خداوند تضمین کرده انفاق انسان های مومن و با تقوا را با مواهب مادى و معنوى خود (که چندین برابر و گاه هزاران برابر- و حداقل ده برابر است-)جاى انفاق را پر کند(حدید، 18) و به این ترتیب شخص انفاق کننده هنگامى که با این روحیه و این عقیده به میدان می آید، دست و دل بازترى خواهد داشت، و هرگز احساس کمبود و فکر تقوابه خود راه نمی دهد، بلکه خدا را شکر می گوید که او را موفّق به چنین تجارت پرسودى کرده است.
منطق عوامانه و کوته نظرانه افراد بخیل آن است که به گمان خود برای جمع آوری مال بیشتر و برای توجیه بخل خود می گویند: اگر فلانى فقیر است لابد کارى کرده که خدا می خواهد فقیر بماند، و اگر ما غنى هستیم لابد عملى انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم، بنا بر این نه فقر آنها و نه غناى ما هیچ کدام بی حکمت نیست!!
اگر رازق خداوند است پس چرا شما از ما می خواهید که افراد فقیر را روزى دهیم؟ و اگر خدا خواسته است آنها محروم بمانند پس چرا ما کسى را بهره مند سازیم که خدا محرومشان ساخته؟
اسلام همه چیزش حساب دارد حتی در انفاق و ایثار هم می گوید: اندازه نگهدار و زیاده روی نکن. چرا می خواهی همه ثروتت را صدقه بدهی؟ زن و بچّه ات چه کنند؟ یک مقدار، یک ثلث را در راه خدا بده بقیه اش را نگهدار.
غافل از این که دستور الهی به انفاق به خاطر حکمت ها و فلسفه های متعددی است از جمله:
1. امتحان افراد ثروتمند
2. رها سازی قلب انسان از محبت شدید به دنیا
3. ایجاد رقّت قلب در انسان
4. شکر نعمت های الهی
5. ازدیاد نعمت
6. آرامش روحى و روانى
7. رفع بلا و مرگ بد. البته تمامی این آثار در صورتی است که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن را قبول نمی کند و برکت نمی دهد.
ما در این نوشتار به بیان دو داستان کوتاه در رابطه با انفاق می پردازیم:
الگویی همه جانبه
امام علی علیه السلام شبی تا صبح نخلستان شخصی را آبیاری کرد و در برابر، مقداری جو دریافت نمود. وقتی جوها را به منزل برد یک سوم آن را آرد کردند و از آن غذائی تهیه نمودند. چون غذا پخته و آماده شد مسکینی آمد و درخواست کمک کرد و آنها غذا را به او دادند. دیگر جوها را آرد کردند و از آن غذائی تهیه نمودند، در این هنگام نیز یتیمی آمد و از آنان کمک در خواست. آنها هم غذای تهیه شده را به او دادند و از یک سوم باقیمانده غذائی مهیا کردند پس از آماده شدن غذا اسیری آمد و در خواست کمک کرد و آنها نیز غذای خود را به او دادند و حضرت و همسر و فرزندانش گرسنه ماندند. خدای تعالی که از نیت پاک آنان آگاه بود و می دانست بخاطر خدا چنین انفاقی کرده اند و به پاداش الهی امید دارند ضمن آیه ای از آنها تجلیل کرد و به آنها احسان نمود و پاداش بزرگ آخرتی داد و درباره آنها فرمود: و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا و برای محبت به خدا به مسکین و یتیم و اسیر غذا می دهند.
دستور الهی به انفاق به خاطر حکمت ها و فلسفه های متعددی است از جمله: 1. امتحان افراد ثروتمند 2. رها سازی قلب انسان از محبت شدید به دنیا 3. ایجاد رقّت قلب در انسان 4. شکر نعمت های الهی 5. ازدیاد نعمت 6. آرامش روحى و روانى 7. رفع بلا و مرگ بد. البته تمامی این آثار در صورتی است که انفاق از اموال حلال و مشروع باشد که خدا غیر آن را قبول نمی کند و برکت نمی دهد.
انفاق هم حساب و کتاب و اندازه دارد
در جریان بنی قریظه به خاطر خیانتی که یهودیان به اسلام و مسلمین کردند رسول اکرم - صلی اللّه علیه و آله - تصمیم گرفت که کار آنها را یکسره کند. یهودیان از پیغمبر - صلی اللّه علیه و آله - خواستند تا ابولبابه را پیش آنها بفرستد تا با او مشورت نمایند. پیغمبر اکرم - صلی اللّه علیه و آله - فرمود: ابولبابه برو! ابولبابه هم دستور آن حضرت را اجابت کرده و با آنان به مشورت نشست . اما او در روابط خاصی که با یهودیان داشت در مشورت منافع اسلام و مسلمین را رعایت نکرد و یک جمله ای را گفت و اشاره ای را نمود که آن جمله و آن اشاره به نفع یهودیان و به ضرر مسلمین بود. وقتی که از مجلس بیرون آمد احساس کرد که خیانت کرده است، اگر هیچکس هم خبر نداشت . اما قدم از قدم که برمیداشت و به طرف مدینه می آمد این آتش در دلش شعله ورتر می شد. پس به خانه آمد اما نه برای دیدن زن و بچه، بلکه یک ریسمان از خانه برداشت و با خویش به مسجد پیامبر آورد و خود را محکم به یکی از ستونهای مسجد بست و گفت : خدایا تا توبه من قبول نشود هرگز خودم را از ستون مسجد باز نخواهم کرد. گفته اند: فقط برای خواندن نماز یا قضای حاجت یا خوردن غذا، دخترش ٍ می آمد و او را از ستون باز می کرد و مجدداً باز خود را به آن ستون می بست و مشغول التماس و تضرع می شد و می گفت : خدایا غلط کردم، خدایا گناه کردم، خدایا به اسلام و مسلمین خیانت کردم، خدایا به پیغمبر تو خیانت کردم، خدایا به اسلام و مسلمین خیانت کردم، خدایا تا توبه من قبول نشود همچنان در همین حالت خواهم ماند تا بمیرم، این خبر به رسول اکرم - صلی اللّه علیه و آله - رسید. پیغمبر فرمود: اگر پیش من می آمد و اقرار می کرد در نزد خدا برایش استغفار می نمودم ولی او مستقیم رفت نزد خدا، و خداوند خودش هم به او رسیدگی خواهد کرد. شاید دو شبانه روز یا بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان بر پیغمبر اکرم - صلی اللّه علیه و آله - در خانه ام سلمه وحی نازل شد و در آن به پیغمبر - صلی اللّه علیه و آله - خبر داده شد که توبه این مرد قبول است . پس از آن پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - فرمود: ای ام السلمه توبه ابولبابه پذیرفته شد. ام السلمه عرض کرد: یا رسول اللّه اجازه می دهی که من این بشارت را به او بدهم ؟ فرمود: مانعی ندارد.
اطاقهای خانه پیغمبر هر کدام دریچه ای به سوی مسجد داشت و آنها دور تا دور مسجد بودند. ام السلمه سرش را از دریچه بیرون آورد و گفت :
ابولبابه بشارتت بدهم که خدا توبه تو را قبول کرد. این خبر مثل توپ در مدینه صدا کرد، مسلمین به داخل مسجد ریختند تا ریسمان را از او باز کنند اما او اجازه نداد و گفت : من دلم می خواهد که پیغمبر اکرم - صلی اللّه علیه و آله - با دست مبارک خودشان این را باز نمایند. نزد پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - آمدند و عرض کردند یا رسول اللّه : ابولبابه چنین تقاضایی دارد؟ پیامبر تشریف آورد و ریسمان را باز کرده و فرمود: ای ابولبابه توبه تو قبول شد آنچنان پاک شدی که مصداق آیه یحب التوابین و یحب المتطهرین گردیدی . الان تو حالت آن بچّه را داری که تازه از مادر متولد می شود، دیگر لکه ای از گناه در وجود تو وجود ندارد. بعد ابولبابه عرض کرد: یا رسول اللّه ! می خواهم به شکرانه این نعمت که خداوند توبه من را پذیرفت تمام ثروتم را در راه خدا صدقه بدهم . پیامبر - صلی اللّه علیه و آله - فرمودند: این کار را نکن . گفت : یا رسول اللّه اجازه بدهید دو ثلث ثروتم را به شکرانه این نعمت صدقه بدهم . فرمود: نه . گفت : اجازه بفرمایید یک ثلث آن را بدهم ؟ فرمود: مانعی ندارد. اسلام است، همه چیزش حساب دارد حتی در انفاق و ایثار هم می گوید: اندازه نگهدار و زیاده روی نکن . چرا می خواهی همه ثروتت را صدقه بدهی ؟ زن و بچّه ات چه کنند؟ یک مقدار، یک ثلث را در راه خدا بده بقیه اش را نگهدار.
منابع:
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری
حکایتها و هدایتها/ محمد جواد صاحبی
سایت اندیشه قم
فرآوری: آمنه اسفندیاری
منبع : سایت اسلام کوئیست