(در ضمن تغسیر آیات 18-21 سوره قمر )
کذبت عاد فکیف کان عذابی و نذر انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمرتنزع الناس کانهم اعجاز نخل منقعرفکیف کان عذابی و نذر
ترجمه آیات
قوم عاد هم(پیامبر خود را)تکذیب کرد(اکنون بنگرید)که عذاب و انذار من(در باره آنان)چگونه بود؟
ما بادی سخت طوفانی در روزی نحس مستمری بر آنان گسیل داشتیم.
بادی که مردم را مانند نخلی که از ریشه در آید از زمین برکند.
ببین که عذاب و انذار من چگونه بود؟
سوره قمر، آیات 21 - 18
: نحوست روز و یا مقداری از زمان به این معنااست که در آن زمان بغیر از شر و بدی حادثه ای رخ ندهد، و اعمال آدمی و یا حداقل نوع مخصوصی از اعمال برای صاحب عمل برکت و نتیجه خوبی نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف این است.
و ما به هیچ وجه نمی توانیم بر سعادت روزی از روزها،و یا زمانی از ازمنه و یانحوست آن اقامه برهان کنیم، چون طبیعت زمان از نظر مقدار، طبیعتی است که اجزا و ابعاضش مثل هم هستند، و خلاصه یک چیزند،پس از نظر خود زمان فرقی میان این روز و آن روز نیست، تا یکی را سعد و دیگری را نحس بدانیم، و اما عوامل و عللی که در حدوث حوادث مؤثرند، و نیز در به ثمر رساندن اعمال تاثیر دارند، از حیطه علم و اطلاع ما بیرونند، مانمی توانیم تکه تکه زمان را با عواملی که در آن زمان دست در کارند بسنجیم، تا بفهمیم آن عوامل در این تکه از زمان چه عملکردی دارند،و آیا عملکرد آنها طوری است که این قسمت از زمان را سعد می کند یا نحس،و به همین جهت است که تجربه هم بقدر کافی نمی تواندراه گشا باشد، چون تجربه وقتی مفید است که ما زمان را جدای از عوامل در دست داشته باشیم، و با هر عاملی هم سنجیده باشیم، تا بدانیم فلان اثر، اثر فلان عامل است، و ما زمان جدای از عوامل نداریم، و عوامل هم برای ما معلوم نیست.
و به عین همین علت است که راهی به انکار سعادت و نحوست هم نداریم، ونمی توانیم بر نبودن چنین چیزی اقامه برهان کنیم، همانطور که نمی توانستیم بر اثبات آن اقامه برهان کنیم، هر چند که وجود چنین چیزی بعید است، ولی بعید بودن، غیر از محال بودن است، این از نظر عقل.
و اما از نظر شرع در کتاب خدای تعالی نامی از نحوست ایام آمده، در همین سوره آیه 19 فرموده: "انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر"و جایی دیگر فرموده: "فارسلناعلیهم ریحا صرصرا فی ایام نحسات" (1).
و هر چند از سیاق داستان قوم عاد که این دو آیه مربوط بدانست استفاده می شود که نحوست و شئامت مربوط به خود آن زمانی است که در آن زمان باد به عنوان عذاب بر قوم عادوزید، و آن زمان هفت شب و هشت روز پشت سر هم بوده، که عذاب به طور مستمر بر آنان نازل می شده اما بر نمی آید که این تاثیر و دخالت زمان به نحوی بوده که با گردش هفته هادوباره آن زمان نحس برگردد.این معنا به خوبی از آیات استفاده می شود، و گرنه همه زمانهانحس می بود، بدون اینکه دائر مدار ماهها و یا سالها باشد.
در مقابل زمان نحس نامی هم از زمان سعد در قرآن آمده و فرموده: "و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیلة مبارکة" (2) و مراد از آن شب، شب قدر است، که در وصف آن فرموده: "لیلة
............................................ (1)ما هم برای هلاکت ایشان(قوم عاد)بادی سخت را در روزهای نحس و شوم فرستادیم.سوره فصلت، آیه 16. (2)سوگند به کتاب مبین که ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم.سوره دخان، آیه 2 و 3.
صفحه : 117
بیان اینکه منظور از سعادت و نحوست بعضی ایام در روایات، وقوع حوادث خاصی در آن روزها است نه سعادت و نحوست ذاتی و تکوینی القدر خیر من الف شهر" (1) ، و این پر واضح است که مبارک بودن آن شب و سعادتش از این جهت بوده که آن شب به نوعی مقارن بوده با اموری بزرگ و مهم از سنخ افاضات باطنی والهی، و تاثیرهای معنوی، از قبیل حتمی کردن قضاء و نزول ملائکه و روح و سلام بودن آن شب، همچنان که در باره این امور فرموده: "فیها یفرق کل امر حکیم" (2) و نیز فرموده: "تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر" (3).
و برگشت معنای مبارک بودن آن شب و سعادتش به این است که عبادت در آن شب دارای فضیلت است، و ثواب عبادت در آن شب قابل قیاس با عبادت در سایر شبها نیست، ودر آن شب عنایت الهی به بندگانی که متوجه ساحت عزت و کبریایی شده اند نزدیک است.
این بود آن مقدار از معنای سعادت و نحوست که در قرآن آمده بود، و اما در سنت، روایات بسیار زیادی در باره سعد و نحس ایام هفته و سعد و نحس ایام ماههای عربی و نیز از ماههای فارسی و از ماههای رومی رسیده، که در نهایت کثرت است، و در جوامع حدیث نقل شده، و در کتاب بحار الانوار احادیث زیادی از آنها نقل شده، وبیشتر این احادیث ضعیفند، چون یا مرسل و بدون سندند، و یا اینکه قسمتی از سند را ندارند، هر چند که بعضی از آنها سندی معتبر دارد البته به این معنا که خالی از اعتبار نیست (4).
و اما روایاتی که ایام نحس را می شمارد، و از آن جمله چهارشنبه هر هفته، و چهارشنبه آخر ماه، و هفت روز از هر ماه عربی، و دو روز از هر ماه رومی، و امثال آن را نام می برد، در بسیاری از آنها و مخصوصا روایاتی که نحوست ایام هفته و ایام ماههای عربی رانام می برد، علت این نحوست هم آمده، و آن عبارت است از اینکه در این روزهای نحس حوادث ناگواری به طور مکرر اتفاق افتاده، آن هم ناگوار از نظر مذاق دینی، از قبیل رحلت رسول خدا(ص)و شهادت سید الشهداء(ع)و انداختن ابراهیم(ع)در آتش، و نزول عذاب بر فلان امت، و خلق شدن آتش و امثال اینها.
و این ناگفته پیداست که نحس شمردن چنین ایامی استحکام بخشیدن به روحیه
............................................ (1)شب قدر بهتر است از هزار ماه.سوره قدر، آیه 3. (2)در آن شب هر امری محکم و پیچیده باز می شود.سوره دخان، آیه 4. (3)ملائکه و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری سالم را تا طلوع فجر نازل می کنند.
سوره قدر، آیه 4 و 5. (4)بحار الانوار، ج 56، ط جدید، ص 18 - 31، باب 15(باب ما روی فی سعادة ایام الاسبوع ونحوستها)
صفحه : 118
تقوی است، وقتی افرادی فقط به خاطر اینکه در این ایام بت شکنان تاریخ، ابراهیم و حسین(ع)گرفتار دست بت های زمان خود شده اند، دست بکاری نمی زنند، و از اهداف و لذتهای خویش چشم می پوشند، چنین افرادی روحیه دینیشان قوی می گردد، بر عکس، اگر مردم هیچ حرمتی برای چنین ایامی قائل نباشند و اعتنا و اهتمامی به آن نورزند، وهمچنان افسار گسیخته سرگرم کوشش در برآوردن خواسته های نفسانی خود باشند، بدون توجه به اینکه امروز چه روزی است و دیروز چه روزی بود، و بدون اینکه اصلا روز برایشان مطرح باشد، چنین مردمی از حق رویگردان خواهند بود، و به آسانی می توانند حرمت دین را هتک کنند و اولیای دین را از هدایت خود نومید و در نتیجه ناراحت سازند.بنا بر این، برگشت نحوست این ایام به جهاتی از شقاوتهای معنوی است، که از علل و اسباب اعتباری منشامی گیرد، که به نوعی از ارتباط، مرتبط به این ایام است، و بی اعتنایی به آن علل و اسباب باعث نوعی شقاوت دینی می شود.
و نیز در عده ای از این روایات آمده که برای دفع نحوست این ایام باید به خدا پناه برد.یا روزه گرفت یا دعا کرد، یا مقداری قرآن خواند، و یا صدقه ای داد، و یا کاری دیگر ازاین قبیل کرد.
مانند روایت ابن الشیخ که در کتاب مجالس به سند خود از سهل بن یعقوب ملقب به ابی نواس، از امام عسکری(ع)نقل کرده که در ضمن حدیثی گفته است: من به آنحضرت عرضه داشتم: ای سید من در بیشتر این ایام به خاطر آن نحوستها که دارند، و برای دفع وحشتی که انسان از این روزها دارد، و این نحوست و وحشت نمی گذارد انسان به مقاصدخود برسد، چه کند؟لطفا مرا به چیزی که رفع این نگرانی کند دلالت بفرما، برای اینکه گاهی حاجتی ضروری پیش می آید، که باید فورا در رفع آن اقدام کرد، و وحشت از نحوست، دست و پا گیر آدم است، چه باید کرد؟به من فرمود: ای سهل!شیعیان ما همان ولایتی که از ما در دل دارند حرز و حصنشان است، آنها اگر در لجه دریاهای بی کران و یا وسط بیابانهای بی سر و ته و یا در بین درندگان وگرگان و دشمنان جنی و انسی قرار گیرند از خطر آنها ایمنند، به خاطر اینکه ولایت ما را دردل دارند، پس بر تو باد که به خدای عز و جل اعتماد کنی و ولایت خود را نسبت به امامان طاهرینت خالص گردانی، آن وقت هر جا که خواستی برو، و هر چه خواستی بکن، (تا آخر حدیث) (1).
............................................ (1)بحار الانوار، ج 56، ط جدید، باب 15، ح 7.
صفحه : 119
و سپس در آخر او را دستور می دهد به خواندن مقداری از قرآن و دعا، تا به این وسیله نحوست و شومی را از خود دفع نموده، به دنبال هر هدفی می خواهد برود.
و در خصال به سند خود از محمد بن ریاح فلاح روایت آورده که گفت: من امام ابو ابراهیم موسی بن جعفر(ع)را دیدم که روز جمعه حجامت می کرد، عرضه داشتم: فدایت شوم، چرا روز جمعه حجامت می کنید؟فرمود: من آیة الکرسی خوانده ام، توهم هر وقت خونت هیجان یافت چه شب باشد و چه روز آیة الکرسی بخوان و حجامت کن (1).
باز در خصال به سند خود از محمد بن احمد دقاق روایت کرده که گفت: نامه ای به امام ابو الحسن دوم(ع)نوشتم، و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسیدم، درپاسخم نوشتند: کسی که در چهارشنبه آخر ماه علی رغم اهل طیره(و خرافه پرستان)مسافرت کند، از هر آفتی ایمن خواهد بود، و از هر گزندی محفوظ مانده، خدا حاجتش را هم برمی آورد.
همین شخص نوبتی دیگر نامه به آن جناب نوشته از حجامت در چهارشنبه آخر ماه پرسید، و امام(ع)در پاسخش نوشته است: هر کس علی رغم اهل طیره(که به نفوس معتقدند و می گویند: النفوس کالنصوص)حجامت کند، خداوند از هر آفتی عافیتش داده، ازهر گزندی حفظش می کند، و محل حجامتش کبود هم نمی شود (2) (این جمله اشاره است به ردپاره ای از روایات که در آنها آمده: هر کس در روز چهارشنبه آخر ماه و یا هر چهارشنبه حجامت کند محل حجامتش کبود می شود و خلاصه عفونت پیدا می کند و در بعضی دیگرآمده که ترس آن هست که محل حجامتش عفونت پیدا کند). و در معنای این حدیث روایتی است که در تحف العقول آمده، که حسین بن مسعودگفت: روزی خواستم به حضور ابی الحسن امام هادی(ع)شرفیاب شوم، در آن روزهم انگشتم به سنگ خورد، و هم سواره ای به سرعت از من گذشت، و به شانه ام زد و شانه ام صدمه دید، و هم اینکه وقتی می خواستم وارد شوم از بس شلوغ بود لباسم را پاره کردند، با خودگفتم: خدا مرا از شرت حفظ کند چه روز شومی هستی، و چون شرفیاب شدم حضرت فرمود: ای حسن این چه پنداری است؟تو که همواره دور و بر ما هستی نباید گناهت را گردن کسی که بیگناه است بگذاری.
............................................ (1)خصال، ج 2، ص 390، ح 83، و امالی طوسی، ج 1، ص 283، ط نجف اشرف. (2)خصال، ج 2، ص 386، ح 72.
صفحه : 120
رواج عقیده به سعادت و نحوست ایام در بین اهل سنت و حمل روایات وارده از طرق شیعه در این باره بر تقیه امام با این گفتار خود عقل مرا بیدار کرد، و فهمیدم که خطا رفته ام، عرضه داشتم: ای مولای من، از خدا برایم طلب مغفرت کن، فرمود: ای حسن روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به کیفر اعمالتان می رسید آن ناراحتی را به گردن روز گذشته، آن روز را روزی شوم می خوانید؟عرضه داشتم: من به نوبه خود از این گناه و خطا برای ابد استغفار می کنم، وهمین توبه من است یا بن رسول الله.
فرمود: این تنها کافی نیست که شما از تفال به ایام دست بردارید و سودی به حالتان ندارد، چون خدا شما را از این جهت عقاب می کند که ایام را به جرمی مذمت کنید که مرتکب نشده اند، ای حسن تا حالا متوجه این معنا نشده ای که این خدای تعالی است که ثواب و عقاب در دست او است، و اوست که ثواب و عقاب بعضی از کارها را فوری و درهمین دنیا داده، و ثواب و عقاب بعضی دیگر را در آخرت می دهد؟عرضه داشتم: بله ای مولای من، فرمود: هیچ وقت تندروی نکنید، و برای ایام هیچ دخالتی در حکم خدای تعالی قائل مشوید، عرضه داشتم: چشم ای مولای من (1).
و از روایات قبلی هم - که نظایری دارد - استفاده می شود که ملاک در نحوست ایام نحس صرفا تفال زدن خود مردم است، چون تفال و تطیر اثری نفسانی دارد، که بیانش می آید، ان شاء الله.و این روایات در مقام نجات دادن مردم از شر تفال(و نفوس)است، می خواهدبفرماید اگر قوت قلبت به این حد هست که اعتنایی به نحوست ایام نکنی که چه بهتر، و اگرچنین قوت قلبی نداری دست به دامن خدا شو، و قرآنی بخوان و دعایی بکن.
بعضی از علما آن روایاتی را که نحوست بعضی از ایام را مسلم گرفته حمل بر تقیه کرده اند، و خیلی هم بعید نیست، برای اینکه تفال به زمانها و مکانها و اوضاع و احوال، و شوم دانستن آنها از خصایص عامه است، که خرافاتی بسیار نزد عوام از امت ها و طوایف مختلف آنان یافت می شود، و از قدیم الایام تا به امروز این خرافات در بین مردمان مختلف رایج بوده، و حتی در بین خواص از اهل سنت در صدر اول اسلام روایاتی بوده که آنها را به رسول خدا(ص)نسبت می دادند، در حالی که احدی جرات نکرده آنها را رد کند، همچنان که در کتاب مسلسلات به سند خود از فضل بن ربیع روایت کرده که گفت: روزی با مولایم مامون بودم، خواستیم به سفری برویم، چون روز چهارشنبه بود مامون گفت امروز سفرکردن مکروه است، زیرا من از پدرم رشید شنیدم می گفت: از مهدی شنیدم که می گفت، از
............................................ (1)تحف العقول، ص 357، ط بیروت.
صفحه : 121
منصور شنیدم می گفت، از پدرم محمد بن علی شنیدم می گفت، من از پدرم علی شنیدم می گفت، من از پدرم عبد الله بن عباس شنیدم می گفت، از رسول خدا(ص)شنیدم می فرمود: آخرین چهارشنبه هر ماه روز نحسی است مستمر (1).
و اما روایاتی که دلالت دارد بر سعادت ایامی از هفته و یا غیر هفته، توجیه آنها نیزنظیر اولین توجیهی است که قبلا در اخبار داله بر نحوست ایام بدان اشاره کردیم، برای اینکه در این گونه روایات سعادت آن ایام و مبارک بودنش را چنین تعلیل کرده که چون در فلان روز حوادثی متبرک رخ داده، حوادثی که از نظر دین بسیار مهم و عظیم است، مانند ولادت رسول خدا(ص)و بعثتش، همچنان که روایت شده که خود آن جناب دعا کرد و عرضه داشت: بار الها روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح برای امتم مبارک گردان (2).
و نیز روایت شده که خدای تعالی آهن را در روز سه شنبه برای داوود نرم کرد (3).
و اینکه رسول خدا(ص)روز جمعه به سفر می رفت (4).
و اینکه کلمه"احد - یکشنبه"یکی از اسمای خدای تعالی است (5).
پس از آنچه گذشت هر چند طولانی شد این معنا روشن گردید که اخباری که در باره نحوست و سعادت ایام وارد شده بیش از این دلالت ندارد که این سعادت و نحوست به خاطرحوادثی دینی است، که بر حسب ذوق دینی و یا بر حسب تاثیر نفوس یا در فلان روز ایجادحسن کرده، و یا باعث قبح و زشتی آن شده، و اما اینکه خود آن روز و یا آن قطعه از زمان متصف به میمنت و یا شئامت شود، و تکوینا خواص دیگری داشته باشد، که سایر زمانها آن خواص را نداشته باشد، و خلاصه علل و اسباب طبیعی و تکوینی آن قطعه از زمان را غیر از سایرزمانها کرده باشد از آن روایات بر نمی آید، و هر روایتی که بر خلاف آنچه گفتیم ظهور داشته باشد، باید یا حمل بر تقیه کرد و یا به کلی طرح نمود.
............................................ (1)و بحار، ج 56، ص 46، ح 18. (2)خصال، ج 2، ص 394، ح 98. (3)خصال، ج 2، ص 386، ح 69. (4)بحار الانوار، ج 56، ص 34، ح 12. (5)خصال، ج 2، ص 383، ح 61.