گوشه اى از دستورات امیرالمومنین(ع) در رابطه با شیوه حکومت‏

این سطور گنجایش دستورات امام را که دریاوار در خطبه ها و نامه ها و حکمت ها و روایاتش و نیز سیره عملى آن بزرگوار موج مى زند ندارد، به راستى براى بیان و تفسیر حقایق رسیده از او یک دهان خواهد به پهناى فلک و این همه محصول پنج سال فرصتى است که کم و بیش در ایام زمامدارى اش پیدا کرد، اگر سقیفه به واسطه هواپرستان و سیاست بازان تشکیل نمى شد، و پس از وفات پی ...

در میان کارگزاران حکومت امیرمؤمنان که با داشتن شرایط لازم انتخاب مى شدند کم نبودند که در هنگام شغل ادارى دچار تخلف شدند، ولى امیرمؤمنان بدون ملاحظه در مقابل آنان ایستاد و از حکومت عزلشان کرد، و در صورت دسترسى به آنان از مجازاتشان کوتاهى نکرد.
گوشه اى از دستورات امیرالمومنین(ع) در رابطه با شیوه حکومت‏

این سطور گنجایش دستورات امام را که دریاوار در خطبه ها و نامه ها و حکمت ها و روایاتش و نیز سیره عملى آن بزرگوار موج مى زند ندارد، به راستى براى بیان و تفسیر حقایق رسیده از او یک دهان خواهد به پهناى فلک و این همه محصول پنج سال فرصتى است که کم و بیش در ایام زمامدارى اش پیدا کرد، اگر سقیفه به واسطه هواپرستان و سیاست بازان تشکیل نمى شد، و پس از وفات پیامبر کار اسلام و مسلمین به دست او مى افتاد و حکومتش بدون مزاحمت دشمنان و حسودان سالیان طولانى تداوم مى یافت، و زمینه ظهور علومى که اقیانوس وار در باطنش بود فراهم مى گشت خدا مى داند بشر پس از او در رشته هاى گوناگون با چه معارف محکم و گسترده اى روبرو بود، و تمدن و سفره دانش غیر از این بود که الآن در حیات بشر جلوه دارد، و یقیناً جهان حیات از نظر علم و معرفت و فرهنگ و تربیت، و راه بهره ورى از امکانات غیر از این بود که الآن هست.

به راستى محاکمه آنان که او را ازحق الهى خودش و از قرار گرفتنش بر مسند حکومت محروم کردند، و در نتیجه بشریت را تا قیامت از فیوضات غیرقابل شمارش و منافع حیات طیبه، و اصول هم زیستى و دگردوستى، و آزادى به معناى واقعى محجوب و مهجور نمودند چه محاکمه سختى است، محاکمه اى که قاضى محکمه اش حضرت حق، و شاهدان محکمه پیامبر و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اند، و محکومیت محاکمه شوندگان قطعى، و محرومیتشان از رحمت الهیه یقینى است.

امانت به دست اهلش سپرده نشد، امانت چون گوى در میدان دنیاپرستى و حرص به مقام و جاه دست به دست گشت، امانت نهایتاً قریب به صدسال به دست بنى امیه و نزدیک به شصت سال در اختیار بنى عباس قرار گرفت و تا جائى که امکان داشت به امانت خیانت شد، و شربت تلخ آن خیانت به کام مردم ریخته شد، و در فرهنگ الهى تحریفات و تغییرات زیادى به وسیله حدیث سازان و عالمان دربارى و شرف فروش رخ داد، و مشقت طاقت فرسائى را براى امامان از هل بیت و تربیت شدگان آنان براى تبیین اسلام ناب محمدى و فرهنگ اصیل قرآنى تحمیل کرد، و آنان را در این زمینه از امواج خون و زندان و تبعید و محرومیت از آرامش تا این روزگار گذراند، امروز هم علماى سلفى و آخوندهاى دربارى وهابى که از امکانات کشورى و اموال فراوان دولتى، و کمک هاى سرویس هاى جاسوسى برخوردارند، همان مشقت هاى طاقت فرسا و کشته شدن و تبعید و محرومیت از امنیت و رفاه را به طرفداران مدرسه اهل بیت و پیروان امامان معصوم به مانند روش اهل سقیفه و امویان و عباسیان تحمیل مى کنند و کارهاى خود را در این زمینه ها براى توجیه عوام از مسلمانان و اقناع آنان کارى اسلامى و براساس دین مى دانند!!

اینان با این ظلم هاى فاحش خود بر پیروان مکتب اهل بیت، که براساس مدرسه وهابیت انجام مى گیرد مصداق قطعى آیات زیر هستند:

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً: «1»

بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از جهت اعمال آگاه کنم؟ آنان کسانى هستند که کوششان در زندگى دنیا به هدر رفته در حالى که خیال مى کنند عمل آنان به خوبى و درستى انجام مى گیرد، آنان کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و لقاء او منکر شدند در نتیجه اعمالشان تباه و بى اثر گشته، پس روز قیامت میزانى براى آنان برپا نمى کنیم!

آیا کشتن بى گناهان و به زندان انداختن آنان و تبعید کردنشان که جرمى جز پیروزى از امیرمؤمنان و امامان معصوم و عمل بر وفق قرآن ندارند، و زبان آنان زبان حکمت و استدلال و علم و دانش است و کتاب هائى چون الغدیر، عبقات، المراجعات، النص و الاجتهاد، الفین براى اثبات سلامت مدرسه خود ارائه کرده اند، و اسلام اصیل و فرهنگ ناب محمدى را در برابر مکتب هاى انحرافى از جمله وهابیت باز شناسانده اند از مصادیق اخسر اعمال و تباهى کوشش ها و خیال پردازى ها براى توجیه جنایات نیست، آیا تکذیب امامت امامان و خلافت بلافصل امیرمؤمنان، و انکار عصمت اهل بیت از مصادیق کفر به نشانه هاى حق نیست، آنان که از نظر عمل زیانکارترین مردم هستند، و بفرموده قرآن اعمالشان تباه و نابود است، و همه کوشش هاى ظالمانه آنان حبط شده چه ترازوئى براى محاسبه اعمالشان برپا شود، اینان بفرموده قرآن پاداشى جز دوزخ ندارند و پرونده و محاکمه و محکومیتشان بى معطلى جهنم است.

من بر اثر مظلومیت امیرمؤمنان و محروم شدن بشریت از فوائد کامل وجود او چند سطرى مجبور به درد دل و گله و شکایت شدم، اینک به ثبت فرازهائى از نقشه هاى حکومت دارى مولاى متقیان مى پردازم، تا شاید حاکمان به ویژه حاکمانى که ادعاى مسلمانى دارند از آن نقشه هاى حکیمانه که کاخ انسانیت مى سازد و بناى کرامت برپا مى کند، و دنیائى پر از امنیت و رفاه به دست مى دهد، و همه انسان ها را برادر وار و در اوج عشق به یکدیگر کنار هم مى نشاند در حکومتشان بهره گرفته و نمونه اى از حکومت امیرمؤمنان را در مملکت ارائه دهند و کام آحاد ملت را با بسط عدالت، شیرین سازند.

«واشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم:»

مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار داده، و بر رعیت هم چون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت بدانى.

«ولیکن ابعد رعیتک منک، واشنؤهم عندک اطلبهم لمعائب الناس، فان فى الناس عیوبا الوالى احق من سترها فلاتکشفن عما غاب عنک منها فانما علیک تطهیر ماظهرلک، والله یحکم على ما غاب عنک:»

باید دروترین رعیت تو از حریم تو و در شدت کینه ات نسبت به او کسى باشد که در حق مردم عیب جوتر است، و دوست دارد آبروى مردم را برباد دهد، البته در مردم عیوبى هست که حاکم در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است، پس در رابطه با عیوبى که از مردم از چشم تو پنهان است کنجکاوى مکن، چرا که فقط در آنچه از عیوب مردم نزد تو معلوم است وظیفه اصلاح گرى دارى، و نسبت به آنچه از عیوب رعیت بر تو پنهان است خداوند داروى خواهد کرد.

«ولایکونن المحسن والمسیئى عندک بمنزلة سواء فان فى ذلک تزهیداً لاهل الاحسان فى الاحسان و تدریبا لاهل الاساءة على الاساءة و الزم کلامنهم، الزم نفسه:»

نیکوکار و بدکار نزدت یکسان نباشد، زیرا یکسان معامله کردن با این دو نفر، نیکوکار را در انجام کار نیک بى رغبت و بدکار را انجام زشتى ترغیب مى کند، هر کدام را نسبت به کارشان پاداش ده.

«ثم تفقد من امورهم مایتفقد الوالدان من ولدهما:»

چون پدران و مادرانى که با دل سوزى خاص امور فرزندانشان را چاره جوئى مى کنند، مشکلات مردم را بررسى کرده و به حلّ آنها اقدام کن.

«ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فى نفسک ممن لاتضیق به الامور، ولاتمحکه الخصوم ولایتمادى فى الزلّة ولایحصر الفئى الى الحق اذا عرفه ... وافسح له فى البذل ما یزیل علته وتقل معه حاجته الى الناس:»

براى داورى و قضا میان مردم برترین شخص نزد خودت را از نظر شرایط لازم انتخاب کن، کسى که امور داورى او را دچار تنگنا نکند، و بر خورد مدعیان، پرونده مورد رسیدگى را گرفتار لج بازى ننماید، و در خطا پافشارى نورزد، و هنگام شناخت حق از بازگشت به آن درنماند ...

در پرداخت حقوق مالى به قاضى گشاده دست باش به مقدارى که نیازش را برطرف کند و احتیاجش به مردم کم شود.

«ثم انظر فى امور عمالک فاستعملهم اختباراً ... ثم تفقد اعمالهم وابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهدک فى السر لامورهم حدودة لهم على استعمال الامانة والرفق بالرعیة:»

در کارهاى مأموران دولتت تأمل و اندیشه کن، و مواظب باش که از روى تجربه و آزمایش آنان را برگزینى و با تشکیل بازرسانى امین در کار آنان به کاوش برخیز، زیرا بازرسى مخفیانه، آنان را به امانت دارى و محبت به مردم و احساس مسئولیت وا مى دارد.

«ولیکن نظرک فى عمارة الارض ابلغ من نظرک فى استجلاب الخراج لان ذلک لایدرک الابالعمارة:»

نگاهت براى آبادى زمین بیش از گرفتن مالیات از مردم باشد، زیرا بدون آبادانى و تولید مالیات به دست نمى آید.

«فامنع من الاحتکار ... ولیکن البیع بیعا سمحا بموازین عدل واسعار، لاتجحف بالفریقین من البایع والمتباع فمن قارف حکرة بعد نهیک منکل به وعاقبه فى غیر اسراف:»

از احتکار جلوگیرى کن، داد و ستد باید آسان و بى کم و کاست با ترازوهاى عدالت انجام بگیرد، و خریدار و فروشنده زیان نبینند، هرکس پس از نهى تو از قانون در امر احتکار تخلف نماید او را کیفر ده ولى در کیفر دادن عدالت را مراعات کن و از اندازه نگذر.

«واجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عاما فتواضع فیه لله الذى خلقک، وتقعد عنهم جندک واعوانک من احرامک و شرطک حتى یکلمک مکلمهم غیر متتعتع ... ثم احتمل الخرق منهم والعّى:»

براى نیازمندان مجلس عمومى برپا کن، و در آن مجلس شخص خودت بنشیند، سپاهیان و نظامى هایت را از سر راه مردم دور کن، تا هل حاجت بدون نگرانى سخن بگویند، و اگر یکى از آنان برخلاف ادب سخن گفت تو با بردبارى سخن او را تحمل کن.

این نکته مهم نیز ناگفته نماند که از نظر شرعى چنانچه مسئول هر وزارت خانه و اداره و یا متصدیان اصلى و مقامات بالاى کشور در گزینش افراد سهل انگارى نکنند و کوتاهى نورزند و در هنگام کار و اشتغال به وظیفه خود عمل نمایند و در بازرسى و کنترل عمال و کارگزاران دقت کنند بدون تردید مسئول نیستند، زیرا خطاى متخلف در این فرض به مسئول واحد نسبت داده نمى شود، ولى اگر در یکى از این موارد سرپرست مربوطه کوتاهى کند شرعاً و قانوناً در تخلف کارمندش سهیم خواهد بود، به ویژه اگر در کنار سرپرست به کارش ادامه دهد و ستم کارى اش را به مردم تحمیل نماید، سرپرست اداره اگر واجد شرایطى را به کارگماشت اما در حین کار از او تخلف دید باید جلوى او را بگیرد و وى را نصیحت نماید، و حق به غارت رفته را بازگرداند، چنانچه اصلاح نشد دست او را از کار دولتى قطع کند.

در میان کارگزاران حکومت امیرمؤمنان که با داشتن شرایط لازم انتخاب مى شدند کم نبودند که در هنگام شغل ادارى دچار تخلف شدند، ولى امیرمؤمنان بدون ملاحظه در مقابل آنان ایستاد و از حکومت عزلشان کرد، و در صورت دسترسى به آنان از مجازاتشان کوتاهى نکرد.

بهترین و ممتازترینشان عبدالله بن عباس بود که حضرت به وى به خاطر دارا بودن شرایط اعتماد کامل داشت، و او را به این جهت به استاندارى بصره منصوب کرد، وى هنگامى که به بیت المال خیانت کرده و ثروت کلانى را به مکه منتقل کرد، به شدت امیرمؤمنان را متأثر ساخت، و حضرت را منقلب کرده تا جائى که در میان مردم کوفه به منبر رفت و همراه با گریه و ناله و اشک ریختن گفت:

«هذا ابن عم رسول الله فى عمله و قدره یفعل مثل هذا فکیف یؤمن من کان دونه:»

این هم پسرعموى پیامبر در عمل و قدر و قیمتش که به این صورت خیانت ورزید، من به دیگران که مادون او هستند چگونه اعتماد کنم. «2»

هنگامى که سوده دختر عمار همدانى از ظلم و خیانت یکى از کارگزاران حکومت به امیرمؤمنان شکایت کرد حضرت پس از ثبوت جرم به گریه نشست و دست به سوى خدا برداشت و گفت:

«اللهم انت الشاهد على وعلیهم و انى لم آمرهم بظلم خلقک ثم اخرج قطعة جلد فکتب فیها ...

فاذا قرأت کتابى هذا فاحتفظ بما فى یدک من عملنا حتى یقدم علیک من یقبضه منک:»

خدا بر من و آنان شاهدى، من اجازه ندادم به کسى از بندگانت ستم کنند، سپس در قطعه پوستى نوشت به نام خدا، هنگامى که نامه ام به تو رسید امورت را منظم کن و مواظب اموال باش یا کسى از سویم بیاید و مسئولیت را به عهده بگیرد.

آرى امیرمؤمنان (ع) با همه توان و قدرت پایه هاى حکومتش را براساس عدالت و قسط، محبت به مردم، رسیدگى به شکایات ستم دیدگان، احقاق حق، ابطال باطل، جهاد در راه خدا، آزادى عقیده، آزادى بیان، رعایت حقوق اسیران، عفو و گذشت، حلم و بردبارى، موعظه و نصیحت، دفاع از کرامت انسان، رعایت کامل حقوق اقلیت هاى مذهبى، ریشه کن کردن فقر و جهل، گسترش علم و حکمت، تقویت کشاورزى و صنعت، حاکم کردن قانون همزیستى مسالمت آمیز قرارداد و تا قیامت در مسئله حکومت و کشور دارى و مردم دارى بهترین الگو و سرمشق را از خود به جا گذاشت.

من با اعتقاد راسخ مى گویم و بر گفته ام دلیل و برهان دارم که هر حکومتى در پنج قاره جهان در هر زمانى برخلاف روش حکومت امیرمؤمنان باشد، حاکمانش غاصب، طاغوتى، ظالم و در محاکمات قیامت محکوم به عذاب ابد

هستند، و بر همه ملت ها عقلًا و شرعاً واجب است در برابر آنان قیام کرده و تا نابودى آنان از پاى ننشینند و با دست تواناى خود حکومتى تقریباً مشابه حکومت علوى تشکیل دهند و بدانند که مظلوم ساکت، و ستمدیده پذیراى ستم شریک ظالم و در پیشگاه حق به شدت مسئول است.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- کهف آیات 103- 105.

(2)- سیماى حکومتى امام 88؛ بحار، ج 42، ص 152؛ همان مدرک 89 و بحار، ج 41، ص 119.

 

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب   : تفسیر حکیم جلد هشتم

نوشته  :استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر