در اوایل سال جاری میلادی، آنتونی، پسر آلن دلون گفته بود که پدرش به «لنفوم سلول بی»، نوعی سرطان خون، مبتلا شده؛ این در حالی است که پیش از این خبرهایی درباره تمایل آلن دلون به اتانازی و مرگ خودخواسته منتشر شده بود.
به هر روی در طول سال گذشته، وضعیت شکننده سلامت دلون و مجادلات خانوادگی میان فرزندان بر سر مراقبت از او به یکی از محورهای داغ رسانهها در فرانسه تبدیل شده بود. زندگی این اسطوره سینما، مملو از افتخارات و حاشیهها بود.
از زندگی
آلن در 8 نوامبر 1935 در منطقهای به نام سو درهم حومه پاریس به دنیا آمد. پدرش، فابین دلون، مدیر سینما بود و مادرش، ادیت آرنولین، داروساز. دوران کودکی دلون با مشکلات بسیاری همراه بود؛ پدر و مادرش زمانی که او تنها چهار سال داشت از هم جدا شدند. دلون پس از جدایی والدین، مدتی با مادرش و ناپدریاش زندگی کرد، اما این دوران نیز چندان خوشایند نبود. پس از تجربههای متعدد در مدارس مختلف و اخراج از چندین مدرسه، دلون تصمیم گرفت به مدرسه نظامی سن - نیکولا برود، اما این مسیر نیز چندان به طول نینجامید. او در 17سالگی به نیروی دریایی فرانسه پیوست و در سالهای ابتدایی جوانیاش در جنگهای مستعمراتی فرانسه حضور داشت. پس از بازگشت به فرانسه، دلون به پاریس رفت و به شغلهای موقتی مختلفی روی آورد. این دوران سرآغازی برای ورود او به دنیای سینما بود.
از سینما
آلن دلون در سال 1957 با بازی در فیلم «وقتی زنی وارد میشود» به دنیای سینما وارد شد. این نقش اولین گام مهم او بود، اما بازی در فیلم «خرسها در زمستان» به کارگردانی مارک آلگره در سال 1960، نام او را بر سر زبانها انداخت. سپس با بازی در فیلم «ظهور زهره» به معروفترین چهره جوان سینمای فرانسه بدل شد. بااینحال فیلم «سامورایی» به کارگردانی ژان پیر ملویل در سال 1967، نقطهعطف حرفهای او بود. دلون در این فیلم به عنوان یک قاتل حرفهای نقشآفرینی کرد و توانست تحسین جهانی منتقدان سینما را جلب کند. همکاری او با کارگردانانی چون لوچینو ویسکونتی در فیلم «یوزپلنگ» و ژانلوک گدار در «زن یکشنبه» بر اعتبار او افزود. دلون در طول دوران حرفهای خود چندین جایزه معتبر از جمله نخل طلای جشنواره کن و جایزه سزار را به صورت افتخاری و برای تقدیر از یک عمر فعالیت هنری دریافت کرد. از او به عنوان نماد جذابیت در سینما و یکی از تاریخسازترین بازیگران هنر هفتم نام میبرند.
صدای دلون در ایران
تصویر آلن دلون در ایران عمدتا با صدای استاد خسرو خسروشاهی همراه بوده است. این دوبلور سینما در بیش از 40 فیلم در نقشهای آلن دلون صداپیشگی کرد و صدایش را به بخشی جداییناپذر از سیمای دلون بدل کرد. خسرو خسروشاهی در خاطراتش تعریف کرده بود که روزی در خیابان با اتومبیلی تصادف میکند و مقصر هم بوده، وقتی از ماشین پیاده میشود، راننده با بیادبی شروع به فحاشی کرده و خسروشاهی در واکنش به او میگوید: آقا مودب باش، درست صحبت کن، ماشین بیمه است و بیمه هم خسارتت را میدهد. راننده در واکنش به این دیالوگها خطاب به خسروشاهی میگوید: زدی ماشین رو داغون کردی ادای آلن دلون رو هم درمیاری! خسروشاهی در بخشی از خاطراتش در برنامه «دورهمی» هم گفته است: اولین فیلمش که در نقش آلن دلون صحبت کرد «رولز رویس زرد» بود که به مدیریت دوبلاژ احمد رسولزاده دوبله شد. خسروشاهی در واکنش به این جمله مهران مدیری در برنامه «دورهمی» که گفته بود آیا ملاقاتی با آلن دلون داشتهاید؟ شنیدهاید گفته است بهترین دوبلور من در ایران است؟ اینگونه پاسخ داد: «خیر ملاقاتی نداشتیم. آقای آلن دلون گویا یک پرده از فیلم «سامورایی» را دیده بود و این جمله را گفته بود.»
سفر ستاره به ایران
آلن دلون در سال 1348 به منظور شرکت در هفته فیلم فرانسوی و مراسم نمایش فیلم «استخر» که نقش اول آن را بازی کرده بود، به ایران آمد و در فرودگاه مورد استقبال بهروز وثوقی و پوری بنایی، دو هنرپیشه مشهور سینمای قبل از انقلاب، قرار گرفت. روزنامه اطلاعات در 3 بهمنماه 1348 گزارشی درباره حضور او در تهران منتشر کرد و نوشت: آلن دلون هنرپیشه معروف فرانسوی در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال طرفداران خود که اغلب دختران و پسران جوان بودند، قرار گرفت. آن شب آلن دلون گفت: این آخرین دیدار من از تهران نخواهد بود.
حاشیهها
آلن دلون، بهعنوان یکی از پرآوازهترین چهرههای سینمای فرانسه، نهتنها بهخاطر هنر بازیگریاش بلکه بهخاطر حاشیههای پررنگ زندگیاش همواره در کانون توجه بوده است. یکی از مهمترین حاشیههای زندگی دلون، رابطهاش با بازیگر آلمانی، رومی اشنایدر، بود. این دو در سال 1959 سر صحنه فیلم «عشقهای مشهور» آشنا شدند و رابطهای عاشقانه را آغاز کردند که به یکی از بزرگترین ماجراهای عشقی دهه 1960 تبدیل شد. این رابطه پرشور با وجود عشق عمیق میان آنها در سال 1963 به پایان رسید و اشنایدر سالها بعد در سال 1982به شکلی تراژیک و درحالیکه هنوز به دلون دلبستگی داشت، درگذشت. درگذشت او اتهامهای فراوانی را درباره خیانت دلون به اشنایدر مطرح کرد. حاشیه دیگر زندگی دلون مربوط به ارتباطش با مافیا و گروههای جنایتکار است. در سال 1968، جسد فردی به نام استفان مارکوویچ، یکی از نزدیکان دلون، در حومه پاریس پیدا شد. مارکوویچ بهعنوان محافظ شخصی دلون شناخته میشد و قتل او جنجال زیادی به پا کرد. این حادثه موجب شد دلون بهطور موقت از سوی پلیس مورد بازجویی قرار گیرد. هرچند هیچگاه اتهامی رسمی علیه دلون اثبات نشد، اما این حادثه لکهای بر زندگی شخصی و حرفهای او باقی گذاشت. مواضع سیاسی دلون نیز یکی دیگر از حاشیههای جنجالی زندگی او بود. او بهطور علنی از دیدگاههای راستگرایانه حمایت میکرد و حتی در سالهای اخیر از برخی سیاستمداران راست افراطی فرانسوی حمایت کرد. این مواضع، بهویژه در جامعه فرهنگی فرانسه که بیشتر گرایشهای چپ دارند، با واکنشهای تند و انتقادی همراه بود.
واکنشها
درگذشت آلن دلون، یکی از بزرگترین ستارگان سینمای فرانسه و جهان، واکنشهای بسیاری را در سراسر جهان برانگیخت. بسیاری از چهرههای معروف سینمایی و فرهنگی، از جمله بازیگران، کارگردانان و سیاستمداران، از دلون به عنوان یک اسطوره سینما یاد کردند. ژان رنو، همکار و دوست دیرینه دلون، در بیانیهای اظهار کرد: «آلن دلون تنها یک بازیگر نبود، او نمادی از سینمای فرانسه بود که با رفتنش، بخشی از تاریخ سینما را با خود برد.» پیر ریچارد، یکی دیگر از بازیگران مطرح فرانسوی، نیز از دلون به عنوان «یک مرد با استعداد استثنایی» یاد کرد و افزود: «او همیشه با نقشهایش زندگی میکرد و هرگز از ارائه بهترین عملکردش دریغ نکرد.» لویی گارل، بازیگر جوان فرانسوی، دلون را به عنوان یک الگو در حرفه بازیگری توصیف کرد و گفت: «آلن دلون به ما نشان داد که چگونه میتوان با تعهد و پشتکار به اوج رسید.» در سطح بینالمللی نیز واکنشها بسیار گسترده بود. رابرت دنیرو، بازیگر مشهور هالیوود، دلون را «یک بازیگر بیهمتا» توصیف کرد که «همیشه با نقشهایش زندگی میکرد و تاثیر عمیقی بر نسلهای بعدی بازیگران گذاشت.» همچنین، مارتین اسکورسیزی، کارگردان آمریکایی، در بیانیهای نوشت: «دلون از آن دسته بازیگرانی بود که با هر حضورش روی پرده سینما، تاریخساز میشد.»