلام در مخاطره است[5] و امام حسین«سلاماللهعلیه» حاضر شد جان خویش را نثار اسلام کند.
چندین هزار نفر همراه امام حسین«سلاماللهعلیه» حرکت کردند. اما ایشان دیدند که آنان بیرونی هستند و لیاقت شهادت ندارند؛ صرفاً به خاطر رسیدن به دنیا و برخورداری از پول و ریاست در حکومتی که برای امام حسین«سلاماللهعلیه» تصور میکردند، حرکت کردند؛ لذا امام حسین«سلاماللهعلیه» در هر فرصتی به آنان میفهماند که قضیه، حکومت نیست، بلکه قضیه، شهادت است و با سخنانی نظیر: «برای زنده ماندن اسلام، چارهای جز شهادت ما و اسارت عیال و زینب مظلومه، نیست»، اصحاب خویش را پاک سازی کرده و افراد باقیمانده را برای شهادت در راه خدا آماده کردند تا به کربلا رسیدند. پس از ورود به کربلا نیز، تا شب عاشورا آنانکه از لیاقت کافی برخوردار نبودند، به تدریج از آن امام بزرگوار جدا شدند و رفتند و هفتاد و دو نفر انسان لایق و خالص باقی ماندند. امام«سلاماللهعلیه» نیز به آنان بشارت دادند فرمودند: شما اصحابی هستید که مثل شما نیامده و نخواهد آمد.
بالاخره روز عاشورا، امام حسین«سلاماللهعلیه» و آن هفتاد و دو نفر، فدای اسلام عزیز شدند. بعد هم خاندان مکرم پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» به اسارت رفتند. اما اسلام با آن شهادت و این اسارت، زنده شد. اسلامی که بنابر فرمایش خود امام حسین در حال نابودی بود. امام حسین«سلاماللهعلیه» با شهادت خود و یارانش و با اسارت عیالش، درخت اسلام را آبیاری و زنده کردند.
پس از اتمام حماسه عاشورا و بعد از سپری شدن دوران اسارت، نوبت به اقامه عزا برای شهدای کربلا رسید. ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم» به شیعیان فرمودند: بقای ثمرات انقلاب حسینی، مرهون عزاداریهای شماست. در واقع، عزاداریها علت مبقیه برای آثار و برکات اسارت و شهادت خاندان پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم»است و از اینرو میتوان گفت: ثوابی در حد شهادت و اسارت دارد.
جایگاه ویژه عزاداری نزد خداوند، انبیاء و اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، به این خاطر است که آن شهادت، اسلام را زنده کرد و زنده نگهداشتن قیام امام حسین«سلاماللهعلیه» و اهداف متعالی آن، توسط مجالس عزاداری، منجر به زنده نگه داشتن اسلام میشود. اگر امام حسین«سلاماللهعلیه» نبود، اکنون اسلام و تشیع نبود. نه فقط شیعه، بلکه سنی هم وجود نداشت. معاویه و یزید و افرادی نظیر آنان میخواستند اسلام را نابود کنند و قصد جدی داشتند که حکومت شاهنشاهی برپا کنند. ولی شهادت امام حسین«سلاماللهعلیه» و اصحاب ایشان و نیز اسارت عیال، مانع نابودی اسلام شد.
یزید، پس از عاشورا آن جلسه کذایی را گرفت و با غرور خاصی گفت: بنی هاشم با مردم بازی کردند، یعنی نه وحیای هست و نه اسلامی وجود دارد. اما زینب مظلومه«سلاماللهعلیها» با دو سه کلمه، به اندازهای یزید را کوبید که او را به گریه انداخت و مجبور شد اظهار پشیمانی کند؛ گفت: خدا لعنت کند ابن زیاد را که شما را اسیر کرد، من نمیخواستم حسین را بکشم، او کشت. بیش از چهل سال، معاویه و یزید و معاویه صفتها و یزید صفتها و دنیاپرستان، در شام فعالیت کرده بودند که بگویند اسلامی در کار نیست، اما سخنرانی امام سجاد«سلاماللهعلیه» در مسجد شام، همه چیز را عوض کرد.
ائمه طاهرین«سلاماللهعلیهم» به اقامه عزای حضرت سیدالشهداء بسیار اهمیت میدادند. دشمنان توجه کردند که عزاداریها، ریشه حکومت ظالمانه آنان را خواهد کند، لذا هم بنیامیه و هم بنیعباس، سختگیری شدیدی برای جلوگیری از برگزاری عزاداری اِعمال کردند. اما ائمه طاهرین هم پافشاری داشتند که عزاداریها باشد. امام سجاد«سلاماللهعلیه» به خوبی توانستند عزاداریها را زنده نگاه دارند. آن حضرت در هر فرصتی و به هر بهانهای، به ذکر مصایب کربلا میپرداختند و اطرافیان را میگریاندند.[6] ایشان را به اجبار به بیابان فرستادند، اما در حالی که چندین سال بادیه نشین بودند، صحیفه سجادیه را به عالم اسلام تقدیم کردند و در قالب دعا و نیایش، به مبارزه با دشمن پرداختند.
سایر ائمه هدی نیز هیچگاه در امر اقامه عزا کوتاهی نکردهاند. امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهما»، هرگاه مداحی مییافتند، در حالی که در مضیقه و محدودیت شدیدی به سر میبردند، فورا جلسه عزاداری برپا میکردند. حتی وقتی مداح در اثر ابهت ایشان نمیتوانست با سوز و گداز بخواند، میفرمودند: با سوز و گداز روضه خوانی کن تا همه گریه کنیم و مثل باران اشک میریختند و با جمله «زدنی»، اصرار میکردند که روضهخوانی ادامه پیدا کند[7].
حضرت رضا«سلاماللهعلیه» در حکومت مأمون، در حالی که در محاصره شدید جاسوسها بودند، روضه و ذکر مصیبت را ترک نکردند. اگر کسانی مانند دعبل به دیدار ایشان میآمدند، جلسه عزا میگرفتند و آن مداح یا شاعر را وادار به خواندن مصیبت با سوز و گداز میکردند و خود آن حضرت، بلند بلند گریه میکردند [8].
عزاداری امام حسین«سلاماللهعلیه» قبل از اسلام عزیز، در میان همه انبیاء بوده است. روضه خوانش هم گاهی خداوند و گاهی جبرئیل بوده است. معمولاً در روایات آمده است که روضه عطش میخواندهاند. معلوم میشود که روضه عطش نزد خداوند متعال، جانگدازترینِ روضهها است.[9] پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» نیز در هر فرصتی، به ذکر مصیبت پرداختهاند. مثلاً وقتی حسین «سلاماللهعلیه» وارد مسجد میشد، پیامبر گرامی از منبر پایین میآمدند و حسین را در آغوش میگرفتند و روی زانوی خودشان مینشاندند و برای مردم صحبت میکردند. آنگاه در ضمن صحبت، حسین را معرفی میکردند و میفرمودند: این حسین من است و یکی از امامان بعد از من است و نه نفر از فرزندان او نیز امام هستند و فرزند آخرش، قائم به حق است و میآید و دنیا را پر از عدل و داد میکند[10].
سپس ناگهان بلند بلند گریه میکردند و در حالی که زیر گلوی حسین را میبوسیدند، میگفتند: ای مردم! این حسینم را در کربلا سر میبرند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» نیز اگر فرصت مییافتند، روضه میخواندند. در تاریخ داریم که جبرئیل امین، پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین«صلواتاللهعلیهما» برای حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» روضه خوانده و ایشان گریه کردهاند[11].
آنچه نیاز به توجه جدی دارد، این است که بدخواهان تشیع، همواره در کمین انحراف جوانان نشستهاند. بیگانگان میدانند که اگر جوانها سر و کار با مسجد و روحانیت و مجالس مذهبی داشته باشند، دیگر نمیشود آنان را فریب داد. به همین جهت، رسانههای متعددی تأسیس کرده و به صورت شبانه روزی در حال فعالیت علیه روحانیت، مسجد، حسینیه و جلسات عزاداری هستند.
البته ریشه گسترده و عمیق تشیع را نمیتوانند از بین ببرند، اما تاکنون خیلی کار کردهاند. لذا مسجدها خلوت شده و رفت و آمد جوانان در وقت نماز، در خیابان و پارک و مراکز تفریحی، بیش از مساجد است، در حالی که مساجد باید موقع نماز پر از جوان باشد. مجالس عزاداری نیز در برخی موارد به طعام آخر مجلس وابسته شده است و در آن موقع شلوغ میشود. ادامه این وضعیت، خطرات فراوانی به همراه دارد. اگر استعمار توسط پهلوی نتوانست مساجد و مجالس عزاداری را تعطیل یا کمرنگ کند، امروزه دشمن با توسل به جنگ نرم، توانسته است مساجد و حسینیهها را خلوت و حضور جوانان را در مجالس مذهبی کمرنگ کند. این موضوع بسیار رنجآور و ناراحت کننده است.
لذا همه اقشار مردم اعم از جوانها، پیرها، کسبه، تجار، روحانیون، دانشگاهیان و ...، باید بدانند که فعلاً از اوجب واجبات، زنده نگاه داشتن محرم و مجالس عزاداری است، مساجد باید پر از جمعیت شود و همه با منبر و محراب انس داشته باشند.
پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلم» خبر دادهاند که یک وقتی جوانها و مردم، سر و کاری با مساجد و علما ندارند. آنگاه چندین بلا برای آنان نازل میشود که یکی از آن بلاها این است که: «یَخْرُجُونَ مِنَ الدنْیَا بِلَا إِیمَان»،[12] یعنی بدون ایمان از دنیا میروند. یعنی دشمن میتواند با خلوت کردن مساجد، حسینیهها و مجالس عزاداری، تشیع را از آنان بگیرد.
جوانها! به همه شما بگویم که امروز کمک به امام حسین«سلاماللهعلیه»، زنده نگاه داشتن عزاداری ایشان است. در زمان امام حسین«سلاماللهعلیه»، زنده نگاه داشتن و کمک به حسین و یاری حسین، رفتن به کربلا بود و الان یاری امام حسین«سلاماللهعلیه»، زنده نگاه داشتن عزاداریهاست.
از همه شما تقاضا دارم که در این محرم و صفر، به برگزاری و رونق مجالس عزاداری اهمیت بدهید و زیارت عاشورا را هر روز بخوانید. زیارت عاشورا، زیارت خیلی خوبی است و سندش هم عالی است و نزد اهل دل، خصوصیاتی دارد و از قدسیات محسوب میشود.[13] لذا این زیارت عاشورا را همیشه در طول سال و به ویژه در محرم و صفر بخوانید که هم برای دنیای شما خوب است و همه برای آخرت شما مفید و مؤثر خواهد بود. افزون بر این، موجب میشود با اصحاب حضرت ابی عبدالله الحسین«سلاماللهعلیه» همرنگی پیدا کنید. هم برای رفع گرفتاریها مؤثر است و هم مانع لغزش و سقوط شما میشود. زمان ما، زمان لغزش است، مخصوصاً برای جوانها زمان لغزش و سقوط است و برای اینکه شما نلغزید، باید با زیارت عاشورا، به امام حسین«سلاماللهعلیه» پناه ببرید تا محفوظ بمانید.
پینوشتها
================
1. کامل الزیارات، ص 75
2. الاحتجاج، ج 2، ص 307
3. تحف العقول، ص 245
4. بحارالأنوار، ج 44، ص 329
5. الإرشاد، ج 2، ص 67
6.مثیر الاحزان، ص 115
7. ر.ک: کامل الزیارات، ص 104 و 105
8. بحار الأنوار، ج 45، ص 207
9. ر.ک: بحار الأنوار، ج 45، ص 242 تا 245
10. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 61
11. ر.ک: الإرشاد، ج 2، ص 131؛ أمالی الصدوق، ص 597؛ کامل الزیارات، ص 57 و 82؛
12. جامع الأخبار، ص 130
13. مصباح المتهجد، ج 2، ص781