ماهان شبکه ایرانیان

بررسی عملکرد بنجل‌سازان در یک پلت‌فرم /مدیران فیلم‌نت چگونه سرمایه گلرنگ را به باد می‌دهند؟

روزنامه همشهری درباره سریال «داریوش» می‌نویسد، سریال داریوش مجموعه‌ای بنجل است. عبارتی که می‌توان درباره اغلب تولیدات فیلم‌نت بکار برد.

به گزارش مشرق، برادران رفیع‌زاده مسئولان تبلیغاتی پلت‌فرم سازنده، تمام توان خود را با همان الگوی کلیشه‌ای مبتنی بر تبلیغات در فضای اینستاگرام به کار گرفتند که این سریال را به عنوان اسپین‌آف «پوست شیر» و با دستاویز تبلیغاتی ترانه‌های داریوش اقبالی ،خواننده لس‌آنجلسی، معرفی کنند.

روزنامه همشهری با به کار گرفتن عبارت «بنجل» درباره سریال داریوش انتقادات جالبی را درباره این سریال مطرح می‌کند، همشهری درباره داریوش نوشت: «داریوش» از حد متوسط فراتر نرفته و البته در لحظاتی به آثار ضعیف خانگی تنه می‌زند.تمامی الگوهای تبلیغاتی نخ‌نما شده فیلم‌نت با روش‌های کلیشه‌ای مبتنی بر تبلیغ در اینستاگرام شکست خورد و این سریال با اقبال عمومی مواجه نشد. در واقع این سرمایه هولدینگ خوش‌نام گلرنگ است که هدر می‌رود و به نظر می‌رسد با کیفیت بودن آثار براشان چندان اهمیتی ندارد.

روزنامه فرهیختگان در محتوایی تحلیلی یکی از دلایل شکست سریال را چنین روایت می‌کند: هشتم تیر فیلم‌نت پیامکی را برای تمام مخاطبانش با این عنوان ارسال می‌کند: پوست شیر بر تن داریوش- سریال داریوش هم‌اکنون در فیلم‌نت» پیامک فیلم‌نت آنچه را پس از مشاهده پوستر داریوش به ذهن مخاطب آمده بود، تأیید می‌کند. داریوش سرمایه‌گذاری اصلی خود را نه روی خود اثر، بلکه روی موفقیت پوست شیر گذاشته، این سرمایه‌گذاری به‌حدی است که حتی مسئولان فیلم‌نت هم در لفافه داریوش را اسپین‌آف پوست شیر عنوان می‌کنند، اما چطور؟ سرتیپی، مدیرعامل فیلم‌نت در مصاحبه خود در دی‌ماه 1402، خبر از تصویربرداری اسپین‌آف پوست شیر در اردیبهشت 1402 می‌دهد، این زمان عملاً با زمان تصویربرداری داریوش منطبق است. البته با یک نگاه دقیق‌تر می‌توانیم بگوییم داریوش حتی در نظر مالکانش هم تکلیف مشخصی دارد، اثری که به‌جای آنکه خود چیزی برای عرضه داشته باشد با پوست پوست شیر وارد میدان می‌شود، نشان از آن دارد که چندان هم اطمینانی به موفقیتش نیست.

روزنامه هفت صبح از زوایه دیگری شیوه تبلیغاتی فیلم‌نت را برای قالب کردن «داریوش» به جای پوست شیر از زاویه ‌دیگری تحلیل می‌کند و در گزارشی تفصیلی می‌نویسد: گروه تبلیغات «داریوش» نباید به صرف حضور چند بازیگر مشترک، حواس‌ها را به سمت «پوست شیر» سوق می‌دادند. همین، انتظارها را بالا برد و البته کیفیت اثر جایی برای دفاع سفت و سخت از آن باقی نگذاشت و در نهایت از حد متوسط فراتر نرفت.

تقریبا هیچ رسانه‌ای جریان رسمی را نمی‌توان پیدا کرد که به این سریال روی خوش نشان داده باشد. علت روگردانی رسانه و مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی و اینستاگرام کلیشه شدن نمایش زندگی اراذل و اوباش است. در حال حاضر هر شش ماه یکبار سریالی نمایشی با محوریت اراذل عرضه می‌شود و اوباش قهرمانان اصلی مجموعه‌های شبکه نمایش خانگی هستند و به نظر می‌رسد فیلم‌نت با این پیش‌فرض سریال داریوش را تولید کرد.

روزنامه اعتماد درباره محصولات شبکه نمایش خانگی و در واکنش به "قهرمان شدن اراذل و اوباش" در یادداشتی در روز پنجم آبان در یادداشتی درباره محصولات شبکه نمایش خانگی نوشت : خشم، قتل، دزدی، موضوعاتی است که این روزها تبدیل به اصلی ترین رکن سریال سازی در نمایش خانگی شده است و فیلمسازان گمان می کنند با روایت داستان های اینچنینی می توانند مخاطب بیشتری را جذب کنند!

چهار سریال (گردن زنی)، (بازنده)، (غربت) و (داریوش) در حال حاضر از سه پلتفرم اصلی نمایش خانگی در حال پخش است و تولیدکنندگان این آثار در یک هدف مشترک هستند: خشونت!اما باید پرسید تا کجا این حجم از تولیدات خشونت افزا و مبلغ آزار و اذیت می تواند مخاطب را جذب کند؟

البته هفت صبح از زاویه دیگری این موضوع را تحلیل می‌کند. عدم وجود کاراکتر پلیس در سریال شرورپرور «داریوش» عملا نسخه‌ای برای بسط آزار گری اجتماعی است. هفت صبح در گزارش دیگری درباره این سریال این موضوع را مطرح می‌کند: چرا خبری از پلیس در سریال نبود؟ آن‌هم در شرایطی که جنگ داریوش با بهرام و دار و دسته‌اش به خیابان هم کشیده شد. این محصول جدید فیلم‌نت نیز ابزارهای قانونی را نادیده گرفت.

اما «گیمفا» یکی از پایگاه‌های تحلیلی خبری نزدیک به سلیقه نسل «زد» درباره این سریال می‌نویسد: سریال داریوش اما ابدا آنچه که تصور می‌شد، نبود. سریال بجز همان تبلیغات و هیاهوی پیش از پخش و تقریبا سه قسمت ابتدایی موفقیت خاصی نداشت و از قسمت چهارم به بعد رفته رفته در سراشیبی سقوط قرار گرفت که حتی پایانی بسیار ساده و بدون ریسک برای عامه مخاطبین نیز آن را نجات نداد.

بزرگترین و اساسی‌ترین مشکل سریال داریوش به فیلمنامه آن برمی‌گردد. فیلمنامه داریوش به شدت ضعیف، گیج و نامنسجم است. در بخشی از سریال طلاها اهمیت زیادی دارند، ناگهان در قسمت بعد طلاها هیچ اهمیتی ندارند، در قسمت پس از آن طلاها دوباره مهم می‌شوند. این گیج بودن فیلمنامه مخاطب را نیز گیج می‌کند و او را به این سوال وادار می‌کند که اصلا قصه سریال داریوش درباره چه بود؟

فیلم‌نت، بازاره مکاره اجناس بنجل خواهد شد؟

روزنامه همشهری با به کار گرفتن عبارت «بنجل» درباره این سریال انتقادات جالبی را درباره این سریال مطرح می‌کند، همشهری درباره داریوش نوشت: «داریوش» از حد متوسط فراتر نرفته و البته در لحظاتی به آثار ضعیف خانگی تنه می‌زند. فعلا که داد مردم از جنسی بنجل به اسم «داریوش» بلند شده است. فراموش نکنیم که «پوست شیر» به‌رغم ضعف‌ها و ترفندهای آزاردهنده برای تزریق هیجان مضاعف، طیف زیادی از مخاطبان را با خود همراه کرد و از یاد نبریم که فارغ از قیاس شکل گرفته، باید گفت که «داریوش» حتی در شرایط عادی هم اثری قابل دفاع نیست. پس گزاره قیاس را از ذهن پاک کنیم. ‌

سریال «داریوش» نیز مشابه مجموعه‌هایی که با محوریت موضوع انتقام و کینه تولید شده‌اند. قصه «داریوش» ایده جدیدی نداشت و سرگذشت او شباهت‌هایی به گذشته «نعیم» در «پوست شیر» داشت، بنابراین «داریوش» شروع قدرتمندی که بتواند مخاطب را برای پیگیری قصه مشتاق کند، نداشت. این مجموعه فعلا تا قسمت پنجم نیز خوش‌ریتم و پراتفاق پیش نرفته است.

وب سایت عصر ایران با اعلان یک هشدار به مدیران شکست خورده فیلم‌نت می‌نویسد : «داریوش» حتی در شرایط‌ عادی هم اثری قابل دفاع نیست. سازندگان «داریوش» و مدیران فیلم‌نت فریب برخی تمجیدها را نخورند. چیزی که عیان است، حجم نارضایتی مخاطبان است که به انحای مختلف دلخوری خود را از کیفیت سریال ‌ به اشتراک می‌گذارند. وجه مشترک انتقادات مخاطبان،

کم‌ملات بودن قصه و سردرگمی شخصیت‌های سریال است. ژیلا شاهی که در «پوست شیر» برگ برنده بود این بار مورد نقد جدی است و کاش کارگردان او را برای شخصیت مهم لیلا، دختر داریوش، انتخاب نمی‌کرد... خلاصه فیلم‌نت با داریوش سیر نزولی پیدا کرده است.

سینما 120 از رسانه‌های جدید التاسیسی که انتقاداتش را با صراحت بیشتری درج می‌کند، این مجموعه را چنین توصیف می‌کند: اجرای سریال در تمامی بخش‌های فنی، کارگردانی و بازیگری بسیار خام‌دستانه و پیش پا افتاده است. اکت‌های اضافی حجازی‌فر، چشم و ابروهایی که در پایان پلان‌ها، حتی موقعی که خودش در صحنه تنها است، می‌اندازد، او را به بازیگری تبدیل کرده که می‌خواهد در لحظاتی به واسطه ترسش از دیگر شخصیت‌ها مثل رضا عطاران حرفش را بزند و همزمان پس بگیرد.»

صفحه اینستاگرامی فیلمتو هم اشاره کرده: « فیلمنامه «داریوش» به شکل عامدانه، به مسائل فرامتن پر و بال نمی‌دهد تا بتوان از آن تعابیر و تفاسیر جامعه ‌شناختی و امثالهم بیرون کشید. این نکته، به خودی خود ایراد نیست ولی فقدان آن منجر به حذف یک محرک بیرونی شده. البته برخی، موضوع ترس داریوش و کاظم را با نگاهی روانشناسانه برجسته کرده‌اند که خب امری است روشن و برای پی بردن به آن نیاز به باریک‌بینی نیست. ضمن آنکه ترس، فعلا کارکردی کامل در قصه ندارد.»

همشهری در گزارش مستقل دیگری از قول مخاطبان اشاره می‌کند: تم اصلی و پیش برنده قصه در واقع نه مساله ای اجتماعی ... بلکه مساله ای روانشناختی است به نام خشونت. آن هم خشونتی بیرحم که بعضی جاها در ذهن بیننده یک مقدار دور از المان‌ها و فرهنگ شرقی و ایرانی میاید.

مخاطب دیگری هم با ابراز نارضایتی از سریال به همشهی می‌گوید: «داستان بی کشش و تکراری گم شدن طلا و دزد. به نظرم اسم سریال هم که خیلی سر و صدا کرد، کمکی نمیتونه بهش بکنه.»

روزنامه جوان در دو نقد جداگانه به این سریال می‌پردازد و در بخش‌های جذاب این نوشتار می‌خوانیم:داریوش نمی‌تواند اثری مستقل باشد چرا که از مؤلفه‌های تکراری استفاده بیهوده کرده است. به همین دلیل چفت‌وبست روایی‌اش نه متقاعد کننده است و نه می‌تواند فضایی جدید ایجاد کند.

داریوش ادامه درام‌های خشونت‌آمیز است. انتقام جویی و هزار نکته تکراری دیگر که افکار مخاطب را متشنج می‌کند. این همه سیاه‌نمایی در یک سریال نه می‌تواند مخاطب را راضی نگه‌دارد و نه اساساً جذابیت پدید می‌آورد.

نمایش‌خانگی ,

تکیه بر فضای پایین شهر و استفاده مداوم از صحنه‌های دعوا و درگیری به یک تصویر کلیشه‌ای برای مخاطبان شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است. در فضای رقابتی سریال‌سازی امروز، آن کسی که حرفی جدید برای گفتن داشته باشد، برنده خواهد شد.

ایسکانیوزبه مورد جالب انتخاب بازیگران و با دستمایه قراردادن هادی حجازی‌فر و ژیلا شاهی می‌نویسد:

انتخاب بازیگران با وجود اینکه به درستی انتخاب شده اما چندان بدون نقد هم نیست، برای مثال اختلاف سن ژیلا شاهی با هادی حجازی فر انقدر زیاد نیست که در نقش پدر و دختر در کنار یکدیگر قرار بگیرند کمااینکه مخاطب در سینمایی «موقعیت مهدی» این دو بازیگر را در نقش زن و شوهر به یاد دارد و نقش پدر و دختر چندان دلنشین نیست حتی اگر به خوبی از عهده نقش برآمده باشند. همچنین با گذشت 5 قسمت از این سریال، بود و نبود نوه داریوش چندان فرقی ندارد و اصلا وجود چنین شخصیتی در سریال هیچ جذابیت یا دافعه ای ایجاد نکرده است.

مازیار وکیلی منتقد سینما درباره با اشاره به ناکامی حجازی‌فر در کارگردانی این سریال در در وب سایت رویداد 24 نوشت:

این سریال نتوانست موفقیت گسترده موقعیت مهدی را برای هادی حجازی‌فر تکرار کند و نسبت به آن فیلم/سریال عظیم سریال ضعیف‌تری به حساب می‌آید. شکل اصلی داریوش خودش را در قسمت‌های میانی نشان می‌دهد. جایی که داستان کم ملات داریوش باعث می‌شود تماشاگر بعد از مدتی از ریتم کند سریال خسته شود و تماشای آن را رها کند.

عبارتی که همشهری در مورد سریال داریوش به کار می‌برد اصطلاح بسیار مناسبی است بنجل. افکار عمومی که با کیفیت تولیدات گلرنگ در این سال‌ها آشنا شده اند صرف اینکه پخش کننده و تهیه کننده فیلم قابل اعتنایی نبوده است.

بررسی عملکرد بنجل‌سازان در یک پلت‌فرم /مدیران فیلم‌نت چگونه سرمایه گلرنگ را به باد می‌دهند؟
عنوان

یکی از ابزارهای تبلیغاتی فیلم‌نت در معرفی سریال داریوش، بهره‌برداری از ترانه‌های داریوش اقبالی است. هنرآنلاین درباره گرته‌برداری عنوان سریال و ابزارهای تبلیغاتی درباره این سریال می‌نویسد: عنوان این سریال که نویسندگی و کارگردانی آن را هادی حجازی‌فر عهده‌دار است، از متن ترانه «یاور همیشه مومن» داریوش اقبالی برآمده است و روی سنگ قبر همسر داریوش نیز این ترانه به تصویر کشیده می‌شود.

صفحه فردا در این باره اشاره می‌کند: یکی از نکات مهمی که در دیده شدن سریال پوست شیر تاثیر زیادی داشت، اسم این سریال بود. این ترانه‌ی قدیمی تبدیل به عامل درخشش سریال پوست شیر شد. حالا این الگو در سریال داریوش نیز حاشیه ساز شده است. ترانه اصلی این سریال، آهنگ “یاور همیشه مومن” از داریوش اقبالی است. استفاده از این ترانه باعث اعتراض خواننده اصلی آن نیز شد اما این کنش دیگر بی نتیجه بود چرا که ایده‌ی تبلیغاتی سریال داریوش خیلی وقت پیش به ثمر رسیده بود.

ایسکانیوز درباره این ترفند تبلیغاتی اشاره می‌کند: از دیگر مواردی که شدیدا می توان به این سریال نقد وارد کرد استفاده از نام داریوش و همچنین استفاده از تیتراژ بخشی از ترانه داریوش خواننده لس آنجلسی به نام «یاور همیشه مومن» است که ترکیب نام داریوش و استفاده از ترانه ای که داریوش آن را خوانده باعث تداعی خاطر خواننده نه چندان خوش نامی می شود که علاوه بر حمایت از فتنه زن، زندگی، آزادی واکنش تندی نسبت به استفاده از نام و اثرش در این سریال داشته است. شاید اگر برای سریال فقط از نام داریوش استفاده میشد و اشاره به ترانه این خواننده نمیشد حاشیه ای هم وجود نداشت.

حتی در سکانسی از این سریال شخصیت داریوش که در حمام در حال اصلاح ریش خود است ترانه ای داریوش خواننده را زمزمه میکند که این موارد می تواند نقد جدی نسبت به این سریال باشد.

پیش از این همه استفاده از ترانه پوست شیر خواننده لس‌آنجلسی دیگر همراه بود که حواشی فراوانی به همراه داشت، اما مدیران پلت‌فرم فیلم‌نت تصور می‌کنند که باید نسبت به همه خوانندگان لس‌آنجلسی ادای دین تبلیغاتی داشته باشند، تا محصولات آنان در فضای مجازی دیده شود.

بررسی عملکرد بنجل‌سازان در یک پلت‌فرم /مدیران فیلم‌نت چگونه سرمایه گلرنگ را به باد می‌دهند؟
علی سرتیپی و محمدرضا صابری از مدیران فیلم‌نت

روند فعلی فیلم‌نت با این تولیدات و دستمایه‌های تبلیغاتی قطعا به سوی قهقهرا خواهد رفت و انتظار می‌رود مدیران هولدینگ گلرنگ برای بهبود کیفیت این پلت‌فرم از افراد خوش ذوق صاحب سلیقه استفاده کنند. علی سرتیپی و محمدرضا صابری اپراتورهای سینمایی مناسبی برای توزیع آثار در پخش سینمایی هستند اما برای تولید محصولات نمایشی در قالب سریال، تاکنون چهره‌های ناموفقی بوده‌اند و عملا سرمایه گلرنگ را هدر داده‌اند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان