اقدام تعیین کننده بعد از پیروزی فاو که موجب به هم خوردن موازنه به نفع ایران گردید و عراق را از لحاظ سیاسی - نظامی و روانی در موضع انفعال قرار داد، لازم بود طی اقدام دیگری که از اهمیت ویژه و هدف استراتژیک برخوردار باشد، سرنوشت جنگ به نقطه نهایی هدایت شود. برای این منظور منطقه جدید می بایست از شرایطی برخوردار باشد که هدفهای مورد نظر تحقق یابد. منطقه عمومی بصره در جنوب، مهمترین زمینی بود که از تابستان سال 1361 هجری شمسی همواره برای حملات بزرگ و سرنوشت ساز مطمح نظر فرماندهان واقع شده، عملیات متعددی در این جبهه ها انجام شد: شرق بصره (عملیات رمضان)، هورالهویزه (عملیات بدر و خیبر) و فاو (والفجر 8) مناطقی بودند که در سالهای 1361 تا 1364 هجری شمسی به عنوان عرصه نبرد علیه دشمن انتخاب شدند. تنها منطقه ای که در آن عملیات صورت نگرفت، ابوالخصیب، جزیره مینو و بخشی از زمین شلمچه بود که در میان هدفهای مطرح در اطراف بصره، به دلیل نزدیکی به این شهر، با اهمیت تر از بقیه تلقی می شد. به همین دلیل استحکامات، سلاح و یگانهای دشمن نیز در این زمین (با تاکید بر شلمچه) به میزان بیشتری از سایر مناطق عملیاتی آرایش یافته بود. از سوی دیگر از جمله دلایل عدم انجام عملیات در این زمین، عبور از رودخانه اروند محسوب می شد که سازمان رزم خودی از چنین تجربه ای بهره نداشت. اما پس از نبرد فاو و غلبه بر اسطوره اروند، این مانع بزرگ نیز از ذهن فرماندهان کنار رفت. همچنین بازدهی سه سال عملیات آب - خاکی و عبور از رودخانه در جنوب عامل دیگری بود که به انتخاب منطقه مذکور کمک کرد. و بالاخره اهمیت شهر بصره نیز بر انتخاب این منطقه تاکید گذارد. زیرا در مرحله ورود به خاک عراق، بصره و نواحی نزدیک به آن به عنوان هدف اصلی استراتژی نظامی ایران انتخاب شد. بنابراین، این بار بر خلاف عملیات قبلی، خود هدف مورد توجه قرار گرفت و از عملیات در اطراف آن اجتناب شد. با این همه، عملیات کربلای چهار در تاریخ 3 دی ماه 1365، به دلیل لو رفتن محورهای حمله، بیش از چند ساعت ادامه نیافت و فرماندهان که به آگاهی و هوشیاری دشمن پی بردند، از ادامه عملیات جلوگیری کردند. به نظر می رسید، ناکامی کربلای چهار، تاوان پیروزی فاو و شکست آمریکا در جریان مک فارلین بوده و آمریکا با دادن اطلاعات دقیق، از شکست استراتژیک دیگر عراق جلوگیری به عمل آورد. اظهارات مقامات عراقی در مورد هدفهای این عملیات و نتایج آن، نشان داد که اطلاعات ارسالی به عراق حاوی نکات قابل ملاحظه ای بوده است. عدنان خیرا...، وزیر دفاع عراق، درباره این عملیات گفت:
«هدف ایران شهر بصره بود... ایرانیها اگر موفق می شدند هدفهای خود را تحقق بخشند، ارتباط میان سپاه سوم و هفتم را قطع می کردند و تمام فاو و خور عبدالله و شمال بصره را به اشغال خود در می آوردند. علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشه های لازم را طرح کردیم... و از درسهای فاو استفاده کردیم. ما به خاطر این اطلاعات از آنان (آمریکاییها) تشکر می کنیم » . (1)
به رغم عدم الفتح کربلای چهار، اما به دلیل اهمیت هدف، ارزش زمین و همچنین آماده نبودن سایر راه کارها، فرماندهان نظامی بار دیگر، منطقه شرق بصره را مورد توجه قرار داده بر نقش آن در تعیین سرنوشت جنگ تاکید کردند. بر این عوامل، شرایط سیاسی و فشارهای مضاعف بر نظام سیاسی و همچنین عزم عراق برای حمله به فاو را نیز باید افزود. ارتش عراق بعد از ناکام گذاشتن کربلای چهار، در صدد بهره برداری از فرصت بدست آمده و کسب ابتکار عمل برآمد. شواهد و قرائن نشان می داد که چنانچه در شرایط موجود تغییر ایجاد نشود، دشمن در موقعیت برتر قرار خواهد گرفت. اما عملیات در زمین شلمچه که دشمن مستحکم ترین موانع و مواضع را داشت، بسیار دشورا و محتوم به شکست به نظر می آمد.
در سراسر خطوط درگیری با دشمن در منطقه شرق بصره، محور شلمچه از استحکامات منحصر به فرد برخوردار بود.رها کردن آب، ایجاد موانع، میادین مین، کمین، ... تدابیری بود که عراق برای بازداشتن ایران از حمله به این محور، و در صورت اقدام، امکان سرکوب آن به کار بست. قبل از خط دفاعی، آب و کمین، امکان حمله را از نیروهای مهاجم سلب می کرد. بعد از آن موانع بزرگ و وسیع، اولین خط پدافندی احداث شده بود. این خط، دژی بود به ارتفاع چهار و عرض پانزده متر. در میان دژ و در طول آن، کانالی وجود داشت که در یک سمت آن سنگرهای بتونی و سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار و مهمات آماده و سنگرهای تانک تعبیه شده بود که موجب تسلط دشمن بر منطقه مقابل شلمچه می گردید. پشت خط اول، چند موضع هلالی شکل احداث شده بود که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به پنج تا شش متر می رسید. سطح فوقانی دژهای هلالی شکل، سه متر عرض داشتند که در آن کانال مواصلاتی جهت تردد نیرو، مواضع تیربار و سکوهای تانک قرار داشت. در پشت مواضع هلالی با توجه به احداث جاده برای تردد و استقرار تانک، تانک می توانست با قرار گرفتن روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد. دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث شده بود. این خط سیل بندی به عرض دو و نیم و به ارتفاع چهار متر و دارای مواضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود.
خطهای سوم و چهارم و پنجم دفاعی نیز تا نهر دوعیجی و نهر جاسم با همین شکل و پیچیدگی بیشتر، آرایش دفاعی دشمن را تشکیل می داد. رده ششم و هفتم شامل کانال زوجی و مثلثیهای غرب کانال زوجی بود. بعلاوه، محورهای کانال ماهی و پاسگاه بوبیان نیز هر کدام به نسبت از استحکامات قابل توجهی برخوردار بودند. بنابراین با توجه به استحکامات ایجاد شده و هوشیاری و حساسیت دائمی دشمن نسبت به تحرکات نظامی ایران، شکستن خطوط منطقه شلمچه و عبور از این مواضع پیچیده، غیر قابل تصور تلقی می شد. به ویژه اینکه دشمن با در اختیار داشتن دکلهای بلند دیده بانی در غرب اروند رود، هر گونه تردد نیروهای خودی را زیر نظر و کنترل داشت. (2)
تجربه موفق لشکر 57 ابوالفضل و لشکر نوزده فجر که در جریان عملیات کربلای چهار در محور شلمچه در شکستن خط اول (دژ) دشمن به دست آمد، ذهن فرمانده سپاه را به خود معطوف ساخت و به نظر رسید که با انتخاب سمت حمله بر خلاف جهت مواضع و خطوط دفاعی عراق که به شکل شرقی - غربی آرایش یافته بود، با حمله از شمال به جنوب، به میزانی می توان بر استحکامات موجود فایق آمد. از سوی دیگر، تاکید بر انجام عملیات، آن هم در منطقه شلمچه عامل دیگری بود که موجب غافلگیری ارتش عراق گردید. زیرا از نظر آنها، عملیات سالانه ایران با کربلای چهار پایان یافته تلقی شده، تصور نمی کردند در این منطقه حمله دیگری آن هم اندکی پس از حمله قبلی انجام شود. در چنین شرایطی که تصمیم گیری با خطرپذیری بسیار بالایی همراه بود، سپاه پاسداران به لحاظ شرایط کشور و صحنه نبرد و لزوم یک اقدام بزرگ، خیلی سریع و فقط ظرف پانزده روز مراحل نظر خواهی، تصمیم گیری، طراحی مانور و شناسایی را به انجام رساند. آمادگی کلی عقبه ها و واحدهای پشتیبانی که به خاطر عملیات قبلی در منطقه مستقر بودند به سرعت اقدام، کمک قابل ملاحظه ای کرد و این امکان را برای فرماندهان فراهم ساخت که برای عملیات بعدی فقط به تعیین منطقه نبرد و سازماندهی متناسب با آن بیاندیشند.
عملیات کربلای پنج (19 دیماه 1365)
که نشان دهنده انعطاف پذیری سازمان سپاه و اوج خلاقیت و جسارت تصمیم گیری این نهاد در شرایط بحرانی بود، در میان ناباوری و غافلگیری عراق آغاز شد. با اینکه جهت تک، مخالف آرایش دفاعی عراق بود، اما نبرد سختی به وقوع پیوست، و از آنجا که هر گام پیشروی در این زمین، یک قدم به سوی بصره به شمار می رفت، ارتش عراق با تمام توان به مقابله پرداخت و بیش از 130 یگان (تیپ و لشکر) به میدان آورد (سپاه نیز موجودی خود را به کار گرفت اما کمتر از 30 یگان بود) و توپخانه و نیروی هوایی خود را نیز با آخرین ظرفیت به کار گرفت. صحنه نبرد آکنده از دود آتش و مملو بود از اجساد کشته شدگان. فقط توپخانه خودی با محدودیتی که داشت، آتش حجیمی روی مواضع دشمن شلیک کرد. (3)
شدت آتش دو طرف به حدی بود که هیچ شیئی بر روی زمین سالم نماند و تخلیه اسراء نیز به سختی میسر بود. همچنین مقدار گازهای موجود در هوا، به حدی زیاد بود که تنفس را مشکل می ساخت. (4)
با این همه، پیچیدگی مانور و فشار به غایت فوق العاده رزمندگان، مرحله به مرحله و خط به خط عراق را وادار به عقب نشینی کرد و بصره در آستانه سقوط قرار گرفت. پیشروی ایران در خط جاسم، آخرین رده دفاعی عراق، آن هم پس از 15 روز نبرد پیاپی متوقف شد. کمبود یگان پیاده و نیروی زرهی مانع از آن شد که رزمندگان با برداشتن گام آخر به یک پیروزی بسیار بزرگتر از آنچه به دست آمده بود، نایل آیند. در واقع، پیشرویهای به دست آمده با عبور از انبوه موانع و استحکامات...حاصل شد و از این پس به دلیل مسلح نبودن زمین، پیشروی و دستیابی به هدف اصلی چندان دشوار نبود. بعلاوه، انهدام و از هم گسیختگی ارتش عراق نیز این امکان را بیش از پیش میسر ساخته بود. در این عملیات، از 132 یگان عراق که وارد عمل شد، 55 تیپ صد در صد و 67 تیپ بیش از 50 درصد و ما بقی آنها بین 10 تا 35 درصد منهدم شدند. همچنین 870 دستگاه تانک، 180 قبضه توپ و 1000 دستگاه خودرو و تعداد 45 فروند هواپیما ساقط گردید و 230 دستگاه تانک، 20 قبضه توپ، 200 دستگاه خودرو، 100 دستگاه وسایل مهندسی و 100 قبضه توپ ضد هوایی به عنوان غنیمت به دست نیروهای جبهه خودی افتاد. اضافه بر این، از جنبه نیروی انسانی، نزدیک به 3000 نفر اسیر و بیش از 90 هزار نفر از ارتش عراق کشته و زخمی شدند. (5)
در این عملیات انهدام تجهیزات ارتش عراق تا حدودی با عملیات رمضان در سال 1361 هجری شمسی قابل مقایسه است و از لحاظ فروپاشی ارتش، عملیات کربلای پنج را می توان با عملیات فتح المبین و بیت المقدس مقایسه کرد. (6)
نتایج مذکور یک بار دیگر موازنه را به نحو اساسی به نفع ایران تغییر داد. مهمتر از همه، این نظر در محیط بیرونی تعمیق یافت که پایداری ارتش عراق در برابر ابتکار عمل و مقاومت فرماندهان و رزمندگان جمهوری اسلامی، بشدت متزلزل و نامطمئن بوده و هر آن احتمال سقوط آن می رود.
بین المللی شدن جنگ:
پایان نبرد سقوط خطوط دفاعی شلمچه در شرق بصره، زنگ خطر سقوط رژیم عراق را به طور جدی به صدا در آورد زیرا عبور از موانع و استحکامات پیچیده و «تو در تو» در این منطقه که از جانب رسانه های غربی به «خط بارلو» تشبیه می شد، اما از آن پیچیده تر بود، حاکی از نتیجه بخش نبودن حمایتهای بی دریغ تسلیحاتی و اطلاعاتی و همچنین به عنوان شکست استراتژی «مدیریت نزاع » قلمداد شد. عملیات خیبر، بدر، والفجر هشت، کربلای سه (در خلیج فارس بر روی اسکله های البکر و الامیه) و بخصوص عملیات کربلای پنج به عنوان برجسته ترین اقدامات نظامی در طول پنج سال استراتژی مدیریت نزاع که از طرف قدرتهای بزرگ (با تاکید آمریکا) دنبال شد، این رهیافت را در پی داشت که در هر مقطع، خلاقیت جبهه، مقابل بر تجهیز و تسلیح رژیم عراق فایق آمده است و هر بار، ابتکار عمل جدیدی موازنه را به نفع ایران تغییر داده است: ورود به هورالهویزه در عملیات خیبر، عراق را در انتخاب میدان نبرد غافلگیر کرد، عبور از اروند در عملیات والفجر هشت نیز به همین نحو عراق را غافلگیر نمود، عملیات کربلای سه در خلیج فارس، انعطاف و قابلیتهای فوق العاده توان رزمی و سازمان رزم سپاه پاسداران را نشان داد و عملیات کربلای پنج، ارتش عراق را در تشخیص زمان و مکان غافلگیر کرد. طی این مدت، فرماندهان سپاه هر سال ابتکار جدیدی را در صحنه نبرد به کار بسته، عراق را با آن همه سلاح و تجهیزات و لجستیک وادار ساختند که روش جدیدتری را برای مهار اندیشه برتر نخبگان نظامی جبهه مقابل و همچنین شهادت طلبی رزمندگان به کار بندد.
عزم قدرتهای بزرگ بر جلوگیری از پیروزی ایران عملیات کربلای پنج (شلمچه)، موجب انسجام ذهنی تصمیم گیرندگان قدرتهای بزرگ نسبت به احتمال سقوط بصره (سقوط نظامی ارتش عراق) و پیروزی ایران گردید. آنها پی بردند که موازنه نظامی در صحنه نبرد به دلیل وجود اندیشه استراتژیک در نزد نظامیان انقلابی ایران، به طور دائم و هر سال با یک اقدام جدید به نفع ایران تغییر کرده است. همین رهیافت در تحلیل رسانه های جمعی از جنگ نیز انعکاس یافت. روزنامه دیلی تلگراف نوشت: «تحلیلگران جنگ معتقدند ایران اینک به حمله بزرگ دیگری نیاز دارد که کار جنگ را پیروزمندانه خاتمه دهد» . (7)
روزنامه گاردین نوشت: «تحلیلگران پنتاگون که معمولا عزم و قوه ابتکار ایرانیها را در مقابل موانع عظیم کمتر از آنچه هست ارزیابی می کردند، دیگر احتمال پیروزی بزرگتر ایران را رد نمی کنند» . (8)
همچنین، روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال نوشت:
«واشنگتن نمی داند چرا بغداد تا این اندازه ضعیف است. در واشنگتن گفته می شود پیروزی ایران یک فاجعه به شمار خواهد رفت و این نگرانی ممکن است آمریکا را ترغیب کند که کمکهای بیشتری در اختیار عراق بگذارد» . (9)
روزنامه نیویورک تایمز از جنبه دیگر به مساله نگاه کرده، با توجه به موقعیت آمریکا به خاطر از دست دادن ابتکار عمل در جنگ پس از افشای ماجرای مک فارلین، استراتژی آمریکا مبنی بر تحمیل صلح بر ایران را شکست خورده قلمداد کرده اظهار داشت: «اینک کفه به نفع ایران چرخیده و عراق از برابری با نیروهای ایران عاجز مانده و نه تنها آمریکا و متحدانش را بلکه شوروی نیز خود را در آستانه بازندگی می بیند» . (10)
این نگرانی در بین کشورهای عربی نیز ایجاد شده بود. مقامات امارات متحده عربی در دیدار با کاردار سفارت شوروی، تنها راه پایان دادن به جنگ را تلاش مشترک آمریکا و شوروی در چارچوب همکاری بین المللی عنوان کردند. حتی رژیم عراق نیز خواهان آن شد که قدرتهای بزرگ چاره ای برای پایان جنگ بیاندیشند. (11)
نزار حمدون، سفیر عراق در سازمان ملل در این باره گفت: «کلید حل سریع جنگ، شکست ایران است و در این زمینه می بایست کشورهای حامی عراق مانع از پیروزی ایران شوند» . (12)
اظهارات مقامات امارات و سفیر عراق بخصوص در زمانی عنوان شد که عملیات کربلای سه بر روی اسکله های الامیه و البکر در خلیج فارس، تعجب ناظران سیاسی و نظامی را نسبت به ابتکار عمل و انعطاف نظامی ایران برانگیخت. (13)
در این مقطع از جنگ، یکبار دیگر بر اثر تحولات صحنه نبرد، سیاست قدرتهای بزرگ در برابر جنگ تغییر کرد. این بار، پایان دادن به جنگ مطمح نظر آنها قرار گرفت. زیرا پیروزی اخیر ایران در منطقه ای به وقوع پیوست که نقطه قوت ارتش عراق محسوب می شد. بعد از شلمچه، احتمال سقوط خطهای دیگر دفاعی، چندان دشوار به نظر نمی رسید، و همین مساله قدرتهای بزرگ (بخصوص آمریکا) را در این اندیشه فرو برد که پیروزی نظامی ایران بر عراق دور از دسترس نیست و باید از احتمال وقوع آن ممانعت به عمل آورد. در ذیل، مواضع و اقدامات شوروی و آمریکا در سال پایانی جنگ، مرور می شود. در این بخش به اعتقاد نگارنده، مواضع فرانسه و انگلستان در چارچوب استراتژی آمریکا قابل فهم است. همچنین چین کمونیست با موضع رسمی بی طرفی و حفظ روابط با طرفین درگیری، یکی از منابع تامین سلاح بخصوص موشکهای کرم ابریشم برای ایران بوده است. علاوه بر این، در جریان تحریم تسلیحاتی ایران که از طرف آمریکا و اروپا دنبال شد، موضع چین در چارچوب مواضع شوروی و ایران قابل مطالعه می باشد.
شوروی بعد از پیروزی ایران در شلمچه، اتحاد جماهیر شوروی بیش از پیش بر کمکهای تسلیحاتی خود به عراق افزود. واگرایی میان عراق و آمریکا و همچنین سردی روابط اعراب و آمریکا که از ماجرای مک فارلین ناشی می شد، زمینه مناسبتری برای مسکو به وجود آورد که خود را حامی عراق نشان داده نزدیکی به اعراب را نیز به عنوان یک مساله مهم در سیاست خارجی منطقه ای، دنبال کند. همچنین، استراتژی حمایت از عراق که از سال 1361 هجری شمسی، و پس از اقدام ایران در ورود به خاک عراق اتخاذ شد، اکنون در مقابل اقدامات نظامی ایران بی اثر شناخته می شد. لذا کاهش اعتبار سیاسی و ناکارآمدی تسلیحات روسی برای سیاستمداران مسکو چندان خوشایند نبود. از این رو در چارچوب جلوگیری از پیروزی ایران، یکبار دیگر کمکهای تسلیحاتی به عراق از سر گرفته شد. در بهمن 1366/ ژانویه 1987 رئیس هیئت شوروی در سازمان ملل اعلام کرد که کشورش فعالانه عراق را تقویت می کند. (14)
وی طی مصاحبه ای گفت: «تا زمانی که ایران معتقد باشد می تواند از طریق نظامی بر عراق چیره شود، مسکو روش خود را تغییر نخواهد داد و هیچگونه تردیدی برای تامین اسلحه عراق به خود راه نمی دهد.» همچنین مسؤول سیاسی امور خاورمیانه در حزب کمونیست شوروی، اظهار داشت:
«شوروی ارسال سلاح به عراق را به خاطر بازگرداندن موازنه نظامی و سیاسی میان ایران و عراق از سرگرفت. ایرانیان امیدهای زیادی به برتری قدرت نیروی انسانی خود دارند و ممکن است این برتری به توازن نظامی اخلال وارد آورد. از این رو شوروی ارسال سلاح به عراق را آغاز کرده و این کار همچنان ادامه دارد» . (15)
از طرف دیگر، دادن موشکهای دوربرد، و همچنین هواپیماهای پیشرفته (میگ 29 و 31) به عراق، این امکان را برای بغداد فراهم کرد که جنگ شهرها را با شدت هر چه بیشتر که تا قبل از آن سابقه نداشت، ادامه دهد. این اقدام، فشار فوق العاده ای بر جمهوری اسلامی وارد آورد. اوج جهت گیری سیاست شوروی به نفع عراق که نشان می داد حاضر است به طور عملی نیز از عراق حمایت کند، پاسخ مثبت به درخواست کویت مبنی بر نصب پرچم شوروی بر نفتکشهای این کشور در خلیج فارس بود. شوروی با این اقدام، بهره برداری از ماجرای ایران گیت و نزدیک شدن به اعراب را دنبال می کرد. آنها همچنین درصدد برآمدند ناوگان جنگی خود را در خلیج فارس تجهیز کنند. بخصوص حملاتی که توسط قایقهای تندرو علیه کشتیهای روسی صورت گرفت. بر خشم شوروی سبت به ایران افزود. اما یک رویداد مهم (تصمیم دولت آمریکا به نصب پرچم بر روی نفتکشهای کویتی) در تیر 1366/ ژوئن 1987 موجب تغییر اساسی سیاست شوروی در قبال جنگ عراق و ایران گردید.
حادثه مذکور، باعث واگرایی سیاست شوروی و آمریکا در برابر جمهوری اسلامی شد. یوری ورنتستف، معاون اول وزیر خارجه شوروی در تیرماه 1366 (نیمه ژوئن) به تهران سفر کرد. وی در دیدار با مقامات ایران، با تاکید بر چهار نکته گفت:
1- اتحاد شوروی علایق و منافع موازی با ایالات متحده در خلیج فارس ندارد.
2- ایالات متحده طرحی علیه ایران و اتحاد شوروی در خلیج فارس دارد.
3- شوروی مایل نیست نیروهای نظامی بیگانه (غیر منطقه ای) در خلیج فارس حضور داشته باشند.
4- شوروی توجه زیادی به انقلاب ایران دارد. (16)
از این پس، بخصوص بعد از تصویب قطعنامه 598 و نصب پرچم آمریکا بر کشتیهای کویت و افزایش چشمگیر ناوهای جنگی آمریکایی و کشورهای اروپایی در خلیج فارس، مواضع شوروی در زمینه حضور بیگانگان در منطقه به میزان قابل ملاحظه ای به مواضع ایران نزدیک شد. این موضع گیری در چارچوب رقابت بلوکی معنا داشته عمدتا تبلیغ علیه آمریکا به شمار می رفت تا طرفداری از جمهوری اسلامی، همچنین واگرایی سیاست شوروی با آمریکا، موجب شد که مسکو با طرح تحریم تسلیحاتی ایران که آمریکا به عنوان مکمل قطعنامه 598 مصرانه در پی تصویب آن بود، مخالفت ورزد. آنها با تمسک به این موضوع که ایران قطعنامه 598 را به صراحت رد نکرده است، از موافقت با تحریم تسلیحاتی ایران، شانه خالی کرده و نیز اقدام نظامی آمریکا در خلیج فارس را نقض کننده مفاد قطعنامه 598 عنوان کردند. با این حال شورویها مدعی بودند که از این قطعنامه کاملا حمایت می کنند. اتخاذ موضع منفی شوروی نسبت به تحریم تسلیحاتی ایران، موج اعتراض و واکنش منفی اعراب و کشورهای اروپایی را برانگیخت. از این رو آنها برای کاهش این فشار، توسط ادوارد شواردنادزه، وزیر امور خارجه خود، طرح استقرار نیروهای سازمان ملل را به جای آمریکا و ناتو در خلیج فارس ارائه دادند. (17)
اقدام دیگر مسکو فشار جدی به ایران به منظور پذیرش قطعنامه 598 بود. این تاکید بدان خاطر صورت می گرفت که به آمریکا و اروپا نشان داده شود که مسکو مایل به خاتمه جنگ است، و مخالفت با طرح تحریم تسلیحاتی ایران نیز بیش از آنکه طرفداری از ایران باشد، مقابله با هژمونی آمریکا در منطقه خلیج فارس می باشد. از این رو، آندره گرومیکو، رئیس جمهور شوروی، در دیدار با ناصر جیرانی نوبری، سفیر جمهوری اسلامی در مسکو، هشدار داد که اگر ایران قطعنامه 598 را نپذیرد، انجام اقدامات بیشتری برای تامین و اجرای قطعنامه 598 ممکن است در دستور کار (شوروی) قرار گیرد. شوروی همچنین در 1366 هجری شمسی / 30 نوامبر 1987، از موضع قبلی خود در مورد جنگ فراتر رفته و اظهار داشت که آماده است نه تنها با حمایت کشتیها بلکه با اقدامات دیگری برای اجرای مجازاتهای علیه ایران از سازمان ملل حمایت کند. گراسیموف برای ارائه اطمینان بیشتر در اظهارات خود، آن را با این درخواست همراه کرد که کشورهای غربی مقرراتی وضع کنند که تجارت آشکار و مخفی با هر یک از کشورهای ناقض قطعنامه 598 ممنوع شود. این موضع موجب برخورد منفی و شدید ایران با مسکو شد. (18)
به دنبال اصرار آمریکا بر پایان جنگ و جلوگیری از سقوط احتمالی عراق و نیز تاکید مضاعف محیط بین المللی بر لزوم تحریم تسلیحاتی ایران، از شدت مواضع شوروی کاسته شد و پس از آنکه آمریکا به طور عملی وارد درگیری با ایران شد و به حمله به چاههای نفت، اسکله ها و کشتیهای ایران مبادرت ورزید، مواضع شوروی بجز برخی مخالفتهای لفظی، سکوت و دنباله روی از استراتژی آمریکا بود. به نظر می رسید زمینه های تکوین تحول در سیاست خارجی و داخلی این قدرت جهانی به وسیله گورباچف، از جمله در برابر جنگ عراق و ایران در حال شکل گیری است و ایران عملا تحت فشار مشترک آمریکا و شوروی می باشد.
درگیری آمریکا و ایران پس از عملیات کربلای پنج که نقطه اصلی تحول جنگ محسوب می شود، تصمیم گیرندگان آمریکایی مصمم شدند راسا وارد عمل شده کنترل جنگ را در اختیار بگیرند. به نظر آنها، عدم دخالت مستقیم در صحنه جنگ، چه بسا به شکست عراق و پیروزی جمهوری اسلامی منجر می شد، و این دغدغه ای بود که آنها، بارها بروز داده و همچنین عواقب نامطلوب آن را برای منافع حیاتی خود در منطقه اعلام کرده بودند. روزنامه واشنگتن پست در مورد هدف آمریکا مبنی بر ممانعت از پیروزی نظامی ایران بر عراق نوشت: «آمریکا آماده است به بهانه حفاظت از کشتیرانی در خلیج فارس، به ایران حمله کند» . (19)
این تحلیل در یک استراتژی مرحله ای تحقق یافت و آمریکاییها تصمیم گرفتند به طور عملی وارد صحنه شده و به جنگ خاتمه دهند. تصویب قطعنامه 598، طرح تحریم تسلیحاتی ایران، حضور نظامی در خلیج فارس و درگیری با ایران و برخی اقدامات دیگر تماما در جهت همین هدف قابل مطالعه است. علاوه بر این، استراتژی مدیریت بحران به عنوان مکمل استراتژی تحمیل جنگ و با هدف خرد کردن اراده انقلابی در جمهوری اسلامی طراحی شد، اما افشای ماجرای مک فارلین و غلبه بر ارتش عراق در صحنه نبرد نشان داد که آمریکا از این راه به مقصود نمی رسد و باید سیاست جدیدی را پیشه کند. راه دیگری که فرا روی آنها قرار داشت، تقویت بیشتر صدام در زمینه تسلیحاتی، اقتصادی و خدمات کارشناسی نظامی بود. اما به نظر می رسید که ظرف حمایت از صدام در استراتژی آمریکا و اروپا پر شده است، بخصوص که رئیس رژیم عراق برای دریافت کمکهای بیشتر با توجه به شکافی که میان آمریکا و عراق پس از ماجرای ایران گیت رخ داد، قابل اعتماد نبود. بنابراین، پایان دادن به جنگ تنها راه ممکن نزد مقامات آمریکایی به شمار می رفت. اما باید ترتیبی داده می شد که ایران هنگام پایان جنگ در موقعیت برتر نباشد، لذا دادن اطلاعات دقیق و دخالت مستقیم آمریکا در کنار حملات مجدد عراق مطمح نظر قرار گرفت. از این رو بار دیگر شورای امنیت به عنوان ابزار حقوقی قدرتهای برتر مورد استفاده قرار گرفت و با تصویب قطعنامه 598، خواهان اتمام جنگ شد. در این قطعنامه بر خلاف تمام قطعنامه های قبلی، شورا آمرانه درخواست خود را عنوان کرد. همچنین پس از هفت سال، تشخیص داد که در جنگ عراق و ایران، نقض صلح وجود دارد و به همین جهت صریحا اعلام داشت که در صورت رعایت نکردن مصوبات قطعنامه بر طبق مواد 39 و 41 منشور ملل متحد عمل می کند و تحریمهای مذکور در ماده 41 منشور را به اجرا خواهد گذاشت. علاوه بر این، در قطعنامه 598، کمیته تعیین متجاوز، آتش بس، عقب نشینی نیروها، مبادله اسیران و بازسازی دو کشور با کمکهای بین المللی و نیز ریافت خسارت جنگ توسط ایران، درج گردید. (20)
پس از تصویب قطعنامه مانند قبل، عراق آن را پذیرفت. اما جمهوری اسلامی بر خلاف گذشته آن را رد نکرد و در نامه هایی که برای دبیر کل فرستاد در مورد چگونگی اجرای قطعنامه توضیح خواست. نظر ایران آن بود که آتش بس پس از تعیین متجاوز برقرار شود. (21)
نظریات جمهوری اسلامی حاکی از آن بود که در مقایسه با هفت سال جنگ، شورای امنیت توجه بیشتری به وظیفه خود معطوف داشته و موضوعی که از بدو شروع جنگ مورد نظر ایران بوده (یعنی تعیین متجاوز) را برای اولین بار در قطعنامه خود لحاظ کرده است، از این رو با کمی چانه زنی سیاسی، امکان اتمام جنگ در همین مقطع وجود دارد. اما روی دیگر سکه حاکی از این بود که این قطعنامه پوشش تسویه حساب آمریکا نسبت به یک دهه انفعال در مقابل انقلاب اسلامی و رهبری آن است. لذا با توجه به درگیری خلیج فارس - حمله به نفتکشها و کشتیها - آمریکا بنا به درخواست کویت برای اسکورت نفتکشهای این شیخ نشین، در همان روزی (29 تیرماه 1366) که قطعنامه 598 تصویب شد، پرچم خود را بر نفتکشهای کویتی نصب کرد و سپس با ناوهای جنگی وارد خلیج فارس شد. ایران نیز با مشاهده عزم آمریکا به لشکرکشی به منطقه، حضور در جبهه زمینی را کاهش داد و با قوای بیشتر وارد میدان نبرد خلیج فارس شد. در تاریخ 2 مرداد 1366، نفتکش بریجتون تحت اسکورت ناوهای آمریکایی وارد خلیج فارس شد. اما از بداقبالی آمریکاییها، این نفتکش به مین برخورد کرد و یکبار دیگر تحولی بزرگ در جنگ حاصل شد و آمریکاییها بار دیگر شکست را پذیرا شدند و مجددا ابتکار عمل از آن جبهه انقلاب شد. حادثه بریجتون توجه تصمیم گیرندگان آمریکایی را به خود جلب کرد و اقدامات آنها برای مدت کوتاهی معوق ماند. متعاقب آن، آمریکا بیش از پیش حضور نظامی خود را در منطقه افزایش داد، به گونه ای که نیمه دوم مرداد ماه 1366، ناوگان ضربتی آمریکا به 24 فروند رسید. (22)
در تاریخ 31 شهریور 1366 هلی کوپترهای آمریکایی کشتی ایران اجرا را منهدم کردند که با حضور واینبرگر، وزیر دفاع آمریکا، غرق گردید. این اقدام اوج خشم آمریکا را از اوضاع به وجود آمده نشان می داد. پس از این حادثه، فرمانده کل سپاه اظهار داشت: «ایران به زودی ضربه ای کاری به ایالات متحده وارد خواهد ساخت » . (23)
پس از آنکه در تاریخ 17 مهرماه 1366 هلی کوپترهای آمریکایی به قایقهای تندرو حمله کردند و یک فروند هلی کوپتر آنها نیز سقوط کرد، در مورخ 23 مهرماه 1366 یک نفتکش آمریکایی به وسیله موشک کرم ابریشم مورد هدف قرار گرفت و فردای آن روز یک فروند دیگر از موشکهای کرم ابریشم، نفتکش «سی ایل سیتی » را که تحت حفاظت ناوهای آمریکایی بود و پرچم آمریکا را بر روی خود حمل می کرد، مورد اصابت قرار داد. چهار روز بعد آمریکاییها به سکوهای نفتی رشادت و رسالت حمله بردند. در پاسخ به این اقدام در مورخ 1 آبانماه 1366، اسکله بندر الاحمدی کویت به وسیله موشک مورد حمله قرار گرفت. پس از این، اوضاع رو به آرامی گذاشت. اما یک بار دیگر پس از پیروزی عملیات والفجر ده، درگیری در خلیج فارس شدت گرفت و این بار ارتش آمریکا هدفدارتر و با خشونت بیشتر وارد عمل شد و به بهانه برخورد رزمناو «ساموئل رابرتز» با مین که در مورخ 25 فروردین ماه 1367 صورت گرفت، مقامات این کشور، دو روز قبل از حمله عراق به فاو، اعلام کردند یک اقدام نظامی احتمالی را در پاسخگویی به انفجار مین بررسی می کنند. اقدام نظامی آمریکا در تاریخ 29 فروردین ماه 1367 همزمان با حمله نظ امی عراق به فاو، به اجرا گذاشته شد و به سکوهای نفتی رشادت، سلمان، مبارک و ناوهای ایرانی سهند و جوشن، حمله صورت گرفت. (24)
به علاوه، در همین روز، رزمناو سبلان به وسیله نیروهای هوا - دریای آمریکا بمباران شد. مقامات آمریکایی اعلام کردند که حمله آنها به سکوهای نفتی با اطلاع کشورهای انگلستان، فرانسه، ایتالیا، هند، و بلژیک بوده است. (25)
مزید بر این، عراق نیز به فاو حمله کرد و توانست آن را تصرف کند. از این پس، ارتش عراق در حالی که آمریکا و متحدین او به طور مستقیم وارد جنگ شده بودند به حملات خود ادامه داد. و پس از باز ستاندن مناطق مجنون و شلمچه، مجددا در صدد اشغال خرمشهر و آبادان و بخش دیگری از جبهه جنوب برآمد. سازمان مجاهدین خلق نیز که در عراق مستقر بود، همگام با ارتش عراق در غرب کشور از محور سر پل ذهاب به سمت باختران، عملیات «فروغ جاویدان » را به اجرا گذاشت و توانست تا نزدیک باختران (تنگه چهار زبر) پیشروی کند. ارتش عراق نیز به هدف مورد نظر بسیار نزدیک شد. اما یکبار دیگر عزم مردم و رهبری مانع از آن شد که عراق با دست پر بر سر میز مذاکره بنشیند، و حمله دشمن در جنوب و غرب با شکست مواجه شد. از این رو، در حالی که تمامیت ارضی جمهوری اسلامی تامین شده و نظام سیاسی علاوه بر تثبیت، تعمیق نیز یافته بود، و همچنین در حالی که در آخرین دور بازی، ارتش عراق یک بار دیگر شکست را پذیرا شد قطعنامه 598 توسط طرفین پذیرفته و آتش بس برقرار شد.
پی نوشتها:
1) خبرگزاری جمهوری اسلامی، گزارشهای ویژه، 11 دی 1365 ه. ش، به نقل از مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، از فاو تا شلمچه، ص 117.
2) نبرد در شرق بصره، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، تهران، 1374 ه. ش، صص 5- 33.
3) حسین اردستانی، تجزیه و تحلیل استراتژیک نظامی ایران در جنگ تحمیلی، جلد دوم، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، تهران، 1374 ه. ش، ص 195.
4) جنگ در سال 1365 ه. ش، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران، 1367 ه. ش، ص 283.
5) راهنمای عملیات جنگ هشت ساله، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران، تهران، چاپ سوم، آبان 1369.
6) حسین اردستانی، پیشین، صص 6- 195.
7. [ Daily Telegraph, 18 january 1987. ]
8. [ Guardian, 9 September 1986.]
9. [ Wall Street Journal, 5 September, 1986. ]
10) پیشین، نبرد در شرق بصره، ص 194، به نقل از: روزنامه جمهوری اسلامی، 13 بهمن 1365 ه. ش.
11) خبرگزاری جمهوری اسلامی، گزارشهای ویژه، نشریه 169، 14 شهریور 1365 ه. ش، ص 5.
12) جنگ العمیه، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، شهید محمد اسحاقی و مهدی خداوردیخان، تهران 1375 ه. ش، صص 6- 205، به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی.
13) برای اطلاع از عملیات کربلای سه، رجوع کنید به: نبرد العمیه.
14) رالف کینگ، نشریه آدلفی پیپر، شماره 219، سال 1987، جنگ ایران و عراق، مفاهیم سیاسی، ترجمه گروه تحقیق خبرگزاری جمهوری اسلامی، 29/4/66، ص 65.
15) پیشین، نبرد در شرق بصره، صص 5- 182، به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی، 20، 25 دی 1365 ه. ش.
16) مجله سیاسیت خارجی، سال یازدهم، تابستان 1376 ه. ش، تهران، گورباچف، ایران، جنگ ایران و عراق، رابرت فریدمن، ترجمه الهه کولایی، صص 1- 380.
17) همان، ص 7- 386.
18) همان، صص 4- 392
19) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، طرح کلی روز شمار جنگ ایران و عراق، ص 176.
20) منوچهر پارسا دوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1371، ص 327.
21) همان، ص 686.
22) خبرگزاری جمهوری اسلامی، 15 مرداد 1366 ه. ش.
23) خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1 مهر 1366 ه. ش.
24) حسین اردستانی، پیشین، جلد سوم، ص 80.
25) پیشین، طرح کلی روز شمار جنگ ایران و عراق، ص 213.