
حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار، رئیس موسسه مطالعات اسلامی فتوح اندیشه در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با اشاره به نقاط اشتراک بین تمدنها، گفت: یکی از مهمترین ممیزات تمدن اسلامی و غیر اسلامی تفسیری است که اسلام از انسان ارائه میکند؛ نگاه اسلام به «ناس» و غرب به انسان، نقطه آغاز تفاوت این دو جریان فکری است.
وی افزود: انسانشناسی در غرب جدید در ابتدای رنسانس توسط «ماکیاولی» در دو کتاب «گفتارها» و «شهریار» شکل جدیدی به خود گرفت؛ وی در این دو کتاب انسان «تیپیکال» را مطرح میکند و مجموعه قواعدی ر ابرای انسان تیپیکال خود تبیین میکند؛ «ماکیاول» انسان موفق زمان و انسان مفید را در آثار خود معرفی میکند، از نظر او انسان همچون روباه است و هرچه روبهتر باشد، مفیدتر خواهد بود.
انسان مکارتر در نگاه ماکیاولی مفیدتر است
مدرس حوزه و دانشگاه یادآور شد: در نگاه ماکیاولی، انسان هرچه مکارتر باشد مفیدتر است و بر مبنای چنین نگاهی سیاست ماکیاولیستی به شکل کتاب «نصایحالملوک» نگارش شد؛ آموزش دروغ، فریبکاری، ریا، عهد شکنی در آثار او مهمترین مشخصهای است که میتوان برای این آثار ذکر کرد.
وی ادامه داد: این نگاه در ابتدای غرب مدرن شکل میگیرد و انسان روباه سیصد سال بعد از ماکیاولی در زمان «توماس هابز» در کتاب «لویاتان»، ظهوری جدید و نو دارد؛ «هابز» در این کتاب انسانی را ترسیم کرد که گرگ انسانهای دیگر است؛ بعد از وی «چارلز داروین» انگلیسی ظهور کرد و در 1870 کتابی به نام «تبار انسان» نوشت که ادعا کرد انسان از نسل بوزینه است.
رئیس موسسه مطالعات اسلامی فتوح اندیشه، تصریح کرد: در پایان قرن نوزده، «نیچه» کتاب «دجال» را نوشت که در آن صحبت از ابر حیوان کرد؛ وی معتقد است که انسانی که هم روباه است، هم گرگ است و هم میمون، باید نامی چون ابرحیوان را یدک بکشد، او در توصیف این ابر حیوان به عنصر هوس به عنوان یک عنصر حیاتی و اصلی در این موجود اشاره میکند و معتقد است اگر هوس را از این انسان بگیریم دیگر چیزی از او باقی نمیماند.
ادعای میشل فوکو در مورد مرگ انسان پس از مرگ خداوند
وی گفت: البته یک نکته ضروری است که نباید ابر انسان «نیچه» را درکنار ابر حیوان ببینیم؛ این انسان وارد قرن بیستم شد و در فاصله کمتر از سیصد سال دو جنگ جهانی به راه انداخت و هشتاد میلیون کشته را روی دست تاریخ گذاشت؛ همین سیر است که باعث میشود «میشل فوکو» ادعا کند وقتی خدا در قرن نوزده مرد، انسان هم در قرن بیستم مرد؛ هم اکنون در دنیای غرب کتبی که در آنها مباحثی همچون قهر تکنیک، انسان منفعل شده و .... مطرح است، منتشر میشود.
خلیفهاللهی انسان از منظر اسلامی
رهدار یادآور شد: خط اصلی تبیین انسان در دنیای غرب همین روند بود؛ در تفکر اسلامی انسان این گونه تعریف نمیشود؛ در تعریف اسلامی از انسان، وی خلیفهالله است؛ انسان در تفکر اسلامی جانشین خدا روی زمین و اشرف مخلوقات است؛ مصداق «نخفت من روحی» است؛ ویژگیهای اسلام در انسانشناسی به هیچ عنوان قابل مقایسه با نگاه غربی نیست.
وی عنوان کرد: در واقع باید گفت که وقتی جوهره انسان در تفکر غربی، حیوانی است، چنین تعریفی از انسان در حقوق بشر مطرح میشود و این تعریف در شورای امنیت در بالای سر همگان قرار گرفته و حق وتو نیز در بالاترین رکن این سازمان در مقابل مظلومان و کشورهای ضعیفتر قرار میگیرد، این تعریف غربی از انسان حق وتو را برای کشورهای خاصی به رسمیت میشناسد.
این کارشناس حوزوی بیان کرد: چون اسلام، انسان را خلیفهالله تببین کرده است؛ به جای آنکه حق بشر را به سان منشور حقوق بشر مطرح کند به مسئله احکام برای بشر تاکید کرده است؛ تفاوت حق و حکم آن است که حق هم قابل اسقاط و انتقال است، ولی حکم دائمی است.
وی گفت: در بحث علم هم قصه به همین گونه است که علم در غرب به قدرت تعبیر شده است ولی ما معتقد هستیم که علم هم متضمن به قدرت است؛ با همین عناصر مولفههای شکلگیری علم در عالم اسلامی و غربی متفاوت خواهد شد؛ در قرآن راجع به علم مباحث مختلفی ارایه شده است.
حکمت در اسلام بالاترین درجه علم است
رهدار عنوان کرد: خداوند در قرآن بیان میکند که تقوا پیشه کنید تا خداوند برکات عالم را برای شما فرو بریزد؛ اخلاص در اسلام جزو مولفههای علم محسوب میشود؛ در اسلام حکمت بالاترین درجه علم است؛ مبحث شکر نیز در اسلام از مصادیق عالی علم است که این مولفهها در غرب هیچ جایگاهی ندارد.
وی گفت: یکی دیگر از تفاوتهای مفهومی اسلام و غرب در مفهوم درونی علم از منظر کسب یا عدم کسب علم است؛ بسیاری از علوم در اسلام اکتسابی نیست؛ یعنی اینکه خداوند این علم را به بشر میدهد و اوست که باید استعداد دریافت را پیدا کند.
ادامه دارد.....