سیاست رأی مردم بلوچستان

مردم بلوچ با درک شرایط و نه به سیاست‌هایی که طی همین دوره کوتاه مدیریتی در استان و کشور و میزان خسارات فراوانی که بر آنان تحمیل گردیده و نیز نشان دادن اعتراض و نارضایتی عمیق و میزان تاثیرگذاری خویش و همین‌طور جلوگیری از تکرار دوباره‌ی خطر تندروی دست به کنش‌گری خردورزانه و توأم با عقلانیت زدند.

 
عصرایران ؛‌محمد بلوچ‌زهی - با آنکه پیش از این بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی یک خوانش کلیشه‌محور از سیاست رأی و همچنین عرصه‌ی کنش‌گری در بلوچستان داشته‌اند اما به باور نگارنده چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به‌روشنی پرده از چند واقعیت مهمِ این کنش رفتاری برداشت و نیز خبر از تحولی تازه در بینش سیاسی بلوچان داد و از همه مهم‌تر به خوانش تک بعدی آرای ایشان هم پایان.

طی چند دهه اخیر این نوع نگاه و قرائت تحلیلی و تحمیلی از رفتارهای سیاسی و اجتماعی بلوچان که تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری از بالا توسط مرجعیت مذهبی گرفته می‌شود و اجرای صرف و بی‌چون‌وچرای آن نیز از پایین بر عهده‌ی مردم است، نه تنها بیش‌تر از روی عدم شناخت بوده و استدلالات سست، بلکه تا حدودی رفتارهای سیاسی این مردمان را فاقد بینش و دانش کافی معرفی نموده و صد البته استقلال رأی ایشان را هم تهی از خردورزی.

این نوع نگاه تحلیلی و تقلیل‌گرایانه و چنین خوانشی سطحی از رای بلوچان و میزان مشارکت ایشان در انتخابات‌های ادوار مختلف، حال با حضور پیش‌بینی نشده‌‌ی مردم در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم خلاف آنچه را ثابت نمود که پیش از این به آن پرداخته شده بود.

باید توجه داشت که مردم بلوچستان همواره متکی به درک و شعور سیاسی و آگاهی خویش اقدام به کنش جمعی نموده و مشارکت و یا عدم مشارکت در عرصه‌ی انتخابات را رقم زده‌اند و نیز بزرگان قوم و مرجعیت مذهبی هم همواره با رصد شرایط جامعه و سنجش افکار عمومی متناسب با گرایشات اکثریت مردم موضع خویش را تنظیم نموده‌اند.

بی‌تردید اگر امروز میزان محبوبیت و مقبولیت مرجعیت مذهبی در میان مردم بلوچ بالاست بیش‌تر برمی‌گردد به اینکه این مرجعیت همواره مواضع خویش را با خواسته‌ها و مطالبات کلیت مردم بلوچستان تطبیق داده نه آنکه نظر و عقیدی شخصی‌ خویش را بر افکار جمعی تحمیل نموده است.

حال افزایش مشارکت از 30 به 51 درصد توسط مردم سیستان‌و‌بلوچستان در دور دوم انتخابات در حالی اتفاق افتاد که این استان در دور اول سیاست قهر با صندوق رای و عدم مشارکت را در پیش گرفته بودند و گمان می‌رفت این رویه تا پایان انتخابات همچنان تداوم یابد اما بیم از تکرار آنچه که طی سه سال اخیر بر مردم گذشت ایشان را مجاب ساخت تا این قهر را به صورت مشروط پایان دهند.

حال با چنین کنشی عقلانی توسط بلوچان در دور دوم انتخابات زودهنگام سیزدهم آنچه که ابتدا بسیار حائز اهمیت است رد آن نوع خوانش کلیشه‌‌ای بوده که میزان مشارکت در بلوچستان را همواره فردمحور قلمداد نموده و یا زلف این حضور را با مرجعیت مذهبی گره زده که اکنون با این کنش رفتاری اخیر بلوچان چنین گمانه‌ای کمرنگ گشته و از حیض انتفاع خارج.

می‌دانیم که مرجعیت مذهبی در بلوچستان در انتخابات اخیر نه مردم را از حضور در انتخابات برحذر داشته و نه اینکه ایشان را دعوت به مشارکت نمود و ممکن است حضوری پایین 30 درصدی دوره اول به همین عدم موضع‌گیری و سکوت مرجعیت تعبیر گردد که البته بی‌تاثیر نیز نموده اما حضور 51 درصدی در دور دوم بی‌آنکه از جانب پایگاه مذهبی چراغ سبزی نشان داده شود؛ را چگونه می‌توان تحلیل نمود؟!

مردم بلوچ با درک شرایط و نه به سیاست‌هایی که طی همین دوره کوتاه مدیریتی در استان و کشور و میزان خسارات فراوانی که بر آنان تحمیل گردیده و نیز نشان دادن اعتراض و نارضایتی عمیق و میزان تاثیرگذاری خویش و همین‌طور جلوگیری از تکرار دوباره‌ی خطر تندروی دست به کنش‌گری خردورزانه و توأم با عقلانیت زدند.

از این گذشته تحلیل داده‌های انتخاباتی به‌خوبی گویای آن است که طی چند دوره اخیر میزان حضور مردم بلوچستان پای صندوق‌های رأی سیری بسیار نزولی به‌خود گرفته و با یک سرخوردگی جمعی مواجه گردیده. به‌گونه‌ای که مردم را از دموکراتیک‌ترین سازوکار موجود در کشور ناامید ساخته و ریزشی قابل ملاحظه و معناداری را نسبت به گذشته تجربه نموده که بی‌تردید اگر از این پس دولت‌ها به مطالبات و صدای به‌حق این مردمان پاسخی درخورشأن ندهند و رنج‌های مظاعف‌شان را چاره‌ساز نشود دیگر برای همیشه مردم از صندوق رأی ناامید گشته و به آن پشت خواهند نمود.

بررسی خروجی صندوق رأی طی ادوار گذشته بخشی از واقعیت‌های موجود در این استان و میزان بالای سرخوردگی مردم و یأس و نارضایتی موجود را بر ما بیشترعیان خواهد داشت و بیان. سرخوردگی‌ای که تابه‌حال متاسفانه دولت‌ها و نهادهای متولی امر به‌صورت کارشناسی و ریشه‌ای هرگز به آن نپرداخته‌اند و با کم‌اهمیتی از کنارش گذشته‌اند که اکنون نتیجه‌ی آن در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری اخیر نشان داده شد و دودش نیز به چشم دموکراتیک‌ترین سازکار موجود بر مدیریت کشور رفت.

طبق آمارهای رسمی وزارت کشور در دوره‌ی ‌دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری میزان مشارکت مردم سیستان‌و‌بلوچستان بیش از 75 درصد بوده و این در حالی‌ست که پس از آن این وضعیت در دوره‌ی سیزدهم با روندی نزولی مواجه گردیده و کاهشی 14درصدی را تجربه کرده است.

اما حالا پس از کمتر از چهار سال عدد میزان مشارکت مردم سیستان‌و‌بلوچستان از 61درصد انتخابات گذشته به 30 و 40 درصد در انتخابات‌های اخیر ریاست جمهوری و نیز مجلس شورای اسلامی رسیده که در طول این چهل‌و‌اندی سال گذشته پایین‌ترین میزان را تجربه نموده است.

بنابراین با تحلیل آمار مشارکت مردم سیستان‌و‌بلوچستان طی این چند دوره‌ی اخیر درخواهیم یافت که ریزش سرمایه‌های اجتماعی حاکمیت و همین‌طور مخدوش شدن اعتماد ملی و شکاف عمیق موجود با گذشت زمان نه تنها مرتفع و ترمیم نگردیده است بلکه طی سه سال گذشته شتابی شدید به‌خود گرفته که بی‌گمان عملکرد و ناتوانی دولت سیزدهم در حل و فصل رنج‌های مبتلابه این استان و نیز مواجهه‌ی غیرکارشناسی با وقایع و موضوعات جاری آن را می‌بایست بیش از هر امر دیگری بر این نارضایتی و شکاف عمیق مترتب دانست.

به هر روی قبل از هرچیز ضروری‌ست ابتدا دولت برای تقویت سرمایه‌ی اجتماعی خویش در بلوچستان با در پیش گرفتن راهبردی منطبق با عقلانیت و توجه به خواسته‌های به‌حق ایشان شکاف بین دولت و ملت را مرتفع سازد و سپس با کسب اعتماد و جلب نظر اکثریت ناراضی برای رفع فقر زیرساختی، آموزشی،اقتصادی و.. اقدام نماید.
 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر