برای رسیدن به آرامش، عزت، و سربلندی/ قناعت گنجی که تمامی ندارد
همانطور که گنج و ثروت انسان را از سائر افراد جامعه بی نیاز می کند قناعت پیشگی هم فرد را از طوق بندگی همه انسان ها رها کرده و او را بی نیاز از خلق می کند و به عزت کرامت و انسانی را معنا می بخشد.
افراد زیاده خواه را اگر دیده باشید هیچگاه آرامش و آسایش ندارند و برای پیشبرد اهداف زیاده خواهانه خودشان حاضر به انجام هر کاری می شوند. در تاریخ زیادند انسان هایی که آبرو و عزت خودشان را در ازای مبلغی پول معاوضه کردند.
اگر بدنبال عزت و سربلندی و آرامش در دنیا هستید قناعت بهترین انتخاب است. قناعت گنجی تمام نشدنی و ثروتی بی پایان است.
چیستی قناعت
قناعت در لغت اکتفاء کردن به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی و در اخلاق قناعت ضد صفت حرص است. ملکه ای (صفتی که در جان انسان رسوخ کرده و تثبیت شده است) که باعث میشود که آدمی به قدر حاجت و ضرورت اکتفا کند و برای کسب مال زیاد، زحمت نکشد. قناعت از جمله صفات نیکوست که بسیاری از فضائل به آن منوط میشود بلکه راحت دنیا و آخرت به آن مربوط میگردد.
قناعت آرامش می آورد
مقوله آرامش و آسایش یکی از مهم ترین نیاز های هر انسانی است. اگر انسان به آرامش دست پیدا نکند تمام دنیا را هم که در اختیار داشته باشد لذت نمی برد.
اما شاید در اطراف خود دیده باشیم کسانی را که آرامش را در جمع کردن مال دنیا و غرق شدن در پول و ثروت و مقام و لذت های دیگر دنیا جست و جو می کنند. غافل از اینکه آرامش در قناعت است. امیر المومنین درباره این موضوع می فرمایند:
« وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ؛ و هر کس بر آن چه به او روزى شده، بسنده کند، به آسایش رسیده و در میان آرامش فرود آمده است.»[1]
یعنی شخص قانع از غم دنیا خواهى و جذب شدن به اهل دنیا آسوده شده ، و در آرامش فرود آمده و بستر آرامش را پناه و مرجع خود قرار داده است .
قناعت گنجی پایان ناپذیر
رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اَلْقناعَةُ کنزٌ لایَفْنى؛ قناعت گنجى است که فانى نمى شود»[2]. همچنین پیامبر در حدیث دیگری فرمودند: قناعت مالى است که تمام نمى شود. على (علیه السلام) در این باره مى فرماید: گنجى بى نیاز کننده تر از قناعت نیست.[3]
یعنی همانطور که گنج و ثروت انسان را از سائر افراد جامعه بی نیاز می کند قناعت پیشگی هم فرد را از طوق بندگی همه انسان ها رها کرده و او را بی نیاز از خلق می کند و به عزت کرامت و انسانی را معنا می بخشد.
پایمال شدن عزت؛ عاقبت قناعت نداشتن
روزی بزرگی به مسجد رفت تا نماز بخواند، در آن مسجد کودکان مشغول کتابت بودند. وقت نان خوردن آنها بود و با هم نان می خور دند .
دو کودک، نزدیک آن بزرگ نشسته بودند، یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری فرزند فقیری .
پسر ثروتمند مقداری حلوا داشت و پسر فقیر ، مقداری نان خشک، پسر ثروتمند حلوا می خورد و پسر فقیر از او حلوا می خواست .
پسر ثروتمند به پسر فقیر گفت: اگر حلوا می خواهی باید سگ من باشی . و او قبول کرد.
پسر ثروتمند گفت : پس صدای سگ در آور ! آن بیچاره ، صدای سگ در آورد و او مقداری حلوا پیش پسر فقیر انداخت . و این کار چند بار تکرار شد .
مرد به آنها نگاه می کرد و می گریست ! مریدان از او پرسیدند : برای چه گریانی ؟
گفت: نگاه کنید که طمع چه بر سر مردم می آورد ، اگر آن پسر فقیر به همان نان خشک قناعت می کرد و به حلوای آن پسر طمع نمی ورزید ، هرگز سگ فردی همانند خود نمی شد.
نتیجه مطالب
قناعت فاکتور مهمی در سعادت و عزت هر انسانی است اما نباید قناعت را با تنبلی و کم کاری یکی کرد. یعنی آن کسی که کار نمی کند و تلاش برای بهبود شرائط زندگی خود ندارد قانع نیست بلکه بی عرضه است.
پس برای اینکه عزتتان لکه دار نشود و بدون نیاز به انسان های دیگر در آرامش زندگی کنید، قناعت را دریابید.
پی نوشت ها:
[1] نهج البلاغه، حکمت 371
[2] مشکوة الانوار، ص 132
[3] غررالحکم جلد 2 ص 230
منابع:
ویکی پرسش
اسلام کوئست
راسخون
منبع : منبرک