(متولد1309-متوفی 1405 ه.ق)
مرحوم آیة الله العظمی الحاج السید احمد بن الحاج یوسف الخوانساری(قدس سره الشریف)،از سادات عظام و فقهای کرام است که با سی تبار نسب به حضرت موسی بن جعفر(ع)می رساند.او یکی از پرچمداران فقه و فقاهت و یکی از مراجع عظام و عالیقدر و فقهای نامدار شیعه در قرن چهاردهم هجری می باشد.
تحصیلات:
او در 18 ماه محرم 1309 در شهر ادب پرور خوانسار در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود،و تحت عنایت پدر و مادر دلسوز رشد و نما کرد و علوم مقدماتی را در زادگاه خود از محضر علمای آن سامان،به ویژه مرحوم آیة الله حاج سید محمدحسن(متوفی 1337 ه.ق)و دامادشان،مرحوم آیة الله حاج سید علی اکبر خوانساری فرا گرفت.سپس جهت تکمیل معلومات به حوزه اصفهان مهاجرت نمود و از محضرآیات عظام:مرحوم حاج میر محمد صادق مدرس،آخوند ملا عبد الکریم جزی و میرزامحمد علی تویسرکانی فرا گرفت.آنگاه محض رفع عطش دانشجویی خویش،جهت تکمیل معلومات به دار العلم نجف اشرف عزیمت نمود و در آن حوزه هزار ساله،دوسال در درس آیة الله آخوند خراسانی و چندین سال هم در درس مرحوم صاحب العروة و مرحوم آیة الله آقا ضیاء عراقی و اساتید دیگر فقه و اصول شرکت جست تا به مدارج عالیه علمی در بخش فقه،اصول،فلسفه و ریاضیات نائل آمد.سپس در سال 1335 ه.ق با دست پر به ایران بازگشت و در اراک اقامت گزید و از محضر پر فیض آیة الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری در اراک استفاده شایانی برد.
پس از آنکه آیة الله حائری در سال 1340 ه.ق بنا به دعوت حوزه علمیه قم،درآن شهر اقامت گزید،مردم اراک از محضر ایشان درخواست نمودند که مرحوم خوانساری به جای ایشان اقامه جماعت و رفع مراجعات مردم را بنماید.مرحوم حائری با این امر موافقت کردند.پس از مدتی اقامت در اراک در یکی از جلسات ازآیة الله مؤسس شنیده شد که فرموده بودند که ما می خواستیم آقای سید احمدخوانساری،اعلم علمای شیعه باشد،ولکن ایشان قناعت کردند که اعلم علمای اراک باشند. محض شنیدن این سخن که حاکی از رضایت ضمنی آیة الله مؤسس در موردحضور ایشان در قم بود،به قم مهاجرت و در این شهر اقامت می گزینند.پس از دو ماه از ورود ایشان،آیة الله حائری محل اقامت نمازجماعت خود را در مدرسه فیضیه به ایشان تفویض،ودر اولین جلسه جماعت،خود شخصا شرکت نموده ونماز خود را به ایشان اقتداءمی کنند.به این ترتیب عدالت و شایستگی معنوی ایشان راتایید می فرمایند.
مرحوم خوانساری درمدت اقامت خود در قم،ازاحترام و تجلیل خاص مدرسین و فضلاء برخورداربوده اند.در درس خارج ایشان جمعی از بزرگان و معاریف حوزه شرکت می جستند و افرادی مانند امام موسی صدر،و آیة الله منتظری از شاگردان فقه و فلسفه ایشان به شمار می آیند.
اقامت در تهران:
پس از درگذشت آیة الله حاج آقا یحیی سجادی،امام جماعت مسجد سیدعزیز الله در محرم 1370 ه.ق،جمعی از اهالی تهران از مرجع بزرگ آیة الله العظمی بروجردی تقاضا می کنند که شخصیت بزرگی را به تهران اعزام نمایند تا در مسجد حاج سید عزیز الله اقامه جماعت نموده و به امور دینی مردم و حل و فصل مسائل مباشرت نماید. (1)
مرحوم آیة الله بروجردی شخص با کفایت آیة الله خوانساری را که از نظر زهد،تقوا و مبارزه با هوای نفس مشهور عام و خاص بودند،به تهران اعزام و تا آخر عمر درمسجد حاج سید عزیز الله تهران به اقامه نماز جماعت و تدریس خارج فقه و اصول مشغول،و عمر پر برکت خود را در خدمت به اسلام و حوزه های علمی سپری نمودند.
حقیر در اوایل جوانی که در ارتباط با دانشگاه و مسائل مربوط به نشر کتاب،رفت و آمد بیشتری داشتم،و نوعا مسیرم از داخل بازار سرای گلستان و بوستان انجام می گرفت،نزدیکی های ظهر،سید بزرگوار و جلیل القدری را می دیدم که همراه یک نفر،بدون کوچکترین تشریفات و بیا و برو،از میان محیط شلوغ و مردم مشغول کسب و داد و ستد عبور می نماید و به سوی مسجد سید عزیز الله در حرکت می باشد.درحرکت و رهسپاری ایشان،کوهی از وقار و متانت را می دیدم که روح و روحانیت وصفا و معنویت را به تماشاگران می بخشید،و معنویت اسلام را به بازاریان و مردم غرق در مادیات عرضه می کرد. با مشاهده ایشان،بازاریان کرکره ها را پائین کشیده،به سوی نماز جماعت می شتافتند.همین مرجع بزرگوار گاهی در راه بندانهای بازار،همانند مردم عادی متوقف و بدون کوچکترین امتیاز و تشخص،با یک حالت عادی و خاکی عبور ومرور می نمودند.بعدها شناختم که چه گنجینه ای بوده است،به حدی که حضرت امام(ره)پس از فوت آیة الله بروجردی، پیشنهاد داشته اند که آیة الله خوانساری به قم بازگردند و همه پشت سر او بایستند و مرجعیت نیرومند و پایدار شیعه را استحکام بخشند،و از تعدد رساله ها که همان تشعب و پراکنده ساختن قدرت شیعه است،جلوگیری به عمل بیاورند.از این پیشنهاد معلوم می گردد که آن مرحوم،شایستگی ولیاقت چنین مدیریت والایی را داشته است که کاندیدای چنین رتبت و منزلت باشند.
مرجعیت عمومی:
پس از درگذشت آیة الله العظمی بروجردی،جمع کثیری از مردم ایران و برخی از کشورهای مجاور،به ایشان رجوع و از رساله ایشان استفاده کردند،و در اواخر،مرجعیت ایشان عظیم تر و فراگیرتر گردید،به حدی که اداره مالی حوزه های علمی ایران و سایر بلاد،بیشتر بر دوش مبارک ایشان قرار داشت،و آنچنان از نظر امکانات مالی نیرومند و پرتوان بود که شهریه اش چندین ماه پس از رحلت نیز استمرار داشت.
تالیفات:
از تالیفات این فقیه نامدار و زاهد پارسا،کتابهای زیر قابل ذکرند:
1-جامع المدارک فی شرح المختصر النافع،در7 مجلد،چاپ انتشارات اسماعیلیان قم،یک دوره فقه استدلالی منقح و مهذبی است که جامع وجازت لفظ ودقت و گستردگی مطالب می باشد.
2-العقائد الحقة،در علم کلام،پیرامون معتقدات شیعه و دفاع از مبانی کلامی آن.
3-حاشیه بر العروة الوثقی
4-رساله عملیه توضیح المسائل
5-رساله مناسک حج مداخله در امور سیاسی:
معظم له از آغاز نهضت اسلامی به رهبری روحانیت،سهم ارزنده و مؤثری داشته اند و حق بزرگی نسبت به شکل گیری پایه های انقلاب اسلامی دارند.
در آن روزهای نخستین که همراه دیگر علماء در بازار تهران به حالت اعتراض نسبت به اعمال دستگاه حرکت می نمودند، مورد هجوم پلیس و ماموران امنیتی قرارگرفتند و مقداری از ناحیه پا جراحت برداشتند.از ایشان اعلامیه های متعددی درباره انقلاب صادر شده است.
نمونه ای از اعلامیه های ایشان:
ایشان به مناسبت تبعید حضرت امام به ترکیه و توقیف برخی دیگر از بزرگان،اعلامیه زیر را صادر نمودند:
«بسم الله الرحمن الرحیم.الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیرخلقه محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
حوادث اسف آور یکی دو روز اخیر که منجر به قتل و جرح یک عده مردم بی گناه و توقیف حضرت آیة الله خمینی و آیة الله قمی و دیگر آقایان عظام شده است،موجب کمال تاثر و تاسف حقیر گردید.با کمال تعجب مشاهده می شود مسئولین امنیت کشور با نهایت گستاخی حضرات آقایان مراجع عظام و علمای اعلام دامت برکاتهم را موافق اموری که مبانیت آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است،جلوه می دهند.
حقیر در این موقع حساس،لازم می دانم اولیاء امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانی نسبت به حضرات علمای اعلام،و قتل و جرح مردم بی پناه،نه تنهاموجب رفع غائله نخواهد بود،بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع،اثر دیگری نخواهد داشت.موجب کمال تاسف است که باید حریم مقدس اسلام وروحانیت از طرف اولیای امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد.انا لله و انا الیه راجعون. از خداوند متعال عز اسمه مسالت دارم که اسلام و مسلمین را در کنف عنایات خود از همه حوادث،مصون و محروس بدارد و ما توفیقی الا بالله،علیه توکلت و الیه انیب.
الاحقر احمد الموسوی الخوانساری،13 محرم 1383 ه.ق »
ایشان علاوه بر اعلامیه فوق،اعلامیه ها و تذکرات فراوانی در مواقع حساس صادر نموده اند و پس از پیروزی انقلاب نیز تذکرات و خیر اندیشیهایی نسبت به اولیای امور جمهوری اسلامی داشته اند،و این امور همه نشانگر آن می باشد که ایشان در تمام موارد،از مولی و پیشوا و حجت الله فی الارضین الهام می گرفتند و کوچک ترین پیروی از هوای نفس و انانیت و خوش آیند مردم نداشته اند.
وفات:
سرانجام این عالم بزرگوار،پس از96 سال عمر پر برکت،در اثر کسالت درنخستین ساعات بامداد روز شنبه مورخ 30/10/63 مطابق 27 ربیع الثانی 1405 ه.ق دار فانی را وداع،و به دیار جاودان شتافت،و جهان اسلام و حوزه های علمیه را عزادارساخت.
به مجرد انتشار خبر ارتحال این فقیه ربانی،امام امت به حوزه های علمی تسلیت گفت و درسهای حوزه یک هفته تعطیل شد،و از طرف دولت در سراسر کشور عزای عمومی اعلام،و بازار تهران هم سه روز تعطیل گردید.جنازه مطهر ایشان به قم انتقال یافته،و در جوار استاد بزرگوار خود،در حرم کریمه اهل بیت،حضرت معصومه(ع)مدفون گردید.
دو اعلامیه تسلیت:
امام امت در اعلامیه تسلیت فرمودند:
«بسم الله الرحمن الرحیم.انا لله و انا الیه راجعون.خبر رحلت مرحوم مغفورآیة الله خوانساری رحمة الله علیه موجب تاسف و تاثر گردید.این عالم جلیل و بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزه های علمیه و مجامع متدینه مقام رفیع و بلندی داشت وعمر شریف خود را در راه تدریس،و تربیت و علم و عمل به پایان رساند،حق بزرگی بر حوزه ها دارد،چه اینکه با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش،پیوسته درنفوس مستعده،مؤثر و موجب تربیت بود.
از خداوند تعالی برای ایشان رحمت و مغفرت،و برای علمای اعلام وحوزه های علمیه صبر و اجر خواستارم.و السلام علی عباد الله الصالحین.
روح الله الموسوی الخمینی.29 دیماه 1363 ه.ش »
پیام آیة الله العظمی گلپایگانی:
آیة الله العظمی گلپایگانی که علاقه فراوان و ارتباط عمیقی بین آن دو بزرگوارحاکم بود،در تلگراف تسلیت چنین می نویسد:
«بسم الله الرحمن الرحیم.ثلمة لا تسد و کسر لا یجبر.با کمال تاسف رحلت مرجع عالیقدر،بقیة السلف و اسوه فضایل و تقوا و فقیه اهل بیت(ع)حضرت آیة الله آقای حاج سید احمد خوانساری(قدس سره)را به آستان اقدس بقیة الله(ارواح العالمین له الفداء)و به محاضر علمای اعلام و حوزه های علمیه و به عموم ملت مسلمان و شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم.
آن فقید روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوی و اطاعت مولی و ترک اقبال به دنیا و انقطاع الی الله و جامعیت علمی و تدریس و تالیف و عبادت و تواضع در بیش ازنیم قرن مشار الیه بالبنان و مسلم بین اقران بود.ضایعه رحلت ایشان را نمی توان باتوصیفات بیان کرد،و بیش از حد تصور با فقدان ایشان در حصن و حصین رخنه افتاد.
انا لله و انا الیه راجعون.
محمد رضا الموسوی الگلپایگانی.»
تحلیلی جزئی از دو تسلیت مهم:
این دو اعلامیه تسلیت از دو سید سند و دو مرجع معتمد و بزرگوار که هر دو در یک مکتب و در یک مدرس و پیش یک مدرس و معلم تعلیم دیده اند،در حق یک همدوره و همکلاس و هم مکتب و هم محضر سند گویا و نشانه بس مستحکم درعظمت شان و علو مقام آن فقیه ربانی و مجتهد صمدانی می باشد که طوبی له و حسن مآب.
امام بزرگوار در حق ایشان می نویسند:«او با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیت بود.»
این سخن نشانگر آن معنی است که خود عمل منهای سخن و نطق،سازنده است و کار ساز.آن فقیه بزرگوار چندان اهل سخن و بیان و نطق و گفتار نبود،اما عمل وتقوای بوذری و زهد و پارسایی بحر العلومی،و قداست و نزاهت مقدس اردبیلی را درعصر مادیات و در مرز تزاحم امیال و شهوات نفسانی،یعنی قلب بازار تهران را داشت،به حدی که با سیره عملی خویش مردم را به معنویت اسلام و حقانیت روحانیت وتقوی جلب می نمود،نه با بیان و گفتار.
اما اعلامیه آیة الله العظمی گلپایگانی،موج بلندتر و سوز بیشتری دارد.نشان می دهد که جایگاه او در قلب وی مؤثرتر و جانکاهتر بوده است.جایی که در آغازاعلامیه می نویسد:«شکاف غیر قابل انسداد و شکست غیر قابل جبران به حریم دین ومرز روحانیت اسلام وارد آمده است که هرگز قابل جبران نیست.»و آنگاه از وی به عنوان یادگار سلف و ذخیره گذشتگان و الگوی فضایل مخالف هوی و هوس و مطیع امر مولی و تارک دنیا و منقطع الی الله و جامع بین علم و عمل یاد می کند، نشانه ها واماراتی که امام(ع)در مرجع تقلید تعیین فرموده اند،و نکته مهم تر آنجا است که می فرمایند:«ایشان بیش از نیم قرن با این اوصاف و صفات،بین اقران و امثال مشار الیه بالبنان و مسلم بین اقران و نظایر بوده است.»طبیعی است رخنه ای که با چنین ضایعه ای به ارکان دژ اسلام رخ دهد،به این زودیها قابل جبران نخواهد بود.
پی نوشت:
1- نقباء البشر،ج 1،ص 462.