سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم «مکس دیوانه: جاده خشم» محصول سال2015 به کارگردانی جورج میلر، چهارمین قسمت این مجموعه است که ساخت آن از سال 1979 آغاز شد و این قسمت، در لیست درخشانترین فیلمهای اکشن تاریخ سینما قرار گرفت.
مورد نادری که در آن بدلکاریها، فیلمبرداری، تدوین، گروه بازیگران، کارگردانی و همه اجزای آن در یک سطح دست نیافتی در سینمای اکشن است و کمتر نمونهای در تاریخ سینما مثل آن میتوان پیدا کرد.
در «جاده خشم»، میلر(کارگردان) چشماندازی از آیندهای دیستوپیایی را به تصویر کشید که در آن جنگها بر سر منابع کمیاب، بشریت را به یک موقعیت وحشیانه و قبیلهای سوق داده که با تکنولوژی مدرن تغذیه میشود.
دیستوپیایی(ویران شهری) که خودروها، کامیونها و سلاحها به اشیاء مرگبار تبدیل شدهاند. در این فیلم شخصیتها و طرح داستانی به صورت ممتازی ترسیم شد و در این جهان آینده، علی رغم اینکه نوعی وحشت از آینده در متن آن وجود دارد اما ساختار فیلک یک اکشن تمام عیار است.
چندی قبل «فیوروسا: حماسه مکس دیوانه»، ادامه «جاده خشم» پس از وقفهای نه ساله که تولید آن توسط پاندمی کووید مختل شد، بالاخره در سینماهای سراسر جهان اکران شد.
فیلم «جاده خشم» با موفقیت در گیشه و استقبال اغلب سینمادوستان و سینهفیلیها تضمین خوبی برای ساخت «فیوروسا» بود. این فیلم در زمره مورد انتظارترین فیلمهای سال 2024 قرار داشت و دنبال جدیدی برای «مدمکس» و یک پیشدرآمد داستانی درباره منشأ این کاراکتر است، شخصیتی که توسط شارلیز ترون در«جاده خشم» خلق شد.
داستان فیلم از «بهشت سبز مادران »، سرزمین آباد مخفی شدهای در گوشه دور افتادهای از صحرای جنونی آمیز و بی انتهای ترسیم شده آغاز میشود.
فیوریسا دخترکی تیزهوش با مایههای پسرانه است که یک گروه از اراذل و اوباش خشن، بهشت آنان را کشف کرده و او را حین تلاش برای خرابکاری در موتورسیکلتهای آنان میبینند. دسته ارازذل او را ربوده و به یک سفر طولانی در تپههای شنی میبرند. در حالی که مادر او (چارلی فریزر) آنها را تعقیب میکند تا دخترش را نجات دهد. فیوروسا در نهایت به دست دمنتوس، سردسته جنگسالاران ترسناک(کریس همسورث) میافتد.
دمنتوس و افرادش جاهطلبیهای زیادی برای تسخیر کل منطقه دارند و دژ موقت صحرا ، شهر گاز و مزرعه گلوله را مورد حمله قرار میدهند و موفق به کسب نتایجی میشوند که این حملات صرفا صحنههای نبرد اکشن تولید میکند و هیچ ارتباطی به شخصیت محوری فیلم، فیوریسا، ندارد.
این گروه خشن در نهایت مجبور میشوند برای تأمین سوخت با حاکم خودخوانده «ایمورتان جو» (لاچی هالم) مذاکره کنند. به عنوان بخشی از این توافق، فیوروسای جوان به طرف مقابل تحویل داده میشود، جایی که او به بزرگسالی میرسد.
بدمنی که مثل قالی کرمان است
او با ترکیبی از شانس و اراده برای بقا و پیروزی خود رشد میکند و ناگهان با یک پرش فصلی او را در تانکر بنزین در کنار پرتوریان جک (تام برک) مییابد. عاشقانهای نیمبند میان این دو شکل میگیردکه به رویارویی با دمنتوس ختم میشود. دمنتوس مثل قالی کرمان است و با گذشت زمان هیچ تغییری نمیکند، بلکه قدرتمندتر و جذابتر میشود.
خط روایی نخست فیلم حدود 15 سال از زندگی فیوروسا را در بر میگیرد. این بخش از فیلم کاملا اضافه به نظر میرسد. در «جاده خشم» یک دقیقه از فیلم هدر نرفته بود، اما در این فیلم، میلر درگیر جزئیات ترسناک دنیای پساآخرالزمانیای که میسازد، میشود.
این مسئله سبب شده، فیلم طولانی به نظر برسد. حتی با در نظر گرفتن زمانی که برای تماشای بزرگ شدن فیوروسا یا پرداختن به داستان دمنتوس صرف شده هیچکدام از تیپهای فیلم به شخصیت تبدیل نمیشوند.
آنها همچنان شبیه به کاراکترهای کتابهای مصور هستند، مانند ابرقهرمانان دنیای مارول که همیشه به عنوان انسانهای حساس و آسیبپذیر به تصویر کشیده میشوند، شبیه ابرقهرمانانی که لباس قهرمانی بر تن ندارند و در حال نجات سیاره از خطرات کیهانی نیستند.
«کونان بربر» محصول (1982) یکی از معروفترین فیلمهای اکشن و ماجراجویی دهه 1980 است. فیلمی افسانهای با روایتی در دوران ماقبل از تمدن،به کارگردانی جان میلیوس، با بودجهای عظیم وآرنولد شوارتزنگر، قهرمان بدنسازی هفت دوره مسابقات مستر المپیا که در آن نقش محوری را ایفا میکرد.موضوع محوری «کونان بربر» شبیه فیلم فیوریسا انتقام بود،در محیطی کاملا وحشی، شبیه آنچه در محیط فیلم میلرشاهدآن هستیم.
ستاره اصلی فیلم، فیوریسا (آنیا تیلور-جوی) در طی طریقش، از دورانی که بزرگ شدن او را شاهد هستیم تا زمانی که آماده انتقام میشود ،دست کم 57 دقیقه از فیلم صرف صحنههای اضافی میشود.اگر بسیاری از این بخشها حذف شود، هیچ خللی به کلیت فیلم وارد نمی شود.
تا دقیقه 57 ، نسخه کودکانه فیوریسا دختری (تقریباً) ده ساله ارائه می شود (آیلا براون). با این حال در بیشتر اوقات او در یک قفس نشسته یا مانند یک کولهپشتی روی موتورسیکلت افتاده است و تقریباً تمام زمان مورد اشاره سکوت کرده است.
راهبرد نگارش فیلمنامه با محوریت فیوریسا توسط میلر و نیک لاتوریس کاملا در بیراهه دراماتیک میافتد و زمان زیادی برای ساختن کاراکترفیوریسا از کودکی تا جوانی صرف شده و بخش اعظمی از فیلم صرف جدال ایمورتن جو (لاکی هالم) و تبهکار دیگری به نام ، دمنتوس (کریس همسورث) در جهانی بیقانون فیلم میشود.
حین نمایش رقابت دمنتوس و ایمورتن جو، او شخصیت فرعی اثر محسوب می شود. از منظر روایتگری، فوریوسا به عنوان یک مشاهدهگر غیرفعال در یک اختلاف دو قطب تبهکار قرار گرفته است.
صحنه طولانی فیوروسا و جک در کامیون، که با گروهی دیوانه دائماً در حال حمله میجنگند، بر اساس هدفگذاری انتقامی فیلم ، نقطه اوج فیلم محسوب نمیشود.
در این فیلم اکشن پیدا کردن لحظات رضایتبخش بسیار دشوار است، زیرا چنین سکانسهای بازتکرار دوباره لحظاتی مشابه درفیلم جاده خشم است. فیلم متکی به همین سکانسهای تعقیب و گریز و مبارزه در مسیر کویر و جاده است و فرمول "نبرد در جاده و بیابان" از از ربودن فیوروسای کودک توسط موتورسواران آغاز میشود.
یکی از بدترین بازیهای فیلم، حضور همسورث است. با اینکه این فیلم میتوانست به نقطه عطفی در کارنامه و حرفه او باشد، اما در نتیجه کارکرد او را در اثر نمیتوان جدی گرفت چون هر بار که در مقابل دوربین قرار می گیرد همان بازی سطح پایین مارولی(در فیلم ثور) را در قطب منفی روایت ارائه میدهد.
او ایفا کننده یک مجسمه بی جان است، حتی وقتی که او دشمنانش را به سرنوشت وحشتناکی محکوم میکند. این کاراکتر خرس عروسکی روی کمربند و کولهاش میبنند و این عروسک پارادوکس مدنظر فیلمساز در این شخصیت منتقل نمیکند.
آنیا تیلور-جوی گزینهای با استعدادی است اما صورت او فاقد خطوطی است که او را به چهره و کاراکتر نسخه اصلی، یعنی فیورسا با بازی چارلیز ترون در فیلم جاده خشم نزدیک کند. نگاههای تند و شدید ترون در این نقش برای باورپذیرتر شدن این کاراکتر کافی است و او وارد جهان مردانه میکند، اما تیلورجوی نمیتواند شبیه یک جنگجو باشد و نمیتوان باور کردن او قید یک دست را بزند برای اینکه از دمنتوس انتقام بگیرد.