عصر ایران؛ سروش بامداد- اصرار علیرضا زاکانی نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری برای این که مسعود پزشکیان میخواهد دولت سوم روحانی را تشکیل دهد و تیمی از خود ندارد سبب شده پزشکیان بارها از خاتمی نام ببرد و در فضای مجازی هم از دولت سوم خاتمی به عنوان امری مثبت یاد میشود. به عبارت دیگر تعبیر دولت سوم روحانی را به عنوان نقطه منفی برای او در نطر گرفته ولی با رد انتساب به رییس جمهوری پیشین در دهه 90 و تأکید بر عضویت در دولت رییس جمهور قبلتر در دهه 80 حالا دولت سوم خاتمی جای دولت سوم روحانی را گرفته و این یعنی آقای شهردار که قرار است زندکی ما را «مُطلا» - زرین - کند و به هر یک از ما طلا بدهد در عمل در حال تبلیغ خاتمی و پزشکیان است و عجالتا به خاتمی مدال طلا داده!
حسن روحانی رییس جمهوری پیشین ایران آدم سر زبان داری است و از صدا و سیما وقت گرفته و به اتهامات زاکانی پاسخ میدهد و به همین خاطر مسعود پزشکیان نیازی نمیبیند در قامت مدافع او عمل کند چرا که خود روحانی از پس همۀ این جماعت برمیآید و قبلا هم برآمده و از سر راه کنارشان زد و دو بار رییس جمهور شد.
پزشکیان اما به جای دهه 90 به دهه 80 رفت و گفت در دولت دوم خاتمی به جای این که فردی از حزب خودشان (جبهه مشارکت) را وزیر بهداشت کنند بر اساس شایسته سالاری و به خاطر کارنامۀ او در توسعه شبکه بهداشت و ساخت خانه های بهداشت او را وزیر کردند.
نکتۀ مورد اشاره وزیر بهداشت خاتمی از این رو اهمیت دارد که میدانیم برادر خود رییس جمهور وقت پزشک بود و شماری از مهمترین چهره های سیاسی گرداگرد خاتمی نیز و دست کم یکی از نردیکان دکتر معین را می توانستند برای این وزارتخانه در نظر بگیرند و کافی است با سه سال اخیر مقایسه شود که به اسم میدان دادن به جوانان افرادی بی تجربه را در مناصب گوناگون گماشتند.
از این رو میتوان گفت اصرار زاکانی بر دولت سوم روحانی نتیجه عکس داده چرا که حالا بحث دولت سوم خاتمی به میان آمده است که خود کاندیداهای اصولگرا هیچ نقدی نه به رییس جمهور اسبق نه به دولت او وارد نکرده اند و سالهای ریاست جمهوری او از 76 تا 84 و خصوصا در دوره دوم در ذهن مردم با خاطرات خوب گشایش های اقتصادی و معیشتی و فرهنگی همراه است و حتی کسانی که دچار گرفتاری و زندان شدند به او وفادارند. کافی است وزیر جهاد کشاورزی آن دولت با وزیر جهاد کشاورزی این دولت مقایسه شود و پرونده ای به نام چای دبش!
چند پرسش دیگر که درباره زاکانی شکل گرفته هم از این قرار است:
1. نشان دادن تصویر حسن روحانی سوار بر خودرو دولتی ریاست جمهوری و در حال گفتوگو یا احوالپرسی با مردم یا مقامات آخر در ذهن مخاطب چه نقطه منفییی دارد؟ مثل این که مرحوم رییسی زنده میبود و سال دیگر در مناظره ها یکی از نامزدهای منتقد و رقیب او عکس او سوار بر هلیکوپتر - همین بالگرد سانحه دیده و سقوط کرده - را نشان میداد! یا بالای پلکان هواپیما وقتی دارد دست تکان میدهد! این کار مضحک نبود؟ اگر آن مضحک است این مضحک تر است چون خودرو در دست رس همه هست اما هلی کوپتر خاص همه نیست؟ چند نفر از ما در طول عمر خود سوار خودرو نشده ایم و چند نفر سوار بالگرد میشویم؟!
2. مهمترین وجه تبلیغ مرحوم رییس جمهور فقید در بمباران تبلیغاتی تلویزیون در این یک ماه بعد از سانحه و از تریبون های مختلف سفرهای استانی او در دو روز تعطیل آخر هفته ذکر شده. در فقرۀ سانحه البته در روزهای کاری رفته بودند و کاملا رسمی بود. هیچ یک از دو نامزد اصلی مدعی ادامه راه او و نفر سوم (جلیلی) اما نگفتهاند این روش را ادامه میدهند یا نه و و مثلا حالا که با دو روز سفر در هفته 6000 کارخانه احیا شده ما 6 روز هفته به سفر میرویم تا 18 هزار واحد احیا شود و فقط جمعهها در تهران میمانیم.
3. تعبیر "وضع اسفناک فعلی" از زبان زاکانی اسباب دردسر او شده چون بعد از سه سال دولت مستقر فعلی اگر وضع اسفناک باشد این همه ادعای رشد اقتصادی و فروش نفت چه میشود؟ بامزه این که خودشان دارند اذعان میکنند که در دولت روحانی فروش نفت به روزی 300 هزار بشکه رسیده بود ولی ما یک و نیم میلیون بشکه میفروشیم. ( بر اساس طرحی که آقای جلیلی ارایه داد و ربطی هم به روی کار آمدن بایدن و جنگ اوکراین و تقابل آمریکا و چین ندارد). تصور کنید حقوق ماهانه پدری از20 میلیون بشود 100 میلیون و فقط به افزایش حقوق ببالد و خانواده دچار مشکلات بیشتر و وضع آنان به تعبیر شهردار 33 ماهه اسفناک شود!
4. آقای زاکانی به این پرسش هم هنوز پاسخ نداده که از دولت فعلی چند نفر را می خواهد حفظ کند؟ اگر اکثر آنها را پس چگونه می خواهد تغییر ایجاد کند و اگر تغییر می دهد چرا دولت مستقر فعلی را تقدیس و تکریم می کند؟