عصر ایران؛ رضا صائمی- رونمایی از تندیس زنده یاد «بیتا فرهی» در موزه سینما اگرچه اقدام قابل ستایش برای یادبود و نکوداشت اوست اما در عین حال روایتی است از فرو ریختن فَرّ و شُکوه آن صورت زیبا چون ظرافت زنانه و مینیاتوری چهرۀ بانو را در شمایلی زمخت و شبیه به مردی زننما فروکاسته است. انگار آن زیبایی کلاسیک در شمایل این چهرۀ پلاستیکی، جذابیت و هویت خود را از دست داده و در صورتی دفرمه شده استحاله شده است.
انتشار تصویر این تندیس در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی انتقاد اغلب کاربران را در پی داشت و بار دیگر بدقوارهگی و بیتناسبی و نشناختن سنخیت زیباییشناسی تندیس یک ستاره یا چهره سرشناس بحثی داغ و مجازی را در این باره دامن زده است.
تندیس بازیگر فقید بیتا فرهی در موزه سینما
البته نخستین بار نیست با چنین واکنش هایی مواجه می شویم و این حکایت مسبوق به سابقه است. از جمله ساخت تندیس «داوود رشیدی» که چندان بد بود و بیشباهت به او که انتقاد همسرش خانم احترام برومند را برانگیخت.
علی نصیریان که از جمله هنرمندانی است که در زمان حیات، مجسمهاش ساخته شده از شمایل سنگی خود انتقاد کرده و گفته بود: «این غلطه اگر بخواهند از خودشان شخصیت بسازند؛ باید آگاه باشند شخصیت من نصیریان چه جور خصوصیاتی دارد و در صورت و عکس من چه میبینند و باید آن را منعکس کنند. نه اینکه با تخیل خودشان یک صورت تقریبا نزدیکی با شبیه به من بسازند».
بخشی از این مشکل را شاید بتوان به سابقه تاریخی مجمسهسازی فیگوراتیو و اساسا هنر مجسمهسازی دانست که سال ها به عنوان یک هنر ممنوعه شناخته شده و بدبینی ایدئولوژیک نسبت به آن وجود داشته و حتی این رشته از سیستم آموزشی حذف شده است.
از سوی دیگر طبق گفتۀ کارشناسان هنرهای تجسمی، سختترین قسمت مجسمهسازی، شباهتسازی و از آن بالاتر، کاراکترسازی است. اغلب این تندیسها نه فقط فاقد تنانگی متناسب با چهره هستند که روح آن چهره و حسی را که مخاطب از تماشای آنها میگرفت هم از آن می گیرند.
برخی مواقع اتفاقهای عجیبتری رخ میدهد. مثل حذف عینک از سردیس عباس کیارستمی که یکی از پرحاشیهترین واکنشها را نسبت به ساخت تندیس چهره ها به دنبال داشته است.
در واقع یکی از نمادهای معروف چهره کیارستمی که بسیاری او را با همان عینکش می شناختند در ساخت این تندیس حذف شد!
گرچه سازنده این تندیس دلایل علمی برای این حذف داشت و گفته بود: «عینکهایی که با برنز برای مجسمهها میسازند، به راحتی با یک پیچگوشتی از مجسمه جدا میشود و افرادی مانند دزدها و معتادها، میتوانند به راحتی آن را بردارند و بفروشند. به همین دلیل خیلی وقتها در مجسمههای برنزی، این اضافهها را حذف میکنند تا در کهنهفروشیها به دنبالش نباشند!» اما به نظر می رسد این مشکل را بتوان با تغییر مواد ساخت تندیس حل کرد تا تصرف در نمادهایی یک چهره به تحریف شمایل او منجر نشود.
آنچه در تندیسسازی مهم است شباهت و نزدیکی اثر به اصل آن است و در اینجا قطعا حذف عینک کیارستمی فقط حذف یک شیء در صورت او نبوده بلکه به تغییر شکل صورت او در تندیس منجر شده است.
خب اگر قرار است تندیسی به صاحب صورتش شباهتی نداشته باشد یا مخاطب را به یاد او نیندازد چه ارزشی دارد؟ این به دوستی خاله خرسه می ماند که به جای ثواب کردن، کباب میکند.
یا باید تندیسی نساخت یا وقتی میسازیم باید نسبت به آن خلاقانه و مسوولانه برخورد کرد.
چهره هایی که از ساخت تندیسشان زخم خورده اند کم نیستند. ممکن است که خیلی از آنها زنده نباشد اما خاطرات خوش آنها در ذهن مخاطب با تماشای این تندیس ها به هم ریخته و در واقع کج سلیقگی در ساخت تندیس نه فقط تصویر چهره ها که تصور مخاطبان و دوستداران آنها را هم مخدوش میکند.
تندیسسازی فقط مجسمه ساختن نیست. التزام و تعهد داشتن به تجسم مخاطب هم هست. تعهد به اینکه با ساخت تندیس شخصیت ها، احترام به دام ابتذال نیفتد.