حکیمه خاتون دختر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت مى کند که : یک روز برادرم حضرت رضا علیه السلام مرا خواست و فرمود: امشب فرزند مبارک خیزران متولد مى شود و لازم است که تو در زمان ولادت حاضر باشى . من در حضور حضرت رضا علیه السلام ماندم زمانیکه شب فرا رسید آن بزرگوار مرا با خیزران و زنان قابله وارد اطاق و خود آن حضرت پس از آن که چراغى براى ما روشن کرد از اطاق خارج شد و در را به روى ما بست . زمانى که درد زایمان بر سبیکه مادر آن حضرت عارض شد و ما او را در میان طشت جاى دادیم ، چراغ خاموش شد و خاموش
وارث امامت :
امام هشتم شیعیان جهان حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام چهل و ششمین بهار عمر شریف خویش را پشت سر گذاشته بود لیکن هنوز جهان به نور جمال نهمین ستاره تابناک آسمان ولایت و امامت منور نشده بود .
و این موضوع باعث تشویش خاطر و نگرانى شیعیان شیفته ولایت از یک طرف و گستاخى معاندان امامت از سوى دیگر شده بود که در طلیعه سخن از هر کدام نمونه اى ذکر مى شود.
از کلثم بن عمرن روایت شده است که گفت من به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم : شما که فرزند دوست دارى پس دعا کن تا خدا پسرى به تو مرحمت فرماید.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: فقط یک پسر به من نصیب مى شود که او وارث امامت من خواهد بود(4).
حسن بن بشار واسطى گوید: حسن بن قیام صیرفى از من خواست که از امام رضا علیه السلام براى او اجازه شرفیابى بگیرم و من اجازه گرفتم ، وقتى به محضر امام رسید گفت : آیا تو امام هستى ؟
امام رضا علیه السلام فرمودند: بله
گفت : همانا من شهادت میدهم که تو امام نیستى .
امام به او فرمودند: تو از کجا مى دانى که من امام نیستم ؟!
گفت : من از امام صادق نقل مى کنم که ایشان فرمودند: امام عقیم نمى شود و تو به این سن رسیده اى و پسر ندارى .
امام رضا علیه السلام سرش را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا من ترا شاهد مى گیرم که چندى نمى گذرد مگر اینکه به من فرزندى روزى فرمایى که زمین را از عدل و داد پر مى کند همانطورى که از ظلم و ستم پر شده .
حسین بن بشار گوید: ما وقت را محاسبه کردیم فاصله این ماجرا و تولد امام نهم علیه السلام ماههاى باردارى بود(5).
ولادت :
حکیمه خاتون دختر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام روایت مى کند که : یک روز برادرم حضرت رضا علیه السلام مرا خواست و فرمود: امشب فرزند مبارک خیزران متولد مى شود و لازم است که تو در زمان ولادت حاضر باشى .
من در حضور حضرت رضا علیه السلام ماندم زمانیکه شب فرا رسید آن بزرگوار مرا با خیزران و زنان قابله وارد اطاق و خود آن حضرت پس از آن که چراغى براى ما روشن کرد از اطاق خارج شد و در را به روى ما بست .
زمانى که درد زایمان بر سبیکه مادر آن حضرت عارض شد و ما او را در میان طشت جاى دادیم ، چراغ خاموش شد و خاموشى آن باعث اندوه ما گردید.
در همین زمان بود که نهمین خورشید امامت طلوع کرد و در میان طشت جاى گرفت پرده نازکى که مثل جامه بود آن بزرگوار را فراگرفته بود، نورى از جمال حضرت جواد ساطع شد که همه اطاق روشن گردید و ما از چراغ بى نیاز شدیم .
من حضرت امام محمد تقى علیه السلام را در بر گرفته و در دامنم جاى دادم و آن پرده نازکى که آن عزیز را احاطه کرده بود از صورت مبارک ایشان دور کردم ، در این زمان حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام وارد اطاق گردید و بعد از آنکه امام محمد تقى علیه السلام را در میان لباسهاى پاک پیچیده بودیم از ما گرفت و آن برگزیده خدا را در میان گهواره گذاشت و آن را به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو.
وقتى روز سوم ولادت آن حضرت فرا رسید چشمان مبارک خود را به سوى آسمان گشود و پس از آنکه به طرف راست و چپ خود نگاه کرد فرمود:
اشهد ان لااله الالله و ان محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله من همینکه این اعجاز از حضرت جواد علیه السلام مشاهده کردم به حضور امام رضا علیه السلام شتافته جریان را به عرض ایشان رساندم حضرت در جواب من فرمود: آن معجزاتى که بعد از این از امام جواد علیه السلام خواهى دید بیش از این است که فعلا دیدى (6).
مسعودى درباره این موضوع از حکیمه خواهر امام رضا علیه السلام چنین نقل مى کند:
حکیمه مى گوید: زمانیکه مادر ابى جعفر علیه السلام حامله شد به امام رضا علیه السلام نوشتم جاریه تو سبیکه حامله شده پس امام - در جوابم - نوشت او ساعت فلان از روز فلان از ماه فلان حامله شده پس زمانى که او وضع حمل مى کند هفت روز ملازمش باشد. زمانیکه مادرش او را به دنیا آورد به زمین افتاد و گفت : اشهد ان لااله الالله و ان محمدا رسول الله صلى الله علیه و آله .
و در روز سوم عطسه کرد و فرمود: الحمدلله صلى الله على محمد و على الائمة الراشدین .
حسین ایمانى یامچى
منبع : الشیعه