ماهان شبکه ایرانیان

ضرورت التزام به عدل در رفتارهای اجتماعی

یکی از آیات بسیار مهمّ قرآن کریم، آیۀ ۹۰ سوره مبارکه نحل است. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید:

در دستورات اسلامی فقط به عبادات فردی مانند نماز، روزه، خواندن قرآن و دعا توصیه نشده، بلکه به عبادات جامع دستور داده‌اند. عبادات جامع، علاوه بر عبادات فردی، شامل امور اجتماعی نیز می‌شود. توجه و رسیدگی به همسایگان، بیماران، فقرا و مستضعفان، تشییع جنازه، خدمت به پدر و مادر، زن و فرزندان و دوستان از جمله عبادات جامع مورد تأکید اسلام می‌باشند.
ضرورت التزام به عدل در رفتارهای اجتماعی   

یکی از آیات بسیار مهمّ قرآن کریم، آیۀ 90 سوره مبارکه نحل است. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید:

)إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ(([1])

وجود مقدس حضرت حق در این آیۀ شریفه، سه دستور می‌دهد که انجام آن‌ها واجب، و ترکشان حرام است. همچنین سه نهی دارد که انجام دادنشان حرام، و ترک آن‌ها واجب است. این‌ها اوامر و نواهی وجود مقدّس حضرت حق است که بسیار با اهمیت هستند.

یکی از دانشمندان غربی مقاله‌ای را دربارۀ این آیه شریفه نوشته و می‌گوید: من همه آیات قرآن را بررسی کردم و با فکر و دقت به این نتیجه رسیدم که اگر ملّت‌های مسلمان و کسانی که ادّعای ارتباط با قرآن مجید را دارند، فقط به همین آیه عمل می‌کردند، کرۀ زمین در تصرّف آنان بود؛ چرا که عمل به این آیه، علاوه بر این‌که همه مشکلات مسلمانان را حل می‌کند، زمینه‌ساز جذب دیگر ملّت‌ها به آیین مقدّس اسلام نیز می‌شود.

البته تعدادی از دانشمندان درکشورهای غربی، با دقّت در این‌گونه از آیات قرآن، مسلمان و مؤمن شده‌اند.

 

جذابیت تعالیم اسلام

بنده دو سال پس از انقلاب اسلامی ایران، برای تبلیغ به شهر هامبورگ رفتم. در مسجد هامبورگ، مرد مؤدب و بزرگواری که از قیافه‌اش معلوم بود غربی است، بسیار با من گرم گرفت. من به شخصی که زبان آلمانی می‌دانست گفتم: از او بپرس شما چه کسی هستی و علّت ارتباط صمیمی‌تان با بنده چیست؟ چرا که ما تاکنون همدیگر را ندیده‌ایم.

وی جواب داد: این لباسی که ایشان بر تن دارد، لباس حضرت امام خمینی; است و معلوم می‌شود که ایشان از افراد روحانی آیین اسلام است.

وی همچنین گفت: من در گذشته یک مسیحی متعصّب و علاقمند به خدا بودم. روزی در کتابخانه‌ای در آلمان به عهدنامۀ([2]) مالک اشتر نخعی([3]) به زبان آلمانی برخورد کردم. از ابتدا تا انتهای این عهدنامه را خواندم و در پی آن برآمدم که ببینم تنظیم‌کنندۀ آن کیست؟ پس از تحقیق برایم مشخص شد که مردی در هزار و سیصد سال پیش، به نام علی بن ابی‌طالب(س) که داماد پیامبر اسلام(ص) بوده، این عهدنامه را برای فرماندار اعزامی خود به مصر، به نام مالک اشتر نوشته است. من به هنگام خواندن مباحث و قوانین و مقررّات مطروحه در این عهدنامه فهمیدم که دین مسیح در مقابل فرهنگ نویسندۀ این عهدنامه، مانند کلاس اوّل ابتدایی در برابر فرهنگ دانشگاه ادیان است.

همین فرد غربی سپس کتابچه‌ای ‌را به من داد و گفت: گرچه این کتابچه به زبان آلمانی است، ولی ترجمه کلمات قصار امیرمؤمنان(س) و حکمت‌های ایشان در نهج البلاغه، به زبان آلمانی است. بعد هم گفت: من دین اسلام را اختیار کرده‌ام و نام خودم را یوسف، و لقبم را امین گذاشته‌ام؛ زیرا دلم می‌خواهد در مقابل فرهنگ اسلام، قرآن و فرهنگ امیرمؤمنان(س) تا لحظه مرگ، انسان امینی باشم. من کلمات قصار امیرمؤمنان(س) را به زبان آلمانی ترجمه، و در میان مردم مسیحی پخش می‌کنم؛ زیرا کشیش‌های مسیحی چیزی برای رشد و تربیت مردم ندارند؛ اما این فرهنگ باعظمت، برای تمام زوایای زندگی انسان، عالی‌ترین تعالیم را ارائه نموده است.

 

برتری دعوت عملی از دعوت زبانی

آن مسیحی دانشمند در برخورد و تدبر در کلمات امیرمؤمنان(س) مجذوب معانی ملکوتی آن‌ها شده است. این شیوه، یک راه جذب افراد به دین اسلام است که در آن، خود فرهنگ اسلام و سیرۀ ائمۀ اطهار: به جامعه و مردم ارائه شود. راه دیگرش نیز آن است که مسلمانان با آراستگی به اخلاق و رفتار اسلامی و درحقیقت با عمل به اسلام، مردم را به سوی این دین جذب کنند. امام صادق(س) در این باره می‌فرماید:

«کونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکمْ»([4])

شما به جای آن‌که مباحث اسلام را با ابزار زبان به مردم انتقال دهید، اسلام را با عمل خودتان و با متخلّق بودن به اخلاق اسلامی به مردم ارائه دهید و آنان را به سوی دین جذب کنید.

یکی از تجار معروف برای من تعریف کرد که روزی چند مسیحی همراه با مترجمشان برای خرید به مغازه من آمدند. آنان چند نوع جنس می‌خواستند و من هم تمام اجناسی را که می‌خواستند را به همراه قیمتشان به آنان ارائه دادم. آنان به مترجمشان گفتند که در مورد قیمت اجناس، تخفیف بگیر.

من هم در پاسخشان به مترجم گفتم: به آنان بگو که من قلباً متدین به دین اسلام هستم و اسلام برای من هدف است، نه وسیله و پوشش، و من این قیمت‌هایی را که به شما گفتم، قیمت واقعی است و این کار را دینمان به ما سفارش کرده است؛ یعنی قیمت‌ها را به دروغ و بیش از اندازه حقیقی‌ آن‌ها به شما نگفتم، که الآن بخواهم قیمت آن‌ها را کم کنم و شما چه این اجناس را از من بخرید و یا نخرید، من انصاف و عدالت در معامله را به امر پیشوایان دین خود؛ یعنی پیامبراسلام(ص) و ائمۀ اطهار: رعایت می‌کنم. علاوه بر این؛ چون من قلباً معتقد به قرآن هستم، نمی‌توانم به شما دروغ بگویم یا خدعه و حیله در معامله داشته باشم.

سپس آنان از مترجمشان پرسیدند: آیا تمام مسلمانان این‌گونه هستند؟ مترجمشان که خارجی بود گفت: من نمی‌دانم؛ چون ما هنوز با همه آنان برخورد نکرده‌ایم؛ اما آنان خودشان به مترجم گفتند: نه، به نظر می‌رسد که همه آنان این‌گونه نباشند؛ زیرا اگر این‌گونه بودند، الآن تمام دنیا را گرفته بودند. بنابراین، خارجی‌ها هم می‌دانند که اگر دین اسلام در افراد عملی شود، می‌توانند دنیا را فرا بگیرند.

 

تأثیرپذیری جوانان مصری از تعالیم عملی سیّدجمال

من نامه‌ای از یک افسر انگلیسی را در کتابی خواندم. این افسر در سفارت انگلستان در مصر کار می‌کرده و این نامه را به همسرش نوشته است. علّت نگارش نامه هم این بوده که سیّد جمال الدین اسدآبادی([5]) در مدّت محدودی که در مصر بوده، با جوانان پرشور مصری جلساتی تشکیل می‌داده و شانزده مسألۀ عملی، اخلاقی و اجتماعی را به آنان تعلیم داده است. سیّد به آنان سفارش می‌کرده که به خاطر خدا در طول هفته به این شانزده مسأله عمل کنید تا مقداری از دنیازدگی درآیید و اوقات خود را مطابق دستورات دین اسلام تنظیم کنید تا بین کار، عبادت و استراحتتان تعادل برقرار شود.([6])

آن افسر انگلیسی می‌نویسد: اگر جوانان مصری به عمل به دستورات سیّد جمال ادامه دهند، مردم با دیدن اخلاق اسلامی و عمل به اسلام، خودشان عاشقانه به این دین مشرّف می‌شوند و چنانچه به این شکل پیش برود، ما مردم انگلستان اگر بخواهیم مسیحی بمانیم، باید در آینده نزدیک به یک جزیره رفته و دور خودمان سیم خاردار بکشیم و با تمام مردم دنیا قطع رابطه کنیم؛ زیرا دیگر همه مردم دنیا مسلمان می‌شوند.

شاید بر اثر همین نامه که بعدها تحویل وزارت خارجه انگلستان شده، سیّد را از مصر بیرون کرده‌اند. بنابراین، تأثیر عمل به دستورات اسلامی برای کسانی که اهل این دین هم نبوده‌اند، مشهود بوده است.

 

توصیه اسلام به عبادات جامع

در دستورات اسلامی فقط به عبادات فردی مانند نماز، روزه، خواندن قرآن و دعا توصیه نشده، بلکه به عبادات جامع دستور داده‌اند. عبادات جامع، علاوه بر عبادات فردی، شامل امور اجتماعی نیز می‌شود. توجه و رسیدگی به همسایگان، بیماران، فقرا و مستضعفان، تشییع جنازه، خدمت به پدر و مادر، زن و فرزندان و دوستان از جمله عبادات جامع مورد تأکید اسلام می‌باشند.

 

حسن همجواری در سایه رفتار عادلانه

یکی از روش‌های مناسب دعوت عملی که اسلام به آن اهتمام ورزیده است، رفتار شایسته و مناسب با همسایگان است؛ مخصوصاً اگر همسایه انسان غیرمسلمان باشد. امام صادق(س) می‌فرماید: «همسایه خوبی برای دیگران باشید؛ زیرا همسایه خوب بودن، امر پروردگار متعال است».

«عَلَیکمْ بِحُسْنِ الْجِوَارِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِذَلِک»([7])

اگر در هر شهری، مسلمانانی که همسایه مسیحی، زرتشتی یا یهودی دارند به سفارش‌های اسلام درباره همسایه، خوب عمل می‌کردند، هم اکنون تعدادی از این مسیحی‌ها، یهودی‌ها و زرتشتی‌ها مسلمان شده بودند؛ چرا که در زمان‌های گذشته نیز کسانی بوده‌اند که همسایه بی‌دین داشته‌اند و آن همسایه‌ها پس از مدّتی براثر اعمال درست این‌ها متدین شده‌اند. حتی از میان همین یهودیانی که خیلی سخت‌گیر نیز هستند و قرآن مجید درباره آنان می‌فرماید:

)لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ(([8])

کسانی بوده‌اند که بر اثر ارائه صحیح اسلام و یا دیدن اعمال درست از سوی برخی از مسلمانان، به اسلام گرویده‌اند.

به عنوان نمونه، در همین تهران بیش از دویست سال پیش، یک عالم یهودی به نام حاج بابا قزوینی یزدی‌([9]) که مرجع تقلید یهودیان ایران نیز بوده و الآن هم در قبرستان باغ فردوس مدفون است، به اسلام گرویده است.

نحوه مسلمان شدن ایشان بدین شکل است که او در نزدیکی منزلش به چند نفر همسایۀ بسیار مؤمن و متّقی برخورد می‌کند. از طرفی خودش هم علاقمند می‌شود که متون دینی مسلمانان را مطالعه کند. وی پس از مدّتی همۀ مردم و روحانی‌های یهودی را جمع می‌کند و به آنان می‌گوید: من که مرجع تقلید شما هستم، به این نتیجه رسیده‌ام که آیین حق، آیین قرآن مجید است و سپس مسلمان می‌شود. ایشان کتاب با عظمت «محضر الشهود فی ردّ الیهود» را می‌نویسد که عالم بزرگوار، مرحوم سیّد محمد علی وزیری، مؤسس کتابخانه بسیار مهمّ یزد، این کتاب خطّی را یافته و با هزینه خودش آن را چاپ کرده است.([10])

مرحوم محمد صادق فخرالإسلام، صاحب کتاب «انیس الاعلام فی نصرة الاسلام» نیز که از مهم‌ترین کتب کلامی یکصد سال قبل است، اهل ارومیه و مسیحی بوده و تا مقامات بالای علمی مسیحی هم پیش رفته بود؛ اما او در برخوردهایی که با یک عالم مسلمان به نام حاج میرزا حسن مجتهد ارومی داشته، از مقام و منزلتش در کلیسا دست برداشته و مسلمان می‌شود، بعد هم در سلک روحانیت درآمده و برای ادامه تحصیلات به کربلا می‌رود.

او می‌گوید: من چند مشکل لاینحل داشتم که با علمای بزرگ کربلا و نجف تماس گرفتم و آنان نتوانستند مشکلاتم را حل کنند. یک شب به حرم حضرت سیّد الشهدا(س) رفتم و متوسّل به آن حضرت شدم. همان شب سیّد الشهدا(س) را در خواب دیدم و آن حضرت تمام مشکلاتم را یادآوری فرمود و راه حل آن‌ها را نیز به من تعلیم داد.([11])

بنابراین، منظور آن دانشمند آلمانی که نقل کردم و چند نفر دیگر که با دیدن قرآن یا نهج البلاغه متدین و مسلمان شده‌اند، آن است که اگر مسلمانان به این آیۀ سوره نحل و امثال آن عمل کنند، تمام اهل زمین مسلمان می‌شوند و دیگر انسان‌هایی با عقاید زرتشتی، بودایی، مسیحی، یهودی و لائیک نخواهیم داشت.

 


[1]. نحل (16):90؛ «به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد، و از گناه آشکار و کار زشت و ستم‌گری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.]»

[2]. نهج البلاغه: نامه 35.

[3]. مالک بن حارث عبد یغوث نخعی، معروف به مالک اشتر، از فرماندهان نظامی و بزرگ و از دلاوران شجاع و یاران و اصحاب خاص امیرالمؤمنین علی(س) است. به اتفاق سیره نویسان، مالک اشتر در عصر جاهلیت متولد گشت ولی روز تولد وی معلوم نیست. کنیه مالک اشتر ابو ابراهیم بود و اما القاب او بسیار است، ولی دو لقب آن بزرگوار مشهود و معروف می‌باشد یکی اشتر و دیگری کبش العراق. اما علت اینکه به او اشتر گفتند این بود که در یکی از جنگ‌ها بر اثر ضرباتی که از ناحیه دشمن به او رسید، پلک‌های چشم او شکافته شد و کسی که چشم‌های او اینگونه صدمه ببیند، به زبان عربی گفته می‌شود «شتر عینه» از این رو به او اشتر گفتند. اما علت اینکه به او کبش العراق می‌گفتند، از این رو بود که کبش عبارت است از قوچ شاخدار که معمولاً «گله» گوسفند دنباله روی قوچ هستند و او جلودار آنهاست. این لقب برای مالک، کنایه و اشاره به آن است که وی جلودار و سپهسالار لشکریان علی(س) در عراق بوده است و او پس از نشان دادن دلاوری و شجاعت عجیب در نبرد صفین به این لقب نایل شد.

به نقل تاریخ، بعد از اینکه حضرت علی(س) مالک اشتر را به حکومت مصر منصوب کردند وقتی این خبر به معاویه رسید پیغام داد برای یکی از مالکان روستاهای بین راه مصر، که مالک اشتر را مسموم کن تا من خراج بیست سال را از تو نگیرم. وقتی مالک به آنجا رسید، دهقان که فهمیده بود او عسل را زیاد دوست دارد، مقداری عسل مسموم برای مالک، هدیه آورد. او شربتی از آن عسل زهرآلود را خورد که هنوز کاملاً از گلوی او پایین نرفته بود که در همان بین راه از دنیا رحلت نمود. بعضی گفته‌اند که شهادتش در «قلزم» واقع شد و نافع، غلام عثمان او را مسموم کرد.

علی(س) فرمود: مالک برای من چنان بود که من برای رسول خدا(ص) بودم و به اصحاب خود فرمود: ای کاش در میان شما دو نفر مثل او و بلکه یک نفر مثل او داشتم. و نیز فرمود: او مردی بود که برای ما خیراندیش و خیرخواه و برای دشمن ما تند و سرکش بود. ما از او خرسندیم و خدا از او خرسند باشد و بر پاداش او بیفزاید. و وقتی خبر شهادت مالک به حضرت علی(س) رسید، آنقدر اندوهناک، محزون و متأسف شد که بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و بعد از منبر به خانه رفت و بزرگان نخع به خدمت آن حضرت برای تسلیت آمدند و آن حضرت متأسف بود و فرمود: خدا مالک را بیامرزد. به خدا قسم مرگ تو جهانی را محزون و غمگین، و جهانی را خوشحال کرد. بر تو باد گریه کنان بگریند و آیا مانند مالک وجود دارد؟ و باز فرمود: چه بگویم در مورد مردی که حیاتش اهل شام را درهم شکست و مرگش اهل عراق را نابود کرده است.

منابع: «مالک اشتر، کتابخانه طهور؛ مالک اشتر، دانشنامه رشد؛ تحقیقی در زندگی‌نامه مالک اشتر، م.محمودی، روزنامه رسالت، در دسترس در بانک اطلاعات نشریات کشور؛ پایگاه اطلاع‌رسانی حج».

[4]. الکافی: 2/78، حدیث 14 .

[5]. سید جمال الدین اسدآبادی : او در شعبان 1254 هجری قمری در قریه اسدآباد همدان و در خانواده شیخ الاسلام متولد شد. سید در ادامه تحصیلات دینی، به نجف رفت و در حوزه درس شیخ مرتضای انصاری شرکت کرد. شیخ مرتضی که از حدّت ذهن و کثرت هوش سید جمال الدین مطلع شد، او را برای تبلیغ، به هندوستان فرستاد. در هند، سید جمال با زبان انگلیسی آشنا شد. سپس او به تهران آمد و شروع به نشر افکار و عقاید خود که اساس آن ایجاد وحدت اسلامی و جلوگیری از استعمار انگلیس و تأمین آزادی و استقلال حقیقی ملل اسلام بود، پرداخت. عمال انگلیس او را که برای مدتی به مصر رفته بود، از آن کشور اخراج کردند. در پاریس سید روزنامه عروة الوثقی را تأسیس کرد که سردبیری آن بر عهده شاگردش، شیخ محمد عبده بود. این روزنامه در روشن کردن افکار مردم ایران وعثمانی اثر به سزایی گذاشت. در سال 1307 ناصرالدین شاه بار دیگر او را به تهران دعوت کرد، لیکن بر اثر دسیسه‌های دربار، سیدجمال مورد بغض شاه قرار گرفت و او معترضانه در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد. مأمورین شاه او را از آن جا خارج و به عتبات تبعید کردند. سپس سید جمال به استانبول بازگشت، سلطان عبدالحمید ابتدا به امید آن که از عقاید سید در باب ایجاد وحدت اسلام استفاده کند، از او دلجویی کرد اما درباریان سلطان و کارگزاران انگلیس به مخالفت با سید برخاستند و در سال 1314 در استانبول مسموم، و جنازه اش را در قبرستان مشایخ استانبول به خاک سپردند. بعد با تلاش افغان‌ها، این جنازه به کابل انتقال پیدا کرد. منبع: دانشنامه رشد ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تلخیص.

[6]. روضة الواعظین: 1/4 [مجلس فی ماهیة العقول و فضلها ....]؛ بحارالانوار: 1/131، باب 4، حدیث 22؛ تحف العقول: 410 .

[7]. الامالی «صدوق»: 359؛ بحارالانوار: 89/197، باب 23، حدیث؛ «عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الصَّادِقِ(س) أَنَّهُ قَالَ: عَلَیکمْ بِمَکارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ یحِبُّهَا ... عَلَیکمْ بِحُسْنِ الْجِوَارِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِذَلِک.»

[8]. مائده (5): 82؛ «یقیناً سرسخت‌ترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت.»

[9] . حاج بابا قزوینی از دانشمندان یهودی شهر یزد، در اواخر سده دوازدهم قمری می‌زیسته است که در اثر کثرت بحث و مطالعه در ادیان مختلف به دین اسلام مشرف می‌شود. ایشان و پدر عالمشان با اینکه دست از دین یهودی برداشتند، لکن ارتباط خود را با یهودیان عالم قطع نکردند؛ بلکه شب و روز با آنان ارتباط داشتند و با ادله مختلف به آنان گوشزد می‌کردند که اسلام دین حق است. الذریعة الی تصانیف الشیعه: 20/152.

[10]. کتاب محضر الشهود فی ردّ الیهود، تألیف: حاج بابا قزوینی یزدی، پیشگفتار از: سیّد احمد حسینی اشکوری.

پیشگفتار کتاب حاضر به قلم یکی از علمای نجف به نام سیّد احمد حسینی اشکوری می‌باشد. این کتاب در مطبعه الآداب نجف اشرف چاپ شده و از نشریات کتابخانه وزیری یزد ـ شماره دوم ـ است. سیّد محمد علی وزیری در حاشیه آن نوشته است: «بسمه تعالی، حدود دویست سال قبل یک نفر از علمای یهود در شهر یزد مسلمان شده و این کتاب را نگاشته و به چاپ نرسیده بود. این موهبت الهی نصیب نگارنده شد و الهدی علی العامه و در نجف اشرف به چاپ رسید و اصل نسخه خطی در کتابخانه وزیری یزد موجود است. فی شهر شوال 1390. آبان ماه 1349. سیّد علی محمد وزیری یزدی.»

مؤلف این کتاب حاج بابا قزوینی یزدی از دانشمندان یهودی بوده که به دین اسلام مشرف شده است. شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة الی تصانیف الشیعه (20/152) درباره این کتاب می‌نویسد: «نسخه‌ای از این اثر نزد علامه میرزا باقر قاضی طباطبایی در تبریز است و من نسخه‌ای از آن را در کربلا در کتابخانه وقفی مدرسه بادکوبی و در نجف در مخزن کتابخانه آل کاشف الغطا و نسخه‌ای نزد سیّد حسن اشکذری یزدی به خط علی بن محمد دیده‌ام که در سال 1211 به زبان فارسی تألیف شده است.»

این کتاب اخیراً با نام «رساله‌ای در ردّ یهودیت» (محضر الشهود فی ردّ الیهود) با تحقیق حامد حسن نواب و مقدمه سیّد احمد حسینی اشکوری توسط انتشارات حضور، واقع در شهر قم در قطع رقعی و به تاریخ اول اسفند 1378 به چاپ رسیده است.

[11]. انیس الاعلام: 1/13، چاپ رحلی.

 

*برگرفته از کتاب عدل و ظلم نوشته استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان