امویان; سفیانیان
امویان بر مسند سلطنت
با گذشت سی سال از رحلت پیامبر(ص) با وجود تلاشهای حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) نتیجه سیاستهای غلط پیشین در صحنه حاکمیت سیاسی خود را نشان داد و آن به حکومت رسیدن خاندانی بود که تا آخرین لحظات حیات شرک، بر مرام بت پرستی استوار بوده و بر ضد پیامبر(ص) و اسلام آتش افروزی می کرد. اکنون امویان در شهری (دمشق) که اسلام را مطابق میل خودشان ارائه کرده بودند به خلافت نشسته و بر خلاف روش خلفای گذشته خلافت را به سلطنت مبدل ساختند. آنها که حقیقتا به اسلام اعتقادی نداشتند، نظم جدید سیاسی جامعه را تنها بر پایه منافع و مصالح سیاسی - دنیوی خاص خود استوار کردند. معاویه علاقمند بود تا خود را اولین پادشاه بخواند و در عمل نیز با کاخ سازی و به کارگیری خدم و حشم آن را نشان داد. او سیاست برتری دادن قریش بر سایر قبایل و نیز عرب بر عجم را همچنان دنبال کرده و عربیت را که از پیش زمینه ای یافته بود، به صورت مشخصه دولت اموی درآورد. معاویه بطور رسمی از سال 41 هجری تا رجب سال 60 هجری که مرد خلافت را در اختیار داشت.
شهادت امام حسن مجتبی(ع)
امام مجبتی(ع) پس از آنکه به اجبار حکومت را رها کرد به مدینه رفت. در راه نامه ای از معاویه به دستش رسید تا با وی در جنگ با خوارج همکاری کند، امام پاسخ داد که اگر بنا بود جنگی بکند واجب تر از خود معاویه کسی را نمی شناخت.
سالهای بعد را در مدینه در عبادت، کمک به محرومین و راهبری شیعیان گذارند. در صلحنامه ای که میان امام و معاویه منعقد شده بود به نفی توطئه چینی علیه امام تصریح شده بود. اما معاویه که می خواست موانع را برای جانشینی فرزندش برطرف سازد، با توطئه ای، فرزند رسول الله(ص) را به شهادت رساند. امویان در مدینه مانع دفن امام در کنار جدش شدند تا اینکه آن حضرت را در قبرستان بقیع دفن کردند. امام در سال 49 ه به شهادت رسید و به گزارش مورخان، تمامی مردم مدینه در ماتم امام به سوگ نشستند. رهبری شیعیان پس از امام مجتبی(ع) به برادرش امام حسین(ع) رسید.
شهادت حجر بن عدی و یارانش
از جمله خطراتی که حکومت امویان را تهدید می کرد، تشیع گروهی از مردم کوفه بود. معاویه که مهر علی(ع) را در قلوب این مردم می دید، کوشید تا با محو چهره علی(ع) نفوذ را در میان مردم عراق از میان ببرد. از این رو سنت لعن بر امام در خطبه های نماز جمعه را رایج کرد. حکام وی در عراق مرتب در سخنان خود از امام بدگویی می کردند. حجر صحابی رسول الله(ص) و از یاران وفادار امام علی(ع) بود او در جنگهای جمل، صفین و نهروان تلاش فراوانی داشت و پس از صلح امام حسن(ع) نیز همچنان به خاندان علی(ع) وفادار باقی ماند. وی که بدگویی حاکم کوفه مغیرة بن شعبه نسبت به امام علی(ع) را می دید از جای خود بر می خواست و به او اعتراض می کرد. با مرگ مغیره حاکم کوفه، زیاد بن سمیه در کوفه حاکمیت یافت و حجر که اکنون پیرمردی موجه بود، همچنان نسبت به سخنان کذب زیاد اعتراض می کرد. در نتیجه زیاد دستور دستگیری او را صادر کرده و وی را همراه سیزده تن از یارانش در بند کرد. آنگاه از برخی چهره های به ظاهر دیندار و موجه خواست تا بر ضد وی شهادتنامه ای تنظیم کنند. در این شهادتنامه وی متهم به خروج بر ضد معاویه و حتی کفر به خداوند شده بود. آنگاه این چهارده نفر را به همراه این شهادتنامه به شام فرستاد. معاویه دستور نگهداری آنها را در محلی به نام «مرج عذراء» داد و کسی را فرستاد تا اگر آنها از علی(ع) بیزاری جستند رهایشان سازد، و گرنه آنان را به قتل برساند. برخی از این افراد با شفاعت جمعی از رؤسای قبایل آزاد شدند اما حجر و شش تن از یارانش که حاضر به اظهار بیزاری از امام علی(ع) نشدند به شهادت رسیدند. حجر گفت تا پس از شهادت، وی را با همان لباس خونین دفن کنند تا در قیامت به همین صورت در محاکمه الهی، علیه معاویه شهادت دهد. شهادت حجر به قدری برای جامعه اسلامی سنگین بود که حتی عایشه نیز بدان اعتراض کرد.
پس از حجر، یکی دیگر از صحابیان پیامبر(ص) نیز که از شیعیان خاص امام علی(ع) بود، به نام عمرو بن حمق، در موصل دستگیر شد، حاکم معاویه در موصل سرش را از بدن جدا ساخت و برای معاویه به شام فرستاد. این وقایع در سال 51 هجرت صورت گرفت.
اوضاع جهان اسلام
در این دوره تمام نواحی گسترده ای که مسلمانان فتح کرده بودند، از نظر سیاسی تابعیت شام را داشت. ایران زیر نظر حاکمان کوفه بود و آنان کسانی را برای فتوحات به خراسان و سیستان گسیل می داشتند. در شرق خراسان مسلمانان با سغدیان درگیر شدند و نواحی سمرقند و اطراف آن را به تصرف خود درآوردند.
رسوخ انگیزه های مادی در میان برخی از فرماندهان مشکلاتی را برای توسعه دین اسلام فراهم می کرد. سعید فرزند عثمان که در بخارا گروگانهایی از ملکه این شهر گرفته بود تا پس از گشودن سمرقند به او باز پس دهد، بر خلاف عهد خویش آنها را به مدینه آورد و به بیگاری کشید و بدست همانها نیز کشته شد.
در مغرب نیز مسلمانان فتوحاتی داشتند در شمال افریقا و نیز در ناحیه شمال عراق جنگ ادامه داشت، قسطنطنیه هدف اصلی مسلمانان بود که بدان دست نیافتند.
در این زمان مناطق اصلی اسلامی همان حجاز، عراق و شام بود که کم کم گرفتار اختلافات دینی و فرقه ای می شد. ظهور خوارج و نیز اسلام اموی انحرافی از بارزترین این انحرافات و انشقاقات دینی است. در مناطق مفتوحه، اسلام در جدال با کفر بود و گرچه تا مدتها از این اختلافات به دور بود لیکن خوارج بتدریج به برخی از مناطق ایران راه یافتند و این به دلیل گریختن آنها از برابر سپاه شام بود. با وجود همه اختلافات نژادی و حتی تبعیضها، قوت اندیشه اسلامی توانست این دین را در میان مردم نفوذ دهد و بتدریج عقائد اسلامی و ارزشهای اخلاقی اسلام را در قلوب مردمان سرزمینهای فتح شده رسوخ دهد. و البته این حرکت هنوز در مراحل آغازین خود بود.
موروثی کردن خلافت (خلافت یزید)
معاویه با تعیین فرزندش یزید موروثی کردن خلافت را در میان مسلمانان پایه گذاری کرد. این کار در حالی صورت گرفت که یزید به فسق و فجور شهره بود و معاویه به دروغ عنوان می کرد که بهتر از فرزندش برای خلافت کسی را سراغ ندارد. برای اینکار او از تطمیع و تهدید بهره گرفت و به دنبال آن به زور مردم شهرهای مختلف را واداشت تا به اسم یزید با حکام ولایات بیعت کنند. تنها مشکل معاویه افراد خاصی در مدینه بودند. مهمترین آنها امام حسین(ع) و عبد الله فرزند زبیر بودند. با مرگ معاویه در رجب سال 60 هجری، یزید به خلافت رسید و به حاکم مدینه نوشت تا سریعا از این دو نفر بیعت بگیرد. حاکم شهر نتوانست چنین کند و فردای آن روز امام حسین(ع) همراه خاندانش راهی مکه شد. عبد الله بن زبیر نیز چنین کرد. مکه محیطی امن تر بود و یزید نمی توانست بزودی بر ضد آنها اقدامی بکند.
حماسه کربلا
امام حسین(ع) بزرگترین شخصیت بنی هاشم بود. وی پس از شهادت برادرش، با شیعیان کوفه در ارتباط بود و نسبت به معاویه انتقادات شدیدی می کرد لذا با مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید امام از بیعت با یزید خودداری کرد. این به معنای آن بود که خلافت او را نمی پذیرد. روشن بود که آنها نیز وی را رها نمی کردند و در این میان برخوردی پیش می آمد.
با شروع تهدیدات یزید، امام به مکه آمد تا در پناه حرم الهی بتواند جان خود را از توطئه امویان حفظ کرده و در ایام حج که نزدیک بود، مردم را برای مخالفت با یزید آماده کند. شیعیان کوفه هنگامی که از حرکت امام به مکه آگاه یافتند ضمن نوشتن نامه های متعددی از وی خواستند تا به کوفه رفته و رهبری آنان را در دست گیرد. در ابتدا امام به نامه های آنها اعتنایی نکرد اما با اصرار کوفیان، عموزاده خود مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا وضعیت آن شهر را بررسی کند. مسلم به کوفه آمد و با تماسی که با شیعیان بر قرار کرد دامنه قدرت آنها را در شهر گسترده دید و بلافاصله به امام نوشت تا هر چه زودتر عازم کوفه شود. کسانی که پس از گذشت 35 روز از ورود مسلم به کوفه با وی بیعت کرده بودند بالغ بر هیجده هزار نفر می شدند. به دنبال رسیدن نامه مسلم، امام حسین(ع) عازم عراق شد. همراه وی تعداد زیادی از مردم که به احتمال، قریب یک هزار نفر می شدند حضور داشتند. در فاصله رسیدن نامه مسلم به امام و حرکت به سمت عراق، وضعیت کوفه دگرگون شد. حاکم قبلی که نعمان بن بشیر بود عزل شده و کار به دست عبید الله بن زیاد سپرده شد. وی با استبداد خاص خود توانست شیعیان را به سرعت سرکوب کرده و با دستگیری مسلم، وی را به شهادت برساند. او بزور مردم کوفه را آماده کرد تا در لشکرگاه آماده شده و برای جنگ با امام حسین(ع) مهیا باشند.
امام در آخرین مراحلی که به کوفه نزدیک می شد خبر شهادت مسلم را شنید و اندکی بعد با طلایه سپاه دشمن که فرماندهی آن را حر بن یزد ریاحی بر عهده داشت برخورد کرد. حر وظیفه داشت وی را به کوفه ببرد اما، امام بازگشت به مکه یا رفتن به یکی از سرحدات کشور اسلامی را مطرح کرد. پس از مدتی بحث و جدل توافق کردند راهی را انتخاب کنند تا نه سمت کوفه باشد نه مکه تا وقتی فرمان عبید الله برسد.
با رسیدن آنها به کربلا، فرمان ابن زیاد رسید و آنان توقف کردند. این زمان که روزهای اول محرم سال 61 هجری بود تا روز نهم، مرتب سپاهیانی از کوفه به سمت کربلا اعزام می شدند. در مقابل همراهان امام که در طول راه کاهش یافته بودند باز هم کم می شدند گرچه از مردم کوفه و نواحی اطراف برخی از شیعیان به امام ملحق شدند از جمله آنان حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه بود. از روز هفتم محرم دسترسی همراهان امام با آب رود فرات قطع گردید و به دنبال آن وضعیت سختی برای زنان و کودکان بوجود آمد. در این مدت مذاکراتی نیز صورت گرفت عمر بن سعد بن ابی وقاص که فرماندهی نیروهای ابن زیاد را داشت می خواست تا بنحوی مانع جنگ شود اما ابن زیاد با اصرار شمر بن ذی الجوشن پیشنهاد او را نپذیرفت و گفت یا باید امام حسین(ع) با یزید بیعت کند و یا آماده جنگ باشد. امام حاضر به بیعت با یزید نشد. به دنبال آن در پایان روز نهم محرم فرمان جنگ صادر شد. اما با درخواست امام به فردا یعنی عاشورای سال 61 هجری موکول گردید فردای آن روز درگیری آغاز گردید در ابتدا در درگیری تن به تن تعدادی از دشمن کشته شدند زمانی که دشمن این وضعیت را دید یاران امام را بطور جمعی هدف تیرباران قرار داده و به شهادت رساند افرادی از خاندان امام حسین(ع) که بالغ بر 16 نفر بودند بتدریج به دست دشمن به شهادت رسیدند و در نهایت امام حسین(ع) نیز بدست شمر بن ذی الجوشن و یا سنان بن انس شهید شد. پس از آن سربازان بی شرم ابن زیاد با حمله به خیمه گاه اسباب و اثایه را غارت کرده و زنان و کودکان را آواره بیابان کردند.
یکی دو روز بعد آنها را گرد آورده به عنوان اسیر به کوفه و سپس به شام بردند. در طول همین مسیر بود که امام سجاد(ع) و حضرت زینب(ع) با خطبه های آتشین خود پیام حادثه خونین کربلا را به مردم پیمان شکن کوفه و مردمان خفته و ناآگاه شام رساندند.
تحلیل قیام عاشورا
تحلیل این حادثه عظیم در این سطور کوتاه ناممکن است. اما با رخ دادن واقعه کربلا این واقعیت بخوبی آشکار گردید که تنها بعد از گذشت نیم قرن از رحلت پیامبر(ص) جامعه مسلمانان، آن قدر دچار انحراف شده که فرزند پیامبر(ص) را به شهادت رسانده و خاندان رسول الله(ص) را به عنوان اسیر جنگی راهی شهرهای مسلمین می کند. این در حالی است که فاسق فاجری چون یزید به عنوان امیر المؤمنین بر جامعه حکومت کرد.
آنچه که هدف اصلی امام در این قیام بود در وصیت نامه خود آن حضرت به برادرش محمد بن حنفیه چنین آمده است: من نه از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می شوم بلکه هدف من اصلاح امت جدم رسول الله، امر به معروف و نهی از منکر و پیاده کردن سیره جدم رسول الله(ص) و پدرم علی بن ابیطالب(ع) است.
سه رکن این وصیت نامه یعنی اصلاح امت، امر به معروف و نهی از منکر و پیاده کردن سنت رسول الله(ص) چیزی جز پیاده کردن اسلام اصیل نیست.
حادثه کربلا نشان داد که گرچه ممکن است انسان مؤمن شرائط خاصی را تحمل کند اما مواردی وجود دارد که عزیزترین فرد روی زمین خود را باید فدای احیای اسلام و سنت نبوی و علوی کند. در این شرائط جای پرهیز و تقیه نیست و مؤمن باید عزیزترین چیزها را که جان شیرین خود است در راه دین فدا سازد. امام حسین(ع) در این راه نه تنها خود بلکه بیش از شانزده تن از عزیزان خود را که از جمله آنها کودک شیر خواره اش بود تقدیم خداوند کرد.
اما تاریخ گواهی می دهد که بیشترین نهضتهای ضد ظلم در عالم اسلام از حادثه کربلا الهام گرفته اند. در میان شیعیان، رخداد کربلا بیش از سایر مسلمانان مطرح بوده و تاثیر شگرفی در داشتن روحیه ضد ظلم و ستم، در میان آنان، از خود بر جای نهاده است.
امام حسین(ع) امروزه همچنین مورد احترام بسیاری از جوامع مسلمان در هند، مصر و سایر نقاط بوده و در سالروز تولد و شهادت آن بزرگوار در آن کشورها مراسم خاصی برگزار می شود. برگزاری این مراسم در طول تاریخ قوی ترین تاثیر را در اندیشه و عمل مسلمانان بویژه شیعیان بر جای گذاشته است.
قتل عام در مدینه و مکه
به دنبال حادثه کربلا، اوضاع ظاهرا آرام شد اما هنوز بودند کسانی که اندیشه مخالفت با یزید را در سر داشتند. عبد الله فرزند زبیر در مکه چنین می اندیشید و در تحریک مردم مدینه و مکه می کوشید. تنی چند از اهل مدینه که به شام نزد یزید رفته بودند، فسق و فجور وی را از نزدیک مشاهده کردند. در بازگشت به مدینه سر به شورش برداشتند با یک حرکت عمومی، بنی امیه و دوستان آنان را از شهر بیرون راندند. رهبری این حرکت را عبد الله بن حنظله بر عهده داشت پدر او در روز احد به شهادت رسیده بود. یزید که خبر این شورش را دریافت سپاهی عظیم بسوی مدینه فرستاد تا پس از سرکوبی این شورش به مکه بروند و عبد الله بن زبیر را نیز از میان بردارند. این سپاه پس از یک درگیری توانست وارد شهر مدینه شده و به قتل عام مردم مشغول شود آنها علاوه بر کشتن مردم جنایات بیشماری را مرتکب شدند. پس از آن از مردم به عنوان برده یزید بیعت گرفتند این واقعه را در تاریخ واقعه حره می نامند سپاه شام آنگاه عازم مکه شد، و به محاصره شهر پرداختند آنان به نصب منجنیق خانه کعبه را آتش زده و به کشتار مردم پرداختند این وقایع در اواخر سال 63 هجری و اوائل سال 64 هجری رخ داد. در هنگام محاصره مدینه خبر مرگ یزید به شام رسیده و آنها بی درنگ به سوی شام حرکت کردند.
خلافت معاویه دوم
با مرگ یزید فرزندش معاویه به خلافت رسید وی چهل روز و یا چهار ماه خلافت کرده و آنگاه خود را از خلافت خلع نمود. به گزارش یعقوبی وی مذهبی نیکو داشت و در آن خطبه اعتراف کرد که جدش معاویة بن ابی سفیان خطا کرده و بی دلیل با کسی که از او در خلافت شایسته تر بوده درگیر شده است. کسی [منظور علی(ع)] که اولین مسلمان و از عترت پیامبر(ص) بوده است. وی سپس پدرش یزید را نیز محکوم کرد. و به ویژه اقدام او را در کشتن امام حسین و عترت پیامبر(ص) و نیز حمله به مردم مدینه و مکه مورد نکوهش قرار داد. آنگاه گریه کرد و گفت که حاضر نیست حکومت را در اختیار بگیرد مردم خود دانند و هر که را خواستند بر سر کار گمارند. پس از چندی معاویه دوم مرد و با مرگ او خلافت بنی امیه از خاندان ابوسفیان برافتاد.
محتمل است که کسانی از بنی امیه وی را کشتند. این معاویه دوم سندی برای اثبات حقانیت اهل بیت و ظلمی است که معاویه و فرزندش در حق عترت پیامبر روا داشتند.
امویان; مروانیان
حکومت آل زبیر در حجاز و عراق
با مرگ یزید در سال 64 و کناره گیری فرزندش معاویه دوم، اوضاع سیاسی در حجاز، عراق و شام آشفته گردید. عبد الله بن زبیر که در برپایی جنگ جمل فردی مؤثر بود، از سال 61 به مکه آمد و با کمک برخی از منتقذان محلی کوشید تا مخالفتهایی را بر ضد امویان برانگیزاند. کوشش سپاه شام برای فرو نشاندن شورش وی با خبر مرگ یزید بی نتیجه ماند و سپاه شام از حجاز بیرون رفت. با رفتن آنها حجاز در اختیار آل زبیر قرار گرفت.
فرار عبید الله بین زیاد از عراق، این منطقه را نیز در اختیار آل زبیر قرار داد. نفوذ عبد الله بن زبیر در بصره بیش از کوفه بود و این بدلیل رسوخ تشیع در کوفه و دو قیام متوالی توابین و مختار در این شهر بود. همانگونه که خواهیم دید حکومت آل زبیر در عراق به سال 72 و در حجاز بسال 73 پایان یافت.
به قدرت رسیدن مروان
کناره گیری و مرگ معاویه دوم به حکومت سفیانیان خاتمه داد. بدنبال آن بحران خلافت، اختلافات زیادی را در شام بوجود آورد.
برخی از حاکمان شهرهای مختلف از عبد الله بن زبیر جانبداری می کردند. ضحاک بن قیس که از فرماندهان معاویه بود، بر دمشق تسلط یافته و نسبت به عبد الله اظهار تمایل می کرد. در مصر و فلسطین نیز وضع به همین صورت بود. مروان بن حکم با تحریک عبید الله بن زیاد توانست سپاهی را گرد آورده و با استفاده از نزاعهای قبیله ای در شام در برابر ضحاک بن قیس بایستد. در جنگی که میان آنان رخ داد ضحاک شکست خورد و مروان بر دمشق و شامات تسلط یافت. و بدین ترتیب مروانیان جای سفیانیان را گرفتند. مروان 9 ماه بعد در همان سال 65 ه بهلاکت رسید و فرندش عبد الملک جای او را گرفت.
قیام توابین
جدای از وجود اشراف در کوفه که جانبدار بنی امیه و سپس آل زبیر بودند، شیعیان زیادی در کوفه زندگی می کردند آنها در جریان قیام کربلا به دلایل مختلفی که از جمله آنها استبداد شدید ابن زیاد و نیز سستی خود آنها بود، در کنار امام حسین(ع) قرار نگرفتند. اما پس از آن دچار عذاب روحی شده و به شدت پشیمان شدند. آنان از سال 61 ه همچنان در فکر جبران سستی خود بودند. آنان سرانجام دست به قیامی زدند که به قیام تواین موسوم شده است. رهبری توابین را سلیمان بن صرد بر عهده گرفت وی با استفاده از شرایطی که بعد از فرار عبید الله بن زیاد در عراق فراهم شد، آنان را متشکل کرد. تعدا کسانی که با سلیمان بیعت کردند بالغ بر پانزده هزار نفر می شدند، اما هنگام حرکت به سوی شام تنها چهار الی پنج هزار نفر شرکت کردند. آنان میان ماندن در کوفه و رفتن به شام، تصمیم به رفتن گرفتند. ابتدا بسوی کربلا بر سر قبر امام حسین(ع) رفته و پس از سه روز گریه و زاری عازم شام شدند. سپاه شام شامل یک لشکر بیست هزار نفری زیر نظر حصین بن نمیر بود. در آغاز توابین آنان را دعوت به همراهی کردند تا حکومت را به اهل بیت پیامبر(ص) باز گردانند. اما آنان نپذیرفته و مصمم به جنگ شدند. سلیان بن صرد ضمن سخنانی به توابین گفت: «ای شیعیان آل محمد میان شما و شهادت و ورود به بهشت و راحت شدن از دنیا فاصله ای جز پرواز روحتان، توبه و وفای به عهد نیست » این جمله نشان می دهد شهادت بیش از هر چیز برای این مردم نادم مهم بوده است. جنگ سه روز بطول انجامید و طی آن بیشتر توابین به شهادت رسیدند. در این درگیری سلیمان بن صرد و تنی چند از رهبران شیعیان عراق نیز به شهادت رسیدند.
قیام مختار
چندی پس از قیام توابین، مختار فعالیت جدیدی را آغاز کرد. او فرزند ابو عبیده، اولین فرمانده عرب در جنگ با ایرانیان بود وی توانست با جمع آوری شیعیان، کوفه را از تسلط آل زبیر بیرون آورد. او بر عکس توابین که در اندیشه جنگ با شام بودند، در کوفه ماند. مختار با کمک ابراهیم فرزند مالک اشتر بر سر کار آمد و با شنیدن خبر هجوم بنی امیه سپاهی را بفرماندهی ابراهیم برای رویارویی با سپاه شام راهی شمال عراق کرد. اما هنوز ابراهیم چندان از کوفه دور نشده بود که اشراف کوفه بر ضد مختار شورش کردند. مختار ضمن مقاومت، پیغامی به ابراهیم داد تا باز گردد. ابراهیم بازگشت و شورش اشراف سرکوب شد. بدنبال آن مختار نزدیک به سه هزار تن از کسانی را که در کربلا مشارکت داشتند از جمله عمر بن سعد و شمر بهلاکت رساند. ابراهیم مجددا عازم نبرد با سپاه شام شد. فرماندهی این سپاه را عبید الله بن زیاد بر عهده داشت. در جنگی که رخ داد سپاه شام شکست خورده تعداد زیادی از آنان، و از جمله عبید الله کشته شدند. مختار در این مدت جدای از تکیه بر شیعیان عرب کوفه، از موالی ایرانی نیز کمک گرفت. وی خود را نماینده محمد بن حنفیه فرزند امام علی(ع) معرفی کرده و توانست مدت یکسال و نیم در فاصله سالهای 67 - 66 هجری دوام آورد. مصعب بن زبیر که از ناحیه برادرش عبد الله بر بصره حکم می راند به کمک و تحریک برخی از اشراف کوفه، به این شهر حمله کرد. ابراهیم که در موصل بود به یاری مختار نشتافت و مختار پس از مقاومت جدی تا آخرین لحظه، بدست آل زبیر کشته شد. مصعب بسیاری از ایرانیان را نیز که از مختار حمایت کرده بودند به قتل رساند.
غلبه عبد الملک بر حجاز و عراق
مروان پس از نه ماه خلافت بسال 65 هجری بدست همسرش - که پیش از آن همسر یزید بود - مسموم شد. پس از وی خلافت به فرزندش عبد الملک رسید مروان به جز عبد الملک، عمرو بن سعد برادر زاده خود را نیز به عنوان دومین جانشین خود انتخاب کرده بود. او تا سال 72 ه تنها در شامات و مصر حکومت می کرد. در این مدت در شورش مهم عمرو بن سعد در سال 86 قابل ذکر است که عبد الملک آن را سرکوب کرد. وی پس از آنکه قدرت مجدد یافت در سال 72 به عراق حمله کرد. عراق زیر سیطره آل زبیر بود و در این زمان موقعیت آنها ضعیف شده بود.
عبد الملک با کشتن مصعب بن زبیر عراق را گرفت و سال بعد حجاج بن یوسف از سرداران خونریز خود را به سوی مکه فرستاد. او پس از هشت ماه محاصره مکه که در طی آن، کعبه نیز آتش گرفت این شهر را تصرف کرده و ابن زبیر را کشت.
حجاج با گرفتن فرمان حکومت حجاز و عراق، توانست با سرکوبی مخالفان بنی امیه، حکومت آنها را در عراق استوار سازد. او مجبور گردید تا شیعیان را سرکوب کرده و با خوارج جنگهای پیاپی داشته باشد، حتی شورشهای غیر شیعی و خارجی نیز چون شورش عبد الرحمان بن اشعث برای مدتی حدود 2 سال وی را مشغول داشت. وی که از طرف حجاج برای ادامه فتوحات به سیستان رفته بود بدلایلی بر حجاج و امویان شورید، وی در 83 به قتل رسید عبد الملک چون در سال 86 مرد حکومت به دست فرزندش ولید افتاد.
امام سجاد علیه السلام
چهارمین امام شیعیان حضرت علی بن الحسین(ع) ملقب به «سجاد» بود. آن حضرت به سال 38 هجری تولد یافته و تحت تربیت جد، پدر و عموی بزرگوارش رشد یافت. امام سجاد(ع) در حادثه کربلا حضور داشت اما بدلیل بیماری نتوانست در جنگ شرکت کند، آن حضرت ناظر شهادت مظلومانه پدر، برادر و سایر خویشان و شیعیان بود. زمانی که همراه سایر اسرا به کوفه آمد. عبید الله تصمیم به قتل وی گرفت اما رشادت حضرت زینب سلام الله علیها باعث شد تا عبید الله منصرف شود زینب خواسته بود تا اول او را و بعد امام سجاد(ع) را بکشد.
خطبه ای که امام درمسجد شام خواند، در شناساندن خاندان اهل بیت(ع) به مردم شام بسیار مؤثر بود و این خود در بیداری مردم خفته آن دیار که هیچگاه از آغاز اسلام آوردن با اهل بیت پیامبر(ص) آشنا نبودند تاثیر بسیار داشت، حضرت سجاد(ع) در روزگار خفقان بنی امیه زندگی می کرد. آنان کمترین حرکت مخالفان خود را به شدت سرکوب می کردند. حرکت امام دارای دو رویه بود یکی سیاسی و دیگری تربیتی. امام می کوشید تا نسل جدیدی را تربیت کند که وارث فرهنگ شیعیان نخستین باشند، تنها از سرچشمه های زلال علوم اهل بیت(ع) بهره برند و خود را از انحراف فراگیر، جدا سازند. امام در پناه «تقیه » با رعایت ظاهر می کوشید بطور پنهانی جنایت بنی امیه را افشا کند.
از مهمترین ابزارهایی که امام از آن بهره می گرفت «دعا» بود. از آن امام دومین مجموعه دینی بعد از نهج البلاغه امام علی(ع) باقی مانده که در ردیف بهترین میراث فرهنگی مسلمانان بویژه شیعیان است. این مجموعه را با عنوان «صحیفه سجادیه » می شناسیم. محتوای آن متشکل از مطالب عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است که در قالب دعا بیان شده است.
علاوه بر این، امام با خریدن کنیزان و غلامان به تربیت آنها می پرداخت و پس از مدت کوتاهی آنان را آزاد می کرد. این افراد از سایر ملل بوده و در سایه حکومت بنی امیه تحقیر شده بودند و می توانستند در آینده نقش مهمی را در جامعه ایفا کنند.
تعداد افرادی را که امام آزاد کرد بالغ بر چند صد نفر ذکر کرده اند.
امام سجاد(ع) که در مدینه زندگی می کرد اسوه مردم در عبادت، علم و انفاق در راه خدا بود به خاطر عبادت «سجاد» لقب گرفت. در علم مورد مراجعه مردم بوده و علمای مدینه از وی تمجید فراوان کرده اند. وی شبها وسائل مورد نیاز فقرا را بر دوش گرفته و ناشناس به دست آنها می رساند.
آن حضرت در سال 94 هجری به تحریک ولید بن عبد الملک مسموم شده و به شهادت رسید.
امام باقر علیه السلام
پنجمین امام شیعیان حضرت محمد بن علی(ع) است که به باقر شهرت دارد. باقر به معنای شکافنده است و آن امام را شکافنده علم می شناختند. آن حضرت در سال 58 هجری متولد شد. جابر انصاری صحابی رسول الله(ص) با دیدن او گفت که: پیامبر(ص) وعده تولد تو را داده و به من فرمود تا سلام آن حضرت را به تو برسانم.
امام باقر(ع) به دلیل دانش گسترده اش مورد ستایش بسیاری از محدثان معاصر خود از اهل سنت قرار گرفته و بسیاری از آنان افتخار شاگردی وی را داشته اند. در آن زمان علمای وابسته به حکومت اموی فراوان بوده و در کار تحریف دین در جهت اهداف امویان می کوشیدند. تلاش فرهنگی عمده امام زدودن غبار تحریف از چهره دین و مقابله با انواع و اقسام آراء باطل بود. آن حضرت در ترویج روایات صحیح پیامبر(ص) که از طریق اهل بیت(ع) نقل شده بود کوشش فراوان داشت.
از امام باقر(ع) روایات بی شماری در باب مسائل اعتقادی، تفسیر قرآن و فقه باقی مانده که از پر ارزش ترین میراث شیعه در زمینه فقه و حدیث است. تلاش فرهنگی امام باقر(ع) را باید در ادامه کار پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) دانست.
اگر شاگردان امام سجاد(ع) اندک بودند، حوزه درس امام باقر(ع) گسترده تر شد و زمینه را برای تشکل سیاسی و فرهنگی شیعه فراهم ساخت. این خود از مهمترین اقدامات سیاسی بود گرچه به ظاهر اقدامی فرهنگی به شمار می رفت.
شیعیان با همین پشتوانه فرهنگی توانستند در تاریخ دوام آورند و اسلام را از انحراف برهانند.
امام باقر(ع) که خطر مهمی برای بنی امیه بود بسال 114 یا 117 هجری به دست عوامل بنی امیه به شهادت رسید.
قیام زید بن علی
زید بن علی فرزند امام سجاد(ع) بود. وی به احتمال در سال 80 هجری در مدینه متولد شده و در همان شهر نشو و نما یافت وی توانست از پدر و برادر بزرگوار خود حدیث و فقه را فرا گرفته و به دلیل همنشینی طولانی با قرآن حلیف القرآن لقب گیرد.
وی بارها به شام فرا خوانده شده و اجبارا نزد هشام بن عبد الملک می رفت و زید در این دیدارها می کوشید تا او را نصیحت کند. یکبار زید ناظر بود که شخصی از غیر مسلمانان در حضور هشام به پیامبر(ص) توهین می کند و هشام مانع وی نمی شود. او از این برخورد برآشفت. زید که فسق و فجور بنی امیه را از نزدیک دیده و زمینه قیام را در کوفه فراهم می دید، به این شهر درآمد. وی را از کوفه اخراج کردند اما نامه های پی در پی کوفیان درباره همکاری با وی برای برپایی یک قیام او را به کوفه بازگرداند. بسایری از مردم و نیز تعداد زیادی از فقها و عالمان عراق به وی قول همکاری داده و گفتند که حداقل کمک مالی به او خواهند کرد.
زید در سال 122 هجری قیام خویش را یک هفته جلوتر از موعدی که با مردم داشت آغاز کرد به همین دلیل همه کسانی که قول همکاری داده بودند نتوانستند به او کمک کنند جنگ سه روز ادامه یافت و در حالی که زید و یارانش در محاصره قرار داشتند به شهادت رسیدند. حاکم کوفه با دست یافتن بر جسد زید سر او را به شام فرستاد و جسدش را به دار آویخت. جسد زید تنها پس از گذشت مدتها پائین آورده شد. آن گاه نیز آن را سوزانده و خاکسترش را بر باد دادند.
حرکت زید گرچه با شکست مواجه شد ضربه دیگری بود بر دولت امویان زیرا محبوبیت زید در میان مردم باعث ضعف هر چه بیشتر امویان گردید.
پیروان زید بعدها فرقه ای به نام زیدیه به وجود آوردند که انشعابی از شیعه بود طرفداران این مذهب بعدها در یمن و نیز شمال ایران قدرت یافتند و دولتهائی را تشکیل دادند.
سقوط بنی امیه
پس از مرگ هشام بن عبد الملک در سال 125، تا سال 127 سه تن از امویان بر سر کار آمدند و ساقط شدند. مروان بن محمد معروف به مروان حمار چهارمین آنها و آخرین خلیفه اموی، وارث آشفتگی گسترده ای در سرتاسر مناطق اسلامی بود.
مهمترین اشکال بنی امیه آن بود که بنی امیه با اقدامات خود طرفداران خویش را به کلی از دست داده و آنچه را در روزهای اول به فریب و حیله به دست آورده بودند اکنون از کفشان بیرون رفته بود. اقدامات ظالمانه و بی عدالتی های فراوان، از میان بردن دین و آثار آن و نیز آلودگی به عیاشی و خوشگذرانی از مهمترین عواملی بود که موقعیت آنان را در جامعه سست کرده و کسی اجازه دفاع از آنها را به خود نمی داد. در این میان به ویژه در حق ایرانیان ظلمی دو چندان اعمال شده و این خود در تحریک آنان برای شرکت در شورشهای مختلف بسیار مؤثر بود.
از میان رفتن اتحاد داخلی بنی امیه که روی کار آمدن سه تن از آنان در فاصله ای کمتر از سه سال از نشانه های آن بود، انسجام درونی دولت اموی را سست کرده و در زوال قدرت آنها نقش اساسی داشت.
همچنین شورشهای پیاپی خوارج باعث شد تا سپاه اموی در جنوب عراق و ایران مشغول شده و نیروهای بنی عباس به فرماندهی ابو مسلم بتوانند در شرق بر حاکم اموی خراسان پیروز شوند آنان قدم به قدم با تعقیب مروان بن محمد از عراق به شام و پس از آن جا به شمال افریقا، سرانجام وی را به قتل رسانده و دولت اموی را در سال 132 ساقط کردند.