عصرایران ؛ جلیل بیات - 28 مرداد امسال مصادف با هفتاد و یکمین سالروز کودتا علیه دولت دکتر مصدق است که می توان ادعا کرد این رخداد سرنوشت یک کشور و ملت را تغییر داد. بدون شک دکتر مصدق نماد ملی گرایی، استقلال طلبی و استعمارستیزی است؛ چنانکه الهام بخش شکل گیری جنبش عدم تعهد و رهبرانی همچون جمال عبدالناصر، جواهر لعل نهرو و احمد سوکارنو بود.
نام مصدق با جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران پیوند خورده است. اما او در برهه ای از تاریخ در راس حکومتی قرار گرفت که می بایست میان تصمیم صحیح (در معنای اخلاقی و قانونی) و تصمیم مطلوب (در معنای مفید و سودمند) دست به انتخاب می زد. مصدق به درستی معتقد بود نفت ایران، ثروتی ملی است و بریتانیا حقی در آن ندارد.
اما در آن زمان ایران به تنهایی قادر به استخراج، تصفیه، انتقال و فروش نفت خود نبود. از سوی دیگر با کنار گذاشتن بریتانیا از صنعت نفت ایران، این کشور و به دنبال آن آمریکا نفت ایران را تحریم کردند و نه تنها هیچ کشوری حق خرید نفت ایران را نداشت، بلکه کشتی های حامل نفت ایران نیز توسط بریتانیا توقیف می شدند. بدین ترتیب ایران از مهم ترین منبع درآمدی خود محروم شد. دولت و مردم تحت شدیدترین فشارهای مالی و اقتصادی قرار گرفتند. با این حال مصدق از عقیده خود عقب نشینی نکرد و تمامی پیشنهادهای مذاکره و مصالحه را که از سوی بریتانیا، آمریکا، بانک جهانی و سایرین ارائه شده بود رد کرد.
لذا بریتانیا و آمریکا به دنبال اجرای کودتا رفتند و مردم خسته از وضعیت وخیم اقتصادی واکنشی به این موضوع نشان ندادند. در نتیجهی تصمیمِ صحیحِ مصدق، دولت او سرنگون شد، دهها نفر از جمله شخص مصدق زندانی شدند، نفت ایران همچنان در دست خارجی ها باقی ماند و ایران حتی مجبور شد برای چند ماه تعطیلی استخراج نفت به بریتانیا غرامت بپردازد و از همه مهمتر جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران برای دهه ها به اغماء رفت.
حدود 65 سال بعد در اواسط دهه 1390 ایران توانسته است توافقی با قدرت های جهانی درباره مسئله هسته ای خود انجام دهد که در نتیجه آن تحریم های اقتصادی رفع شده است. موج سرمایه گذاران خارجی به ایران روانه شده و چندین قرارداد در حوزه های نفت، پتروشیمی، خودرو و ... منعقد شده است. نرخ تورم بعد از دهه ها تک رقمی و نرخ رشد اقتصادی دو رقمی شده است و شرایط اقتصادی کشور در مجموع و به مرور در حال بهبود است.
اما ناگهان مردی در ینگه دنیا ظهور می کند که معتقد است برجام بدترین توافق تاریخ آمریکا است و باید مجدد درباره آن مذاکره شود و نام او بر پای این توافق ثبت شود. رهبران و مقامات ایران دوباره بر سر دوراهی تصمیم صحیح (در معنای اخلاقی و قانونی) یا تصمیم مطلوب (در معنای مفید و سودمند) قرار می گیرند.
مقامات ایران به درستی عنوان می کردند برجام پیشتر میان ایران و شش کشور مقابل توافق شده و توسط شورای امنیت سازمان ملل هم تایید شده است. آژانس بین المللی انرژی هسته ای نیز چندین بار اجرای تعهدات ایران را تایید کرده است. ضمن آنکه اساسا این بدعتی نادرست است که هر رئیس جمهور جدیدی عنوان کند توافقات رئیس جمهور پیش از خود را قبول ندارد، چراکه ممکن است با قبول این بدعت، ایران مجبور شود دوباره با رئیس جمهور بعد از ترامپ نیز وارد مذاکره شود.
تمامی این استدلالات ایران به لحاظ اخلاقی، حقوقی، قانونی و منطقی درست بود. اما دونالد ترامپ می گفت یا مجدد مذاکره می کنید یا آمریکا از برجام خارج می شود. ایران دوباره «تصمیم صحیح» را انتخاب کرد و ترامپ از برجام خارج شد. به دنبال آن تحریم هایی سخت تر از گذشته علیه ایران اجرا شد. ارزش پول ملی به شدت سقوط کرد، تورم افزایش یافت و رشد اقتصادی به نزدیک صفر رسید. تمام سرمایه گذاران خارجی ایران را ترک کردند و قراردادهای منعقده هم فسخ شد. جبهه ای علیه ایران در منطقه شکل گرفت و فشارهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی شدیدی بر ایران تحمیل شد. سردار قاسم سلیمانی به شهادت رسید و ایران حتی تا مرز جنگ هم پیش رفت. و همه اینها در حالی انجام گرفت که از برجام جز نامی باقی نماند.
چنانکه مشاهده شد در هر دو برهه، ایران «تصمیم صحیح» را انتخاب کرد، اما همانطور که در فوتبال به بازی زیبا، جسورانه و تهاجمی امتیاز نمی دهند، در عرصه روابط بین الملل نیز لزوما برای تصمیمات اخلاقی، منطقی و حتی قانونی ارزشی قائل نمی شوند. اقتضای «سیاست» به معنای عام و «سیاست خارجی» به معنای خاص، تغییر و پویایی است. گاهی لازم است عقب نشست و گاهی باید مقاومت کرد؛ نه عقب نشینی لزوما ذم مطلق است و نه مقاومت مدح کامل. آنچه اهمیت دارد منافع و نتایج یک تصمیم است.
اگر مصدق با یکی از پیشنهادهای مصالحه موافقت می کرد، بریتانیا دیگر دلیلی نداشت که دنبال کودتا برود و آن پیامدها شکل بگیرد، اگرچه مشخص نیست در آن صورت روند تاریخ به چه شکل جلو می رفت. ایضا اگر ایران با مذاکره و توافق مجدد با ترامپ موافقت می کرد آن همه خسارات و صدمات بی شمار بر مردم و کشور تحمیل نمی شد. از این منظر می بایست این جمله منتسب به جورج سانتایانا را به یاد داشت که: «کسانی که از تاریخ درس نگیرند، محکوم به تکرار آن هستند.»