ماهان شبکه ایرانیان

نام محمد صلی الله علیه و آله وسلم در آفاق ملکوت

بخش دوم که به بررسی سابقه کتابتِ نام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جهان مادّی می پردازد، شامل الواح، سنگ نبشته ها، نگینِ انگشترها، کاشی ها، قطعات چوبی و فلزی، سکّه ها، جام ها، آبسنگ ها، فرش ها، پارچه ها و صدها اشیاء دیگر؛ که بخش عظیمی از آن، ارزش هنری نیز دارد

نام محمد صلی الله علیه و آله وسلم در آفاق ملکوت
مجله: فرهنگ کوثر - شماره 50
 
 
این مقاله در دو بخش تنظیم شده است. در بخش اول نمونه هایی از نگارش نام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جهان غیر مادی آمده؛ که: در ابتدای آن، توصیفی به بیان خداوند (در قرآن و حدیث) در مورد پیامبر آورده شده است.

بخش دوم که به بررسی سابقه کتابتِ نام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در جهان مادّی می پردازد، شامل الواح، سنگ نبشته ها، نگینِ انگشترها، کاشی ها، قطعات چوبی و فلزی، سکّه ها، جام ها، آبسنگ ها، فرش ها، پارچه ها و صدها اشیاء دیگر؛ که بخش عظیمی از آن، ارزش هنری نیز دارد. این بخش به دو جهت در این مقاله مختصر نمی گنجید: الف ـ گستردگی موضوع؛ ب ـ نبودن امکانات چاپ تصاویر رنگی.

قابل ذکر است که نام آن حضرت در شعر شاعران، خود مقوله دیگری است.

توصیف خدا از پیامبر

«ما کان محمدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُم و لکِن رَسُولَ اللّه و خاتَمَ النّبیّین وَ کانَ اللّه بکُلِّ شی ءٍ عَلیماً»1

محمد صلی الله علیه و آله وسلم هرگز پدر هیچ یک از مردان شما نیست، بلکه پیامبرخدا و خاتم پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست.

فخر دو جهان، خواجه فرّخ رخ اسعد مولای زمان، مهتر صاحبدل امجد
آن سیّد مسعود و خداوند مؤیّد پیغمبر محمود، ابوالقاسم و احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلّد این بس که خدا گوید: «ما کان محمد»

بر منزلت و قدرش، یزدان کند اقرار2

در صُحُف ادریس در باره آفرینش ذریّه آدم آمده:

... آدم به گروهی از ذریّه خود نگاه کرد، دید از آن ها نوری با درخششی خاص پرتو افکن است. از خداوند پرسید: این ها چه کسانی اند؟ خداوند فرمود: این ها پیامبرانند. آدم پرسید: آن ها چند نفرند؟ خداوند فرمود:

صد و بیست و چهار هزار نبیّ که سیصد و پانزده نفر آن ها نبیّ مرسل اند.3

آدم پرسید: پروردگارا! چرا نور آخرین آن ها از همه، درخشنده تر و تابناک تر است؟

خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا. آدم پرسید: اسم این پیامبر، چیست؟

خداوند فرمود:

«هذا محمد نبیّی و رسولی و امینی و نجیبی و نجیّی و خیرتی و صفوتی و خالصتی و حبیبی و خلیلی و اکرم خلقی علیّ و احبّهم الیّ و آثرهم عندی و اقربهم منیّ و اعرفهم لی و ارجحهم حلماً و علماً و ایماناً و یقیناً و صدقاً و برّاً و عفافاً و عبادةً و خشوعاً و ورعاً و سلماً و اسلاماً اخذت له میثاق حملة عرشی فما دونهم من خلائقی فی السموات و الارض بالایمان به و الاقرار بنبوّته...»

این محمد، فرستاده و پیامبر من، امین، بزرگوار، رازدار و برگزیده من و پاک ترین و ناب ترین در پیشگاه من، عزیز و دوست من، و برترین پیامبران و محبوب ترین آن ها و گرامی ترینشان نزد من، و نزدیک ترین آن ها به من، و از همه برایم شناساتر است، او برترین پیغامبران از نظر بردباری، دانش، ایمان، یقین، صدق، نیکوکاری، پاکدامنی، فروتنی، پارسایی و فرمانبرداری از من، است. برای او از حاملین عرشم و سایر آفریدگانم در آسمان ها و زمین پیمان گرفتم که به او ایمان آورده و به پیامبری اش اقرار کنند.

ای آدم! به او ایمان آور تا قرب، منزلت، فضل، نور و وقار تو نزد من بیش تر شود.

آدم گفت: به خدا و پیامبرش «محمد» ایمان آوردم.

خداوند فرمود: ای آدم! تو اولینِ پیامبران و فرستادگانی و فرزندت محمد، خاتم آن ها.

چندین هزار سکه پیغمبری زده اول به نامِ آدم و آخر به مصطفی4

او اوّلین کسی است که در روز رستخیز زمین برایش شکافته شده و لباس پوشد و محشور شود.

دانی که در بیان اذا الشمس کوّرت معنی چه گفته اند بزرگان پارسا
یعنی وجود خواجه سر از خاک برکند خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا5

برایش گشوده گردند و او داخل شود.

ای آدم! ترا به نام او کنیه دادم پس تو «ابومحمد» هستی.

آدم گفت: سپاس خداوندی را که از نسل من شخصی با چنین فضائل قرار داد تا در ورود به بهشت، از من پیشی گیرد و بر او حسد نمی ورزم.6

* پیامبر فرموده: هنگامی که خداوند تعالی، آدم را آفرید، او را در پیشگاه خود بداشت. آدم عطسه کرد، خداوند سپاس گفتن را به او الهام کرد؛ خداوند فرمود:

ای آدم! مرا سپاس گفتی، به عزّت و بزرگیم سوگند، اگر نمی خواستم در آخرالزمان دو بنده (از نسل تو) بیافرینم، ترا نمی آفریدم.

آدم گفت: به حقّ حُرمت آن ها در پیشگاه تو، نام آن دو چیست؟ خداوند فرمود: ای آدم! به طرف عرش نگاه کن.

آدم دو جمله نورانی را دید:

1 . لا اله الاّ اللّه، محمّد نبیّ الرّحمة، و علیّ مفتاح الجنّة.

2 . آلیتُ علی نفسی، ان ارحم من والاهما، و اُعَذّب من عاداهما.7

* امام صادق علیه السلام فرمود: فرزندان آدم در خانه ای گرد آمدند، و در این که «بهترین آفریدگان چه کسانی هستند؟» سخن می گفتند. بعضی گفتند: بهترین آفریدگان خداوند، پدر ما آدم است. عده ای گفتند: بهترین آفریدگان، فرشتگان مقرّبند. تعدادی گفتند: حاملین عرش، بهترین آفریدگان اند. هبة اللّه (از فرزندان آدم)8 به جمع آن ها آمد، یکی از آن ها گفت: آن که گشاینده مشکل شماست، آمد.

هبة اللّه سلام کرد و نشست و پرسید: چه کار می کردید؟ گفتند: در این اندیشه بودیم که، بهترین آفریده خداوند چه کسی است؟

هبة اللّه گفت: کمی صبر کنید تا برگردم. او نزد پدر آمد و گفت: ای پدر! برادرانم در این که بهترین آفریده های خداوند چه کسی است، بحث می کردند. از من پرسیدند، ندانستم. آدم گفت: در پیشگاه خداوند ایستاده بودم، دیدم این جمله بر عرش نوشته شده است:

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، محمّد و آل محمّد خیر مَنْ بَرَأ اللّه.9؛ محمد و خاندانش، بهترین آفریدگان خدایند.»

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سخنی طولانی، شب معراج را بیان می فرمایند؛ از جمله این که:

در آسمان سوم فرشتگان بر من سلام کردند و جویای حال برادرم (علی) شدند؛ گفتم: او در زمین است. آیا شما او را می شناسید؟ گفتند: چگونه او را نشناسیم در حالی که هر سال، بیت المعمور را زیارت کرده، می بینیم اطراف آن پوششی سفید است که بر آن، نام محمد و علی و حسن و حسین و سایر ائمه و شیعیان آن ها نوشته شده است.10

پیامبر می فرماید: در شب معراج وقتی از آسمان هفتم گذشتم و با جبرئیل به سدرة المنتهی رسیدم، دیگر جبرئیل با من همراهی نکرد؛ به جبرئیل گفتم: در همچنین مکانی مرا ترک می گویی؟ جبرئیل گفت: به حقّ کسی که تو را به پیامبری برانگیخته، هیچ پیامبری و هیچ فرشته مقرّبی در این مکان راه نیافته است.

شبی برنشست از فلک برگذشت بتمکین و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تیه قربت براند که بر سدره جبریل ازو باز ماند
بدو گفت سالار بیت الحرام که ای حامل وحی، برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یافتی عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یکسر موی برتر پرم فروغ تجلّی بسوزد پرم11

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چنین ادامه می دهد:

از دریاهای نور گذشتم تا این که پروردگارم مرا در جایگاهی نزد خود از ملکوت رحمان، قرار داد که دوست می داشتم... پس به طرف راست عرش توجه کردم، دیدم برپایه راست عرش چنین نوشته شده است:

لا اله الاّ انا وحدی لا شریک لی، محمّد رسولی ایّدتُهُ بِعلیّ.

یا احمد شققتُ اسمک من اسمی انا اللّه المحمود الحمید و انا اللّه العلیّ و شققتُ اسم ابن عمّک علیّ من اسمی...12

نیست خدایی جز من، یگانه ام و بی همتا؛ محمد فرستاده من است، او را به علی پشتیبانی کردم؛ ای احمد! نام تو از نام خود برگرفتم. من خدای محمودِ حمیدم و من خدای بلند مرتبه ام و نام پسر عمّت «علی» را نیز از نام خود برگرفتم.

* ابی سعید خدری گوید: با پیامبر نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای پیامبر خدا! منظور از «عالین» در این سخن خداوند خطاب به ابلیس، چیست؟

«اَستکبرتَ اَمْ کنتَ من العالین»13؛ آیا استکبار ورزیدی یا از بلند مرتبگان بودی؟

«عالین» که از فرشتگان برترند، چه کسانی اند؟

پیامبر فرمود: من، علی، فاطمه، حسن و حسین.

دو هزار سال قبل از این که خداوند، آدم را بیافریند ما پنج تن در سرادق14 عرش، خداوند را تسبیح می گفتیم و فرشتگان در تسبیح از ما پیروی می کردند.

پرتو نور سرادقات جلالش از عظمت، ماورای فکرت دانا

هنگامی که خداوند آدم را بیافرید، به فرشتگان فرمان داد که آدم را سجده کنند؛ و ما پنج تن را امر به سجده نفرمود. همه فرشتگان سجده کردند، جز ابلیس، پس خداوند فرمود:«اَستکبرتَ اَمْ کنتَ من العالین»

یعنی از این پنج نفر که اسمشان در سرادق عرش نوشته شده است.15

* هنگامی که خداوند آدم و حوا را به بهشت وارد کرد، آن دو به جایگاه محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان نگاه کردند، دیدند برترین جایگاه ها در بهشت است. گفتند: پروردگارا! این جایگاهِ چه کسانی است؟ خداوند فرمود: سرتان را بلند کرده و به ساق عرش دیده افکنید. نگاه کردند، دیدند با نور خدایی بر ساق عرش نام محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان دیگر ثبت است.

آدم و حوا پرسیدند: پروردگارا! مقام و منزلت آن ها در پیشگاه تو، چه مقدار است؟ خداوند فرمود: اگر آن ها در نسل شما نبودند؛ شما دو نفر را نمی آفریدم. این ها گنجینه داران دانش من و امینان بر اسرارم هستند. بپرهیزید از این که بر آن ها حسد ورزید و خواهان منزلت آن ها در پیشگاه من باشید که اگر چنین باشید، «فتکونا من الظالمین»16؛ پس از ستمکاران خواهید بود.

پس از آن که خداوند آدم و حوا را به خاطر نافرمانی، از بهشت بیرون کرده و بر روی زمین جای داد و پس از آن که اراده کرد توبه آن ها را بپذیرد، جبرئیل از طرف خداوند نزد آن دو آمد و گفت: شما برخود ستم کردید، اگر می خواهید خداوند توبه شما را بپذیرد، او را به حقّ همان نام هایی که در ساق عرش دیدید، سوگند دهید.

آدم و حوا گفتند:

«اللّهمّ انّا نسألک بحقّ الاَکرمین علیک محمّد و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین و الائمّة الاّتبت علینا و رحمَتَنا»

خداوند توبه شان را پذیرفت.17

* امام صادق علیه السلام می فرماید: آدم به پیشگاه خداوند چنین دعا کرد:

«یارب بحقّ محمّد و علی و فاطمة والحسن والحسین الاّتبتَ علیّ»؛ پروردگارا! به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، توبه مرا بپذیر.»

خداوند به آدم وحی کرد: ای آدم! محمد را از کجا شناختی؟

آدم گفت: هنگامی که مرا آفریدی، دیدم در عرش نوشته شده:

«محمّد رسول اللّه، علیّ امیرالمؤمنین.»18

محمّد کافرینش هست خاکش هزاران آفرین بر جان پاکش
چراغ افروز چشم اهل بینش طراز کارگاه آفرینش
ریاحین بخش باد صبحگاهی کلید مخزن گنج الهی
به معنی کیمیای خاک آدم به صورت توتیای چشم عالم19

* خالد صیرفی گوید: از علی بن موسی الرضا پرسیدم: نقش انگشتر امیرالمؤمنین چه بود؟

حضرت فرمود: چرا از آن که قبل از او بوده، نپرسیدی؟

گفتم: آن چیست؟

فرمود: نقش انگشتر آدم این بود:

«لا اله الاّ اللّه، محمّد رسول اللّه» و با همین انگشتر از آسمان به زمین آمد.

در دنباله همین حدیث آمده:

وقتی که حضرت ابراهیم را در منجنیق گذاشتند تا در آتش افکنند، جبرئیل خشمناک شد. خداوند بدو وحی کرده، پرسید: چرا خشمناک شدی؟ جبرئیل گفت: ای پروردگار! خلیل تو که در روی زمین جز او کسی ترا پرستش نمی کند، دشمن تو و او بر او دست یافته است! خداوند فرمود: ساکت شو. بنده ای مانند تو که می ترسد فرصت را از دست دهد، شتاب می کند؛ اما من هر وقت خواستم بنده ام را نجات می دهم؛ جبرئیل از سخن خود توبه کرده به طرف ابراهیم رفت، بدو گفت: آیا نیازی داری؟ ابراهیم گفت: نیازی به تو ندارم. پس از این، خداوند برای ابراهیم انگشتری فرستاد که در آن شش جمله بود:

«لا اله الاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، لاحول ولاقوّة الاّ باللّه، فوّضتُ امری الی اللّه، اسندت ظهری الی اللّه، حسبی اللّه.»

... کارم را به خدا واگذار کردم، به خداوند تکیه کردم، خداوند مرا بس است.

خداوند، بدو وحی کرد: این انگشتر را در دست کن که من آتش را برتو سرد و سلامت گردانم.

امام رضا علیه السلام فرمود: نقش نگین انگشتر پیامبر چنین بود:

«لا اله الاّ اللّه، محمد رسول اللّه»

* انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم روایت می کند که آن حضرت فرمود:

هنگامی که خداوند خواست قوم نوح را هلاک کند؛ به نوح وحی فرمود که: از درخت ساج تخته هایی تهیه کند. پس از آن که نوح آن ها را آماده کرد، نمی دانست با آن ها چه کار کند. جبرئیل فرود آمد و نقشه کشتی را بدو داد و نیز صندوقی برای او آورد که در آن صدوبیست و نه هزار میخ بود، نوح در ساختن کشتی از آن ها استفاده کرد. در پایان، پنج میخ باقی ماند، نوح به یکی از آن ها دست زد. نوری از آن به دستش تابش کرد و میخ، چون ستاره درخشانی در کرانه آسمان، روشن شد. نوح حیرت زده شد. خداوند میخ را به سخن آورد و با زبانی رسا گفت: من به نام بهترین پیامبران، محمد بن عبداللّه می باشم.

پس جبرئیل فرود آمد: نوح گفت: ای جبرئیل! این میخ چیست که مانند آن را ندیدم؟ جبرئیل گفت: این به نام سرور پیامبران، محمد بن عبداللّه است. آن را در جلوی سمت راست کشتی بزن. سپس نوح به میخ دوم دست زد، تابشی کرد و روشن شد. از جبرئیل پرسید: این میخ چیست؟

جبرئیل گفت: این میخ به نام برادر و پسر عمّ پیامبر، سرور اوصیاء، علیّ بن ابی طالب است. آن را در جلوی سمت چپ بزن.

سپس دست به میخ سوم برد، میخ پرتو افکند و تابشی کرده، روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام فاطمه است؛ آن را در کنار میخ پدرش بصب کن. نوح دست به میخ چهارم برد، تابشی کرد و روشن شد. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسن است؛ آن را در نزدیک میخ پدر وی به کار بگیر.

نوح دست به میخ پنجم برد، تابشی کرد و روشن شد و ترگشت. جبرئیل گفت: این میخ به نام حسین است، آن را در کنار میخ پدرش بکوب.

نوح پرسید: ای جبرئیل! این تری در میخ پنجم چیست؟ جبرئیل گفت: این، خون است. سپس داستان شهادت حسین علیه السلام را برای نوح بیان کرد.

حدیث لوح

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود: پدرم محمدبن علی (امام باقر علیه السلام ) به جابر بن عبداللّه انصاری فرمود:

من با تو کاری دارم؛ چه موقع می توانم با تو در میان بگذارم؟

جابر گفت: هر وقت دوست داشته باشید. پس روزی پدرم با او تنها شد و به او گفت: ای جابر! در باره لوحی که در دست مادرم فاطمه علیهاالسلام دیدی، سخن بگو و برایم بیان کن که مادرم راجع به نوشته های آن لوح، به تو چه گفت.

جابر گفت: خدا را گواه می گیرم که در زنده بودن رسول خدا به خانه مادرت فاطمه ـ صلوات اللّه علیهاـ رفتم و تولد حسین علیه السلام را به او تبریک گفتم.

پس در دست فاطمه لوحی سبزرنگ دیدم که به گمانم از زمرّد بود و در آن نوشته ی سپیدی چون نور خورشید، مشاهده کردم. به فاطمه گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، ای دختر رسول خدا! این لوح که در دست شماست، چیست؟

فاطمه فرمود: ای جابر! خدای تعالی این لوح را به رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم هدیه کرده و در آن، نام پدرم و شوهرم و دو پسرم و امامان از نسل من نوشته شده است. پدرم آن را به من بخشید تا مرا خوشحال کند.

جابر ادامه می دهد: مادرت آن لوح را به دستم داد، آن را خواندم و از آن رونویسی کردم.

پدرم از جابر پرسید: آیا آن نسخه را در اختیار داری که به من نشان دهی؟

جابر گفت: آری! پس پدرم با جابر به خانه شان رفت. در آن جا پدرم نوشته ای بر پوست بیرون آورد و به جابرگفت:

تو در نسخه خود نگاه کن تا من از روی نسخه خود بخوانم. جابر نسخه خود را نگاه می کرد و پدرم می خواند، دو نسخه حتّی در یک حرف اختلاف نداشت.

جابر گفت: خدا را گواه می گیرم که من عین این نوشته را در لوح فاطمه دیدم:

بسم الله الرحمن الرحیم

این نوشته ای است از خدای عزیز حکیم، برای محمد، نبیّ و فرستاده و نور و سفیر و حجاب و دلیل پروردگارش که روح الامین جبرئیل از پیشگاه پروردگار جهانیان آورده.

ای محمد! نام های مرا بزرگ دار و نعمت هایم را سپاس گوی و بخشش هایم را انکار مکن. پس همانا من خدایم، نیست خدایی جز من درهم شکننده گردنکشان و انتقام گیرنده برای ستمکشان و حاکم روز رستاخیز. نیست خدایی جز من. کسی که به چیزی جز بخشش من امید دارد یا از چیزی جز عدل من بترسد، او را چنان عذاب کنم که احدی از جهانیان را همانند او، عذاب نکرده باشم. پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما.

هر آینه من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم جز این که پس از دوران رسالت و مدت زندگانی اش، جانشینی برای او برگزیدم. هر آینه (ای محمد،) من تو را بر همه پیامبران، و جانشین تو (علی علیه السلام ) را بر همه اوصیا برتری دادم. و تو را گرامی داشتم به فرزند زادگانت حسن و حسین، پس حسن را بعد از پدرش معدن دانشم قرار دادم و حسین را خزانه دار وحی ام، و او را به شهادت گرامی داشتم و در پایان، او را به سعادت رساندم؛ او برترین شهیدان و بالاترین مقام شهادت را داراست و کلمه تامّه ام را با او قرار دادم و حجّت رسای من نزد اوست و به عترت او پاداش و مکافات می دهم. پس از او علی سیدالعابدین و زینت اولیائم مقرّر شده، سپس پسرش شبیه جدّش محمود محمد، باقرِ (شکافنده) علم من و معدن حکمتم.

به زودی کسانی که در باره جعفر صادق تردید می کنند، هلاک می شوند. آن که او را نپذیرد، مرا نپذیرفته، سخن حقی است از جانب من که جایگاه او را برتر دادم و هر آینه او را شادمان کنم به دوستان و پیروان و یارانش. پس از او موسی را برگزیدم. پس از او فتنه ای کور و تاریک رقم زنم، هر آینه رشته واجباتم بریده نشود و حجّت من پنهان نمی ماند. همانا اولیاء من خوشبختند.

آگاه باشید هرکس یکی از ایشان را انکار کند نعمت مرا انکار کرده و کسی که آیه ای از کتاب من را تغییر دهد، برمن افترا بسته، وای بر افترا زنندگان و منکرین پس از بنده ام موسی که حبیب و برگزیده من است.

آگاه باشید تکذیب کننده امام هشتم، تکذیب کننده همه امامان و اولیاء من است. علی (بن موسی) ولی و یاور من است.

عفریتی مستکبر او را می کشد و در شهری که بنده صالح ذوالقرنین آن را بنا گذاشته، در کنار بدترین آفریده هایم20 به خاک سپرده می شود. سخن حقّی است از جانب من، چشم او (امام هشتم) را به فرزندش و جانشین او، محمد (امام جواد) روشن کنم؛ او که وارث علم پدر و معدن دانش و جایگاه سرّ من و حجّت من بر خلق است. بنده ای به او ایمان نیاورد مگر این که بهشت را جایگاه او گردانم و شفاعت او را در هفتاد کس از خاندانش که سزاوار دوزخ باشند، بپذیرم.

سعادت را برای فرزندش علی (امام هادی) به پایان برم؛ او که ولی و یاور و گواه در آفریدگانم است، او امین بر وحی من است. از او دعوت کننده به راهم و خزینه دار دانشم، حسن عسکری را به وجود آورم.

سپس دینم را به فرزندش محمد (حجة بن الحسن) که رحمت برای جهانیان است، کامل کنم. در اوست کمال موسی، و بهاء عیسی، و صبر ایوب. او سرور اولیاء من است. در غیبت او اولیاء من خوار شوند و سرهای (بریده) آن ها هدیه می شود، کشته می شوند و سوخته می گردند. پیوسته ترسان و هراسان اند، زمین از خون آن ها رنگین شود، زنانشان صدا را به ناله و گریه بلند کنند. آن ها به راستی اولیاء منند؛ به وسیله آن ها هر فتنه کور و تاریک را بر طرف کنم، لغزش ها و تنگناها و غل ها به واسطه آن ها از بین برم. بر آنان باد درود و رحمت پروردگارشان، آن ها راه یافتگانند.

ابوبصیر گوید: اگر در عمر خود جز این حدیث را نشنوی، برای تو بس است؛ آن را جز از اهلش نگهدار.21

پی نوشت ها:

1 . احزاب/ 40.

2 . ادیب الممالک فراهانی.

3 . نبیّ مرسل: پیامبری که آیین مستقل دارد، نبیّ: آیین پیامبر مرسل را تبلیغ می کند.

4 و 5 ـ سعدی

6 . بحارالانوار، ج 11، ص 151.

7 . همان، ص 114.

8 . در بعضی روایات نیز آمده که هبة اللّه فرزند هابیل بوده. (همان، ص 246) و در بعضی آمده که هبة اللّه همان شیث است. (همان، ص 265).

9 . همان، ص 115.

10 . فروع کافی، ج 3، ص 484.

11 . سعدی.

12 . بحارالانوار، ج 18، ص 312.

13 . ص/ 75.

14 . سرادق: سراپرده.

15 . بحارالانوار، ج 11، ص 142.

16 . بقره/ 35.

17 . بحارالانوار، ج 11، ص 174.

18 . همان، ص 181.

19 . نظامی.

20 . هارون الرشید.

21 . اصول کافی، ج 1، ص 528، دارالکتب الاسلامیه، تهران و احتجاج طبرسی، ج 1، ص 162.


منبع : پایگاه حوزه
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان