محمد چرمشیر دلش میخواست تنها گریه کند، روزی که در اختتامیه جشنواره تئاتر دانشگاهی حاضر شده بود تا جایزه نمایشنامهنویسی اکبر رادی را اهدا کند، از دو جهت غمگین بود؛ بیماری اکبر رادی و دیگر اینکه معتقد بود که دانشجویان تئاتر، اکبر رادی را نمیشناسند.
به گزارش ایسنا، دهم مهر ماه زادروز اکبر رادی است؛ آقای نمایشنامهنویس کشورمان که اگر زنده بود، امسال 84 ساله میشد.
زاده فصل خزان بود و درگذشتهی فصل زمستان و در شصت و هشت سالی که زنده بود، کولهباری از نمایشنامههای گوناگونی بر جای گذاشت و خود را به عنوان یکی از ستونهای سترگ نمایشنامهنویسی کشور تثبیت کرد. با این همه تنها مدتی کوتاه بعد از درگذشت او محمد چرمشیر، دیگر نمایشنامهنویس شناختهشده کشورمان که برای نامگذاری پلاتوی اکبر رادی در دانشگاه سوره به داین دانشگاه رفته بود، اندوه بسیار داشت که دانشجویان تئاتر در آن مقطع یعنی اواخر دهه 80 اکبر رادی را نمیشناسند.
او در آن برنامه که در حاشیه مراسم بزرگداشت روز جهانی تئاتر برپا شده بود، در توصیف رادی گفته بود: «مردی بود که همیشه نوشت، تلاش کرد، امیدوار بود و جهان برای او مسئلهای بود که باید به حل آن میپرداخت. مردی بود که میتوانست بر صندلیاش تکیه بدهد و اطمینان داشته باشد نام او از تاریخ تئاتر این مملکت به وسیله هیچکس پاک نخواهد شد. آنچنانکه آن روز که همه چیز برای پاکشدن نام آدمهای بزرگی همچون رادی و بیضایی فراهم بود، این اتفاق نیفتاد.
چرمشیر البته گفته بود: رادی به آن صندلی تکیه نداد، کوشید جانانه برای کودکی که فردا را آغاز میکند، بنویسد ولی ما شاگردان خوبی برای او نیستیم، کمی تنبل هستیم، جهان را قبول نداریم و صبح که از خوب بیدار میشویم به این فکر میکنیم که چرا بیدار شدهایم.
او با توضیح آسیبشناسی برخورد با اکبر رادی گفته بود: جماعتی که تصور میکنند مقامی برتر از رادی دارند و میتوانند او را حذف کنند و جماعت دیگری که تصور میکنند دوره او گذشته است، هیچکدام سنخیتی با او ندارند چراکه جامعه تئاتری ما دیگر روحیهای مثل اکبر رادی ندارد.
چرمشیر از رنج رادی در راه نوشتن نیز چنین گفته بود: چهل سال نوشتن و تودهنی خوردن و در خیلی چیزها بودن، آسان نیست و رادی این همه را تاب آورد.
او که یک سال پیش از آن به نمایندگی از اکبر رادی در مراسم اختتامیه جشنواره تئاتر دانشگاهی، جایزه ویژه او را اهدا کرده بود، در دانشگاه سوره یادآور شد: شش ماه بود که تقریبا هیچکس رادی را ندیده بود، زمانیکه در آن مراسم حاضر شدم و گفتم رادی بیمار است، دوست داشتم تنها گریه کنم چون هیچیک از دانشجویان، او را نمیشناختند. بپذیریم اکبر رادی مترادف با شخصیت فرهنگی و هنری ما است و بیتفاوتی نسبت به او، بیتفاوتی به خود است.
و امسال هشتاد و چهارمین زادروز اکبر رادی با اجرای نمایش «باغ شبنمای ما» به کارگردانی هادی مرزبان همراه شده است.
در میان همه کارگردانان تئاتر، هادی مرزبان بیشترین تعداد نمایشنامه را از اکبر رادی روی صحنه برده است. حالا هم مشغول اجرای نمایش «قبله عالم» یا همان «باغ شبنمای ما» است که البته این روزها به دلیل ایام عزاداری، اجرای آن متوقف شده است.
مرزبان بعد از 20 و اندی سال، این نمایشنامه را برای دومین بار روی صحنه آورده است. هرچند اکبر رادی به عنوان چخوف ایران شناخته میشود، اما گفته میشود در نگارش نخستین نمایشنامههایش تحت تاثیر یوجین اونیل، نویسنده سرشناس آمریکا بوده است.
رادی در نخستین سالهای فعالیت خود برای نوشتن داستان هم دست به قلم شده بود و چند مجموعه داستان از او به یادگار مانده و البته که اولین جایزه خود را هم برای نگارش داستان «باران» در مجله اطلاعات جوانان دریافت کرد. با این همه کمتر نویسندهای را بتوان سراغ گرفت که همچون او در نوشتن نمایشنامه پایمردی کرده باشد.
رادی البته در کنار نمایشنامههای گوناگونی که به نگارش درآورده، بسیاری از دیدگاههای خود را در قالب یادداشت یا نامه به اشخاص گوناگون بازتاب داده است. همچنانکه در زمینه نقدنویسی نیز فعالیت داشته و قلمش در این بخش بسیار برنده و صریح بوده است.
نسل جدید شاید کمتر اثری از او روی صحنه دیده باشد، اما نسلهای قبلی این بخت را داشتهاند که شاهد اجرا یا نمایشنامهخوانی نمایشنامههایی همچون «آهسته با گل سرخ»، «ملودی شهر بارانی»، «شب روی سنگفرش خیس»، «هاملت با سالاد فصل»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «باغ شبنمای ما»، «آمیز قلمدون»، «آهنگهای شکلاتی»، «منجی در صبح نمناک»، «از پشت شیشهها»، «کاکتوس»، «افول»، «صیادان»، ارثیه ایرانی، تانگوی تخممرغ داغ، پایین گذر سقاخانه، خانمچه و مهتابی، پلکان، در مه بخوان و ... بوده است.
هرچند شاهین سرکیسیان، نمایشنامه «روزنه آبی» را که جزو نخستین نمایشنامههای رادی است، فرصت نکرد اجرا کند اما بسیاری از کارگردانان شناخته شده و بازیگران توانمند به ویژه در سالهای پیش از انقلاب در اجرای نمایشنامههای او کوشا بودند.
رادی سحرگاه پنجمین روز دی ماه در سالروز تولد همقطارش، بهرام بیضایی از دنیا رفت تا این روز برای جامعه تئاتری به صورتک خنده و گریه تبدیل شود.