یعقوب توکلی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) گفت: ریشه اصلی فرقه وهابیت و سلفیگری را باید در نظرات «ابن تیمیه» جستجو کرد؛ وی پس از بیان مباحث خود، از سوی علمای اهل سنت و تشیع به شدت مورد انتقاد قرار گرفت؛ ولی سالها بعد این افکار توسط «محمدبن عبدالوهاب» تجدید و در قالب دیگری مطرح شد.
وی افزود: برخی بر این باور هستند که ابن تیمیه نقش مهمی در جریان سازی فکری او داشته است که البته نه میتوان این بحث را صددرصد قبول و نه آن رد کرد؛ ولی این بحث را میتوان به روشنی مشاهده کرد که در جامعه عربستان مخصوصا منطقه حجاز به خاطر داشتن مردمی سنتی که خیلی اهل منطق نبودند با نفوذ منطق عقلی علوی و شیعی مخالفت شد و گرایشهای حنبلی و شافعی به شدت رایج شد.
ظهور وهابیت با خشونت، تعصب و رفتار غیرعقلانی همراه است
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی بیان کرد: «محمد بن عبدالوهاب» برای ترویج وهابیت سالها در ایران از جمله قم، همدان، شیراز و اصفهان زندگی کرده است ولی مخالفتها با او که ابتدا از سوی برادرش آغاز شد فعالیتهای او را در مسیر دیگری انداخت؛ گسترش و حضور وهابیت با خشونت، تعصب و رفتار غیر عقلانی که ناشی از طبیعت کورکورانه و فقدان یک رفتار عقلانی بود، شکل گرفته است در حالیکه آنها مسیر خود را پیامبر گونه عنوان میکنند بنابراین بعد از حمله به مردم بیگناه در روز عید غدیر غنایمی را که جمع میکنند اول به دنبال پرداخت خمس آن بودند.
وی اظهار کرد: پس از سالها این جریان با جریان حکومت در عربستان سعودی گره خود و پس از حمایت این دولت ثروتمند و استراتژیک در منطقه و پس از تحولات مهم در این منطقه شکل جهادی این جریان با تشکیل گروه القاعده وارد یک جریان تهاجمی شد؛ القاعده در واقع یک جریان اعتراضی از اعتقادات وهابی است که امروزه نقش بسیار مهمی در تحولات منطقه و جهان اسلام دارد.
استقرار حکومت وهابی در عربستان با حمایت استعمارگران
توکلی بیان کرد: پس از جنگ جهانی اول انگلستان برای خارج کردن رقبای خود شروع به تبلیغ اندیشه ناسیونالیسم عربی در خاورمیانه کرد و از آنجا که قدرت نظامی لازم را نداشت به جنگ تخریبی از درون روی آورد؛ حمایت انگلیس از آل سعود موجب شکست «شریف حسین» در سال 1343 ه ق شد، اولین اقدام آنها پس از تسلط به عربستان تخریب قبور بقیع بود؛ آل سعود در سال 1343 رسماً اعلام پادشاهی کرد و «عبدالعزیز بنسعود» را حافظ حرمین شریفین در عربستان اعلام کرد و این مرحله آغازی برای تحولات جدید در منطقه بود زیرا حکومت عربستان سعودی نه تنها یک حکومت عربی پادشاهی سنی بلکه یک حکومت وهابی تجدید نظرگرا در اصول دینی بود.
رویارویی حکومت عربستان با حکومت شیعی ایران بعد از انقلاب اسلامی
پژوهشگر تاریخ معاصر اظهار کرد: این جریان، جریان چندان مهمی در جهان اسلام نبود و کارایی سیاسی و نظامی چندانی نداشت؛حتی تا پیش از انقلاب که تئوری نیکسون نیز در منطقه اجرا شد و ایران و عربستان به عنوان ژاندارم منطقه مطرح شدند عربستان همیشه در سایه ایران بوده و نتوانسته بود در حضور حکومت آن روز ایران قد علم کند؛ خود نیز با توجه به گرایشهای غربی دو دولت علاقه زیادی برای رویارویی با ایران نداشت و ایران را یک کشور خطرناک به ویژه از نظر اعتقادی نمیدانست؛ ولی پیروزی انقلاب اسلامی برای وهابیت اعلام هشدار بود که این معتقدات به شدت در سایه حکومت مذهبی ایرانی واقع شده است.
تأسیس مدارس علمیه برای بسط اندیشه وهابیت در کشورهای اسلامی
نویسنده کتاب «سبکشناسی تاریخ نگاری و نظریه انقلاب و تروریسم» گفت: آنها به این نتیجه رسیدند که باید با تاسیس و حمایت از مدارس علمیه به توسعه فرهنگی و علمی دست بزنند؛ ظهور پدیده طالبان در افغانستان یکی دیگر از نتایج تلاشهای وهابیت در سرزمینهای اسلامی بود؛ همچنین افغانستان مأمنی برای کسانی که به حکم اعدام محکوم شده بودند، شد که بسیاری از این افراد دیدگاههای وهابی نداشتند اما جذب وهابیت شدند و دولت عربستان نیز از آنها حمایت کرد و جریانهای استشهادی و انتحاری را در آنها تقویت کرد.
مدرس حوزه و دانشگاه اظهار کرد: این جریان هنوز به جریانی کارا مبدل نشده بود و حتی آنها در سال 1399 هـ ق کسی را نداشتند که مسجدالاحرام را از محاصره نجات دهد و برای خروج از محاصره مسجد از کماندوهای فرانسوی استفاده کرد؛ اما این جریان امروزه به جایی رسیده است که برای کشتن شیعیان داوطلبان بسیاری دارند که حاضر هستند جان خود را از دست بدهند.
بهرهگیری وهابیت از زر، زور و تزویر برای مقابله با شیعیان
وی عنوان کرد: اولویت اصلی سلفیهای تکفیری که شاخه تندروی وهابیت هستند مبارزه با شیعیان است و در این راه حتی چشم خود را بر روی صهیونیستها نیز بستهاند؛ نسل کشی شیعیان در یمن و عراق از جمله برنامههای اصلی آنها در سالهای اخیر بوده است؛ وهابیت با تکیه بر سه عنصر تاریخی زر، تزیور و زور به دنبال توسعه تسلط خود در جهان اسلام است و در کنار شعار احیاگرانه خود از ثروت انباشته شده خود برای جذب جوانان مسلمان بهرهها برده است و اگر این سرمایه عظیم نبود آنها نمیتوانستند این همه جذب داشته باشند.