ماهان شبکه ایرانیان

منافع مصرف درست نعمت‌ها

خداوند متعال برای هر یک از نعمت‌‌هایی که به انسان‌ها عنایت فرموده، اعم از نعمت‌های مادی و معنوی، راه مصرفی قرار داده است

منافع مصرف درست نعمت‌ها

خداوند متعال برای هر یک از نعمت‌‌هایی که به انسان‌ها عنایت فرموده، اعم از نعمت‌های مادی و معنوی، راه مصرفی قرار داده است. نعمت‌ها در درجه اول باید شناخته شوند، چراکه اگر انسان نعمت ها به‌خصوص نعمت‌های معنوی را نشناسد، از بهره‌های فراوان و ارزشمند آن‌ها در این دنیا و در آخرت محروم می‌شود و محرومیت هم ضرر است. همچنین پس از آن‌‌که نعمت‌ها را شناخت که از جانب وجود مقدس خداوند متعال است، لازم است که راه هزینه آن‌ها را نیز بشناسد. فلسفه بعثت انبیای گرامی، امامت ائمه طاهرین(ع)، فقاهت فقیهان، ولایت اولیاء و عرفان عارفان حقیقی نیز برای همین بوده که مردم نعمت‌ها را بشناسند و راه هزینه کردنشان را نیز بدانند.

 

گسترش عدالت

نعمت‌ها هنگامی که در راه صحیح خودش هزینه شود، دو نفع عظیم نصیب انسان می‌کند؛ اول این که هر نعمتی به‌جا هزینه شود تجاوز و ظلم از بین می‌رود و نور عدالت بر تمام شئون زندگی انسان گسترش می‌یابد.

کتب لغت و به‌خصوص المفردات راغب اصفهانی که تمام لغات قرآن کریم را مورد بحث لغوی عمیق قرار داده، عدل را این‌گونه معنا کرده‌اند: «وَضْعُ الشّى ء فِی مَوْضِعِه »؛[1] عدالت، قرار دادن هر چیزی به جای خود است.

وقتی عدالت همه جا را فراگیرد، نظام زندگی مانند نظام جهان خلقت منظم می‌شود. پیامبراکرم(ص) درباره جهان خلقت می‌فرماید:

«بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض »[2]

برپایی عالم از برکت عدالت است. یک مسیحی می‌گوید: من اگر بخواهم امیرمؤمنان(ع) را تعریف کنم فقط همین کلمه را درباره آن حضرت می‌گویم که او امام عادل است.[3] یعنی هنگامی که گفتم امام عادل، شما می‌فهمید که من وجود مقدس او را به هر حقیقتی تعریف کرده‌ام.

 

پیامدهای بی‌عدالتی

از نظر پروردگار بزرگ عالم، پس از پیامبر اکرم(ص)، فقط وجود مقدس امیرمؤمنان(ع) باید به جای ایشان قرار می‌گرفت، اما چون به پیروی از هوا و هوس، دیگران را به جای آن حضرت نشاندند، سر از حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس درآورد و جامعه اسلامی حدود صد سال گرفتار بنی‌امیه و ششصد سال گرفتار بنی‌عباس شد. چه کسی می‌تواند پروندهٔ این هفتصد سال را ورق بزند و نبیند که چه محرومیت‌هایی بر سر بشریت آمده است؟ همچنین چه ضربه‌‌هایی به تمدن، اخلاق و انسانیت خورده و چه فقر مادی و معنوی گریبان مردم را گرفته است! والله قسم امروز هم امت اسلام هنوز ضرر بنی‌‌امیه و بنی‌‌عباس را تحمل می‌کنند، چرا‌که پس از مرگ پیامبر، به عدالت عمل نشد و در همه چیز حتی در فکر مردم، انحراف پدید آمد.

 

اما اگر هر چیز سر جای خودش قرار می‌گرفت و از نعمت وجود امیرمؤمنان(ع) هم درست استفاده می‌شد، آن وقت زمینهٔ رشد بنی‌‌امیه و بنی‌‌عباس فراهم نمی‌شد. حکومتِ یک کشور هنگامی که حکومت عقل و حکومت الهی نباشد وضع مردم به همان جایی می‌رسد که تا 22 بهمن بود. ملت ما ضربه‌‌هایی خوردند که قابل جبران نیست. در حکومت نابحق 57 سالهٔ آن پدر و پسر، چقدر دختر و پسر بر سر مسائل عشقی خودکشی کردند و چه زنانی از خط سیرِ آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه زهرا بیرون رفتند و پس از بیرون رفتنشان نیز چه مفاسدی ایجاد کردند؟ اگر در طول این پنجاه و هفت سال بخواهند آمار بچه‌های متولد شده از زنا را بدهند معلوم نیست چقدر می‌شود و این مصائب را چه کسی می‌تواند جبران کند؟

 

هنگامی که شهوت سر جای خودش مصرف نشود ابن‌زیادها در جامعه زیاد می‌شوند و هنگامی که نعمتِ چشم، به جای خودش مصرف نشود، می‌بینید که بعد از چند ماه رابطه فرد با همسرش قطع می‌شود. همچنین وقتی نعمت گوش سر جای خودش هزینه نشود اوضاع اعصاب انسان به هم می‌ریزد و پس از مدتی ناراحتی معده و کلیه و قلب به وجود می‌آید. این که پروردگار عالم اصرار دارد که نعمت‌ها را به‌جا مصرف کنید، برای این است که بر اثر مصرف به‌جای نعمت‌ها، عدل ظهور می‌کند و در بی‌جا مصرف شدنشان، ظلم، تجاوز، فحشا، منکرات و فساد زیاد می‌شود و جامعه در امان نمی‌ماند. شما گمان نکنید که اگر جامعه بد شود شما و زن و فرزندتان در امان می‌مانید، بلکه آتش فساد در جامعه هنگامی که روشن شود، خشک و تر را با هم می‌سوزاند. تا کنون نیز بر سر کسانی که نعمت را بیجا مصرف کرده‌اند بلاهایی آمده که قابل جبران نیست. آنان دچار عذاب وجدان‌ شده‌اند و کاری هم نمی‌توانند انجام بدهند.

 

پشیمانی بی‌حاصل

روزی در خیابان مردی مرا دید و با گریه گفت: من محتاج یک دعا هستم. گفتم: چه شده است؟ گفت: من تازه بیدار شده‌ام و زن و هفت فرزندم کاملا بی‌دین‌‌ شده‌اند و من در بی‌دین‌ شدنشان نقش داشته‌ام. گفت: چهار دخترم بی‌حجابند و سه پسرم نیز بی‌دین هستند و من محتاج به یک دعایم. آتش گرفته بود، چراکه می‌دید نعمت‌های الهی را در غیر راه خودش مصرف کرده است. اکنون هم محاسنش سفید شده و نزدیک مرگ است و باید در عالم آخرت جواب خراب شدن هشت انسان را، بلکه نسل بعدی آن‌ها را هم که فاسد می‌شوند بدهد.

 

حالا اگر خودش هم مانند فضیل بن عیاض[4] یک مرتبه توبه کند، اما بقیه را که باید در قیامت پاسخ‌گو باشد. این آقا در حالی که بنا و معمار نبوده است دست به بنایی و معماری زده و خلاف معمار هستی کار کرده است و اکنون که بیدار شده فهمیده که این‌کاره نبوده است. گفتم: حالا چه دعایی می‌خواهی؟ گفت: از خدا می‌خواهم که زن و فرزندانم برای یک لحظه توجهی به دین کنند و برگردند، چون بار عجیبی را بر دوشم احساس می‌کنم و نمی‌دانم چه کاری باید انجام دهم!

 

شما اگر تاریخ مجرمین عالم را مشاهده کنید می‌بینید که همه آنان در آخر کارشان پشیمان شده‌اند. من چند بار زندگی‌نامه هیتلر را خوانده‌ام. روزی که در کاخ صدارت عظمای آلمان به زیرزمین رفته بود، خودش و همسرش با هم قرار گذاشتند که اول همسرش و بعد خودش را بکشد. آن لحظات آخر دو ماموری که مراقب او بودند و از او خبر داشتند، آمدند و گفتند که این بدبخت به چه پشیمانی دچار شده بود.

 

در کتاب‌ها نیز نوشته‌‌اند عصر عاشورا هنگامی که تمام اهل بیت کشته شدند و دشمن خیمه‌ها را آتش زد، همین که آفتاب غروب کرد بیشتر کسانی که در کربلا بودند و به ظاهر پیروز شده بودند از عمر سعد گرفته تا سرباز معمولی، گاهی که به همدیگر خیره می‌شدند این آیه را می‌خواندند:

{ خَسِـرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخـُسْـرانُ الْمـُبین  }[5]

 

امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: نگاه نکن که الان در خیمهٔ گناه هستی و بسیار به تو خوش می‌گذرد، وقتی صبح شود در روشنایی صبح می‌فهمی چه بلاها بر سر خودت آورده‌ای![6]

بنابراین اگر نعمت در جای خودش مصرف شود، دنیا آباد و جامعه نیز سالم می‌گردد و این اولین منفعت به‌جا مصرف کردن نعمت‌هاست که عدالت را به وجود می‌آورد.

 

طهارت سازی

اما منفعت دوم بجا مصرف کردن نعمت‌ها، طهارت‌سازی است؛ طهارتی که انسان را لایق مقام قرب و لقای الهی می‌کند. البته این لقا، لقای مادی نیست، بلکه لقای معنوی است و در آن پیشگاه، فقط مردم پاک راه دارند و بس.

شما توجه کنید که هنگام خواندن نماز، لازم است دارای سه طهارت باشید؛ طهارت از حَدَث، طهارت از خَبَث و طهارت از فضولات. طهارت از حَدَث مانند طهارت از بول و غائط، که حتما بدن باید از این موارد پاک باشد. طهارت از خَبَث هم با غسل و تیمم و وضو حاصل می‌شود. طهارت از فضولات نیز این است که در نماز پاکیزه باشید و ناخن‌های بلند و کثیف و لباس کثیف و آلوده نداشته باشید. باادب، آراسته، تمیز، با لباس خوب و بدن پاکیزه و با ناخن و موی تمیز و همچنین با عطر و انگشتر عقیق و با قیافه آراسته به عبادت بپردازید که خداوند فرموده است: { خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد }[7]

 

در موضوع لقاء و قرب حق نیز داشتن سرّ طهارت بسیار لازم است؛ یکی طهارت جوارح، دیگری طهارت دل، و سوم طهارت سرّ است؛ و تا این‌ها نباشد انسان بدان مرحله راه نمی‌یابد.

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گوینـد

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

شـست و شـویی کـن و آنگه به خرابات خرام

تـا نـگـردد ز تـو ایـن دیـر خراب آلـوده

(حافظ شیرازی)

 

طهارت جوارح

طهارت جوارح یعنی این که چشم از همه محرمات باید پاک باشد وگرنه لایق دیدار ملکوت نمی‌شود، گوش هم باید صداهای حرام را نشنود وگرنه لایق شنیدن ندای { یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمـُطْمَئِنَّة ارْجِعی إِلى رَبِّک  } نمی‌گردد.

در قرآن کریم دو «ارجعی» یعنی درخواست بازگشت وجود دارد که یکی از آن‌ها انسان را بسیار شاد و دیگری انسان را بسیار محزون می‌سازد. خداوند به انسانی که طهارت جوارح و دل و طهارت سرّ دارد به هنگام مردنش می‌گوید:

{ یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمـُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیةً مَرْضِیةً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی  }.[8]

خداوند این خطاب را خودش بطور مستقیم فرموده، نه این که به ملائکه بگوید شما این جمله را به بنده‌ام بگویید.

 

اما درخواست برگشت دیگر که انسان را بسیار غمگین می‌کند، جایی است که مرگ مجرم نزدیک شده و پرده‌ها کنار رفته است و او آثار اخروی کارهایش را می‌بیند. خدا هم با او قهر کرده و نمی‌خواهد با او حرف بزند. پیامبر و امیرمؤمنان و ابی‌عبدالله(ع) و ملائکه رحمت هم با او قهر کرده‌اند و فقط ملائکه عذاب دور بستر او در حال چرخیدن‌اند. قرآن مجید می‌گوید: تازیانه عذاب هم در دست آنان است.[9] در اینجا فقط خودش درخواست برگشت دارد و می‌گوید مرا به دنیا برگردانید:

{ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ }

 

اما در پاسخش می‌گویند:

{ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ }[10]

تفاوت این دو درخواست در آن است که آن‌جا خدا به عاشقش می‌گوید: نزد من بیا و در دنیا ماندنت بس است ولی در این‌جا مجرم می‌گوید: می‌خواهم نیایم و مرا برگردان، چون بد بودم و بد کردم و می‌خواهم خودم را پاک کنم و بعد به نزدت بیایم.

 

 بنابراین، طهارت جوارح، نعمت را به‌جای خود مصرف کردن است. پاکی جوارح به آن است که انسان با دست، قدم، شکم و دیگر اعضای بدنش مرتکب حرام نگردد. تازه این یک مرحله است. برای کسانی که پاکی جوارح دارند چند علامت ذکر کرده‌اند. می‌گویند: زبانشان مترنم به ذکر است، چشم آنان واله محبوب است. به سر قبر‌ها و به عیادت مریض و به دلجویی یتیم می‌روند، دل آنان برای کار کردن پر می‌زند و از کار خیر هیچ گاه کسل و سست نمی‌شوند.

 

طهارت دل

پاکی دوم، پاکی دل است. دل باید از عجب، حسد، کبر، حرص و ریا پاک شود. ریا چشمه اطاعت از خدا را می‌خشکاند و انسان، مطیع نفس خود می‌شود. چنین شخصی وقتی نماز می‌خواند و کار خیر می‌کند که مردم از او تعریف کنند و نفسش خوشش بیاید. کبر هم باب رفاقت را می‌بندد. حرص هم حق مردم را پایمال می‌کند و حسد نیز آیینه تجلی او را می‌شکند.

 

طهارت سرّ

یکی هم طهارت سرّ است؛ یعنی عمق دل و ذات وجود از غیرخدا پاک شود. قرآن مجید می‌فرماید:

{ قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُم  }[11]؛

فقط بگو خدا و بقیه را رها کن.شما وقتی تنها خدا را خواستید، مرکز دایره می‌شوید و دنیا دور شما می‌چرخد نه شما دور دنیا، و هر چیز هم دور شما می‌چرخد به چرخیدنش افتخار می‌کند. لقمه نان جو هنگامی که در دهان پیامبر می‌رفت ملکوت صدای شُکر آن لقمه را می‌شنید. شما هم چون طهارت سرّ پیدا کنید لقمه‌ای که می‌خورید برایتان شادی می‌آورد، چون آن لقمه در فضای وجودتان به رقص می‌آید.

 

در رقص درآید فلک از زمزمه عشق       چونان که شتر بشنود آواز حُـدی را

(وحدت کرمانشاهی)

اگر طهارت سرّ بیابید همه ناراحت شما هستند ولی شما راحت هستید؛ همه می‌کوشند به شما برسند ولی شما به او رسیده‌اید و دیگر دغدغه‌ای ندارید: { قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُم  }.

 

محاکمه یوسف(ع)

زلیخا هفت سال در پی یوسف بود و سرانجام روزی این زن زیبای مصری یوسف را محاکمه کرد. این از عالی‌ترین محاکمه‌های تاریخ بشریت است. زیباترین زن مصر در کاخی زندگی می‌کرده که دارای سالن آیینه کاری و دارای اتاق‌های متعدد بوده و کسی هم مزاحم یوسف نبوده و با این حال به زلیخا به دیده بد نگاه نکرده است. زلیخا به او می‌گوید: تو هفت سال است که در این کاخ هستی و چرا یک‌بار سرت را بلند نکردی قیافه مرا ببینی، با این که من تو را دوست دارم؟ گفت: اگر من تو را نگاه کنم کور می‌شوم و دیگر نمی‌توانم او را ببینم، چون اگر تو را ببینم برای مدت کوتاهی است اما می‌خواهم به طور دائم کس دیگر را ببینم، و مگر قیافه تو چند روز دیگر باقی می‌ماند.[12]

آری این شرح حال کسانی است که بابا طاهر در وصفشان می‌گوید:

خوشا آنـان‌کـه الله یـارشـان بـی                  که حمد و قل هو الله کارشان بی

خـوشـا آنان‌که دائـم در نـمازنـد                   بهـشـت جـاودان بـازارشـان بی

(باباطاهر همدانی)

 

شایسته است ما نیز شب‌ها با او حرف بزنیم و بگوییم ما نمی‌توانیم تو را ببینیم، ولی تو که می‌توانی ما را ببینی و می‌توانی خودت را به ما نشان بدهی. اگر یک بار تو را ببینیم، دیگر به کسان دیگر نگاه نمی‌کنیم و تنها به تو توجه می‌کنیم. و آنگاه از قول آن‌ها می‌خوانیم:

ز بـوی زلـف تـو مفـتونم ای گـل                ز رنـگ روی تـو دلخـونـم ای گل

مـن عاشـق ز عشقـت بـی‌قــرارم               تو چون لیلی و من مجنونم ای گل

(باباطاهر همدانی)

 

او گفت: یوسف، تو مرا ندیدی، اما من تو را دیدم. چشم‌های بسیار زیبایی داری. گفت: اتفاقا این چشم‌های زیبای من اولین عضوی است که در قبر بر صورت من می‌ریزد و تو به چه دل بسته‌ای؟ در آن فشار و حرارت قبر، گونه‌ها و صورت و حدقه باد می‌کند و چشم را بیرون می‌اندازد. او گفت: یوسف بوی بسیار خوبی داری. گفت: روز چهارم یا پنجم بیا و قبرم را بشکاف و ببین از بوی بدِ بدنم تا به کجا فرار می‌کنی![13] او گفت: یوسف، برخیز و بر این فرش‌های حریر، خواسته مرا برآورده کن. گفت: اگر من این کار را انجام دهم حقی که در بهشت برای من قرار داده‌‌اند از دستم می‌رود و این معامله بسیار خطرناکی است و من انجام نمی‌دهم.

 

گفت: پس بیا نزدیک من بنشین. گفت: اگر به تو نزدیک شوم از او دور می‌شوم، و چگونه نشستن کنار او را با نشستن کنار تو معاوضه کنم؟ آیا می‌ارزد که من به تو نزدیک شوم و از او دور گردم؟ آخر زلیخا عصبانی شد و گفت: من امروز تو را به دست شکنجه‌گران مخوف زندان‌های مصر می‌سپارم. گفت: الحمدلله، به محض این‌که مرا به دست شکنجه‌‌گران بسپاری، او مرا خریده است. قرآن درباره این قسمت آخر محاکمه می‌فرماید: هنگامی که او را به زندان انداختند آغوش گرم پروردگار او را خرید و درنتیجه یوسف گفت: { رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْه  }[14]

و بعد هم دیدید که براثر مصرف درست نعمت‌ها، وحی به دور یوسف چرخید و 112آیه در قرآن درباره او نازل شد.

هرگز نمیرد آن‌‌که دلش زنده شد به عشق

ثـبت اسـت بــر جــریده عالم دوام مــا

(حافظ شیرازی)

  

-----------------------------------------------------------------------------------

[1]. مفردات راغب: مدخل «عدل»؛ نهج البلاغه صبحی صالح: کلمات قصار 447.
[2]. عوالی اللئالی: 4 / 103؛ الکافی: 5/266.
[3]. ر.ک : الامام علی(ع) صوت العدالة الانسانیة، جورج جرداق.
[4]. از اکابر عباد و صلحا و در حدیث مورد اعتماد و از مشاهیر قرن دوم هجری؛  تذکرة الاولیاء : 79.
[5]. حج (22) : 11؛ «اینان دنیا و آخرت را از دست داده‌اند و این همان خسارت آشکار است‌.»
[6]. بحارالانوار : 70 / 350؛ الخصال : 2 / 610.
[7]. اعراف (7) : 31؛ «... در هر عبادتگاهی زینت مادّی و معنوی خود را متناسب با مکان عبادت و خود عبادت همراه خود بردارید.»
[8]. فجر (89) : 27 ـ 30؛ «... ای روح آرام یافته. به سوی پروردگارت بازگرد. در حالی که تو از او خشنودی و او هم از تو خشنود است. پس در بین بندگان راستینم درآی و در بهشت ویژه‌ام وارد شو.»
[9]. { وَ لَوْ تَرى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذینَ کَفَرُوا الْمَلائِکَةُ یَضْـرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُم...  } انفال (8) : 50؛ «و اگر ببینى کافران را هنگامى که فرشتگان(مرگ) جانشان را مى گیرند و بر صورت و پشت آنها مى زنند و (مى گویند :) بچشید عذاب سوزنده را(به حال آنان تأسف خواهى خورد)!»
[10]. مؤمنون (23) : 99 - 100؛ «پروردگارا! مرا به دنیا برگردان... چنین نیست که می‌گویی : بدون تردید این سخنی بی‌فایده است که او گویندۀ آن است و پیش رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.»
[11]. انعام (6) : 91؛ «بگو: فقط خدا. سپس آنان را رها کن تا در بیهوده‌گویی و بازیگری‌شان فروروند!»
[12]. اقوال الائمة : 5 / 25؛ الدعوات : 124؛ بحارالأنوار : 12 / 270؛ «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ مَکَثَ یُوسُفُ(ع) فِی مَنْزِلِ الْمَلِکِ وَ زَلِیخَا ثَلَاثَ سِنِینَ ثُمَّ أَحَبَّتْهُ فَرَاوَدَتْهُ فَبَلَغَنَا وَ اللهُ أَعْلَمُ أَنَّهَا مَکَثَتْ سَبْعَ سِنِینَ عَلَى صَدْرِ قَدَمَیْهَا وَ هُوَ مُطْرِقٌ إِلَى الْأَرْضِ لَا یَرْفَعُ طَرْفَهُ إِلَیْهَا مَخَافَةً مِنْ رَبِّهِ فَقَالَتْ یَوْماً ارْفَعْ طَرْفَکَ وَ انْظُرْ إِلَیَّ قَالَ أَخْشَى الْعَمَى فِی بَصَـرِی قَالَتْ مَا أَحْسَنَ عَیْنَیْکَ قَالَ هُمَا أَوَّلُ سَاقِطٍ عَلَى خَدِّی فِی قَبْـرِی قَالَتْ مَا أَطْیَبَ رِیحَکَ قَالَ لَوْ سَمِعْتِ رَائِحَتِی بَعْدَ ثَلَاثٍ مِنْ مَوْتِی لَهَرَبْتِ مِنِّی قَالَتْ لِمَ لَا تَقْرُبُ مِنِّی قَالَ أَرْجُو بِذَلِکِ الْقُرْبَ مِنْ رَبِّی قَالَتْ فَرْشِیَ الْحَرِیرُ فَقُمْ وَ اقْضِ حَاجَتِی قَالَ أَخْشَى أَنْ یَذْهَبَ مِنَ الْجَنَّةِ نَصِیبِی قَالَتْ أُسَلِّمُکَ إِلَى الْمُعَذِّبِینَ قَالَ إِذاً یَکْفِیَنِی رَبِّی».
[13]. ر.ک : بحارالانوار : 7/43، حدیث21 و 8/144؛ «البته ابدان پیامبران و معصومان و اولیای الهی، سالم می‌ماند. حضرت یوسف(ع) نیز دربارهٔ کلیت انسان‌ها سخن گفته است.»
[14]. یوسف (12) : 33؛ «پروردگارا! زندان نزد من از کار زشتی که بانوی کاخ و دیگر زنان مرا به آن دعوت می‌کنند محبوب‌تر است.»

 

برگرفته از کتاب نعمت های الهی نوشته استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان