محمد فاضلی در کانال تلگرامی خود نوشت: بعد از چند انتخابات بیرمق و نمایشی که اکثریت مردم در آنها شرکت نکردند، انتخابات ریاست جمهوری تیرماه 1403 از لحظه اعلام نام نامزدهای تأییدشده، متفاوت به نظر میرسد. دلایلم را توضیح میدهم.
یک. مردم میخواهند زندگی کنند، راحت زندگی کنند. جامعه ایران دنبال صدای عقلانیتی میگردد که زخمهایش را مرهم بگذارد، شکافهای اجتماعی و سیاسیاش را عمیقتر نکند بلکه بهبود دهد، به علم و عقل احترام بگذارد، مردم را رو در روی هم قرار ندهد، صدای عقلانیت در روابط خارجی باشد، و با گفتار و کردارش اجازه دهد مردم کنار هم زیست مسالمتآمیز داشته باشند؛ و زندگی کنند، زندگی.
دو. مردم پنج سال، از انتخابات مجلس 1398 تاکنون، فکر کردهاند به نتیجهای که از مشارکت نکردن در انتخابات گرفتهاند. ننشستهاند یک گوشه به این دوران فکر کنند، بلکه در گفتوگوها، متنهای فضای مجازی و نتایجی که در دنیای واقعی به دست آمده، جمعی فکر کردهاند.
سه. در انتخاباتهای قبلی، واقعاً گزینه متفاوتی وجود نداشت. همه نامزدها کم و بیش مثل هم بودند و آرایش صحنه به گونهای بود که هیچ تفاوت معناداری به چشم نمیخورد. این بار ورود مسعود پزشکیان صحنه متفاوتی رقم زده است.
چهار. عدهای جا انداخته بودند که حکومت جمهوری اسلامی رفتنی است و با یک هُل دیگر میافتد؛ بنابراین بهتر است مدتی ناکارآمدی بیشتر را تحمل کرد تا کل حکومت بیفتد. بعد از اعتراضات گسترده سال 1401 که نظام سیاسی سر جایش ماند، و بالا گرفتن تنش بین ایران و اسرائیل، که با حمله مستقیم ایران به خاک اسرائیل و مشارکت نکردن آمریکا در پاسخ به این حمله، پایان یافت؛ آن تصور درباره افتادن نظام سیاسی با یک هُل، خریداران زیادی ندارد.
پنج. احتمالاً اکثریتی به این نتیجه میرسند که کشور با سطح بالایی از تنش داخلی و با تحریم و حمله خارجی، درست نمیشود. کشور را باید از درون، با اجماعسازی، با کار کارشناسی، با شکل دادن مجموعهای از توافقات بین نیروهای سیاسی بر سر چگونگی بهتر اداره کردن کشور، با فراهم کردن زمینه زندگی کردن بهتر برای همه مردم و بالاخص ضعیفترین اقشار، با بهکارگیری نخبگان و با همدلی ایجاد کردن بین همه مردم ساخت.
شش. مردم بیش از 3 سال است که شعارهای پرطمطراق شنیدهاند. شعارهایی از یک رقمی کردن تورم، تا ساخت 4 میلیون مسکن و راهاندازی تولید و ... اما آنچه واقعاً دستگیرشان شده، تورم بالاتر، بیشتر از دسترس خارج شدن مسکن و سختتر شدن زندگی است. این احساس در جامعه پدید آمده که با شعار پرهیاهو نمیتوان کاری از پیش برد و باید دست به دامان تخصص، کارآمدی، انسانهای متخصص و علم و دانش شد.
هفت. جامعه ایرانی از وعده حرکتهای جهشی و غیرتدریجی بسیار ضربه خورده و خسته شده است. وعدههای حرکتهای جهشی – خواه دموکراتیک شدن سریع و توسعه سیاسی باشد، خواه رشد اقتصادی و یکباره تبدیل شدن به ابرقدرت – دیگر جاذبهای ندارند. مردم این بار احتمالاً به صدای «عقلانیت بهبود تدریجی اما مستمر» بیشتر گوش میدهند. آنها دنبال قهرمانی نمیگردند که یکباره آنها را از مشکلات خلاص کند، اما به کسی که گفتار و کردار عقلانی داشته باشد و چشمانداز حرکت تدریجی به سمت عقلانیت بیشتر و بهبود بسازد، روی خوش نشان میدهند.
هر تحلیلی ممکن است حاوی اشتباهاتی باشد، اما به دلایل فوق فکر میکنم انتخابات تیرماه 1403 شاهد وضعیت متفاوتی نسبت به گذشته خواهد بود. اگر صدایی از عقلانیت بلند شود، شنیده خواهد شد و پاسخ مناسب دریافت خواهد کرد.