از اینرو، راهاندازی آنها در هر جایی و هر شهری با توفیق همراه نمیشود، مگر اینکه پیش از این فرهنگ مکتوب و کتاب در آنجا به یک دغدغه و عادت درآمده باشد؛ یعنی شهروندان آن شهر با فرهنگ مکتوب و در راس آن با کتاب دمساز و همنشین شده باشند. بیشک توسعه و رونق کافهکتاب در شهری مثل بوشهر که همچنان کفه فرهنگ شفاهی آن نسبت به کفه فرهنگ مکتوب در میان شهروندانش سنگینی میکند، کاری دشوار است؛ چراکه در این شهر همچنان قصهها و اتفاقات و رویدادها از جنس شنیدن هستند تا خواندن! البته اندک اندک بر شمار کتابخوانان این شهر افزوده شده اما هنوز کتاب به دغدغه مردم اینجا مبدل نشده که به طور خودجوش به کافهکتابها برای غور در دنیای هیجانانگیز کتابها روی بیاورند. بنابراین، این کافهها در بوشهر همچنان افتان و خیزان پیش میروند و تنها پذیرای قشری خاص هستند، یعنی کتابخوانان حرفهای نه معمولی!
علی هوشمند، شاعر و روزنامهنگار جنوبی که پایهگذار نخستین کافه کتاب در بوشهر در اواخر دهه 80 است، بر این باور است که «جامعه بوشهر امروز خوشبختانه به نسبت گذشته با کتاب همدلتر شده و این فرصتی است تا کافهکتابها با محتواسازی و دعوت از مشاهیر ادبی و فرهنگی ملی و استانی به سهم خود در توسعه فرهنگ مکتوب و جذب مخاطبان بیشتر بهویژه نوجوانان و جوانان نقشآفرینی کنند.»
تجربه وی از مدیریت اولین کافهکتاب بوشهر را غنیمت شمردیم و بهبهانه هفته کتاب با علی هوشمند درباره این تجربه و فرصتها و چالشهایی که پیش روی این پاتوقها در جامعه بوشهر است، به گپ و گفت نشستیم.
- شما نخستین فردی بودید که کافهکتاب را در بوشهر برپا کردید، چطور شد به فکر این کار افتادید؟
در اواخر دهه 80، دو سه سالی پس از راهاندازی نشر «شروع» که بعد از نشر «شروه» آقای یاحسینی، مورخ برجسته جنوبی دومین انتشاراتی استان در دوران بعد از انقلاب شناخته میشود، در فکر این افتادیم که غیر از انتشار کتابها و آثار نویسندگان، شاعران و مولفان بوشهری، فضایی را برای گپ و گفت و عرضه و معرفی این آثار با حضور ادبدوستان و جامعه فرهنگی استان فراهم کنیم. بعد از بررسیها و همفکری بسیار با همسرم، شمسی فیصلی که همراه همیشگی من در رسانه و انتشارات بوده و هست، به این نتیجه رسیدیم که یک کتابفروشی وابسته به انتشاراتمان را در بوشهر راهاندازی کنیم. تصمیم بزرگ و البته پرریسکی بود آن زمان، چون با جامعهای مواجه بودم که همچنان مقهور فرهنگ شفاهی بود و تنها قشری خاص اهل کتاب و مشتاق حضور در گعدهها و نشستهای ادبی و فرهنگی بودند.
بههر روی عازم تهران شدیم و وسایل و تجهیزات کتابفروشی را خریداری کردیم و برگشتیم بوشهر و مغازهای را زیر سینما بهمن اجاره کردیم، فضای کوچکی داشت اما بد نبود. کتابفروشی فعال شد و به محلی برای حضور شاعران و دستبه قلمان و کتابدوستانی شد که بیش از این با کتاب مانوس بودند. مدتی گذشت تا اینکه متوجه شدیم که در مجموعه سینما بهمن، سالنی وجود دارد که بلااستفاده مانده و مناسب راهاندازی کافه کتاب است، کافهکتاب آن زمان اصلاً در بوشهر وجود نداشت اما با این حال، با حوزه هنری رایزنی کردیم و در نهایت با همکاری که صورت گرفت، این فضا را برای ایجاد کافهکتاب اجاره و کافه را دایر کردیم.
ولی در ادامه مدیریت کافه ما را به چالش کشید؛ چون همزمان هم هفتهنامه پیام عسلویه را منتشر میکردیم و هم نشر شروع را میچرخاندیم و هم کافه را مدیریت میکردیم! مدیریت زمان اینجا ما را به چالش کشید. اینکه یک نیروی متخصص هم برای قسمت پذیرایی و درست کردن قهوه و سایر دسرها و نوشیدنیهای گرم پیدا نمیکردیم و مشتریهای ما هم تنها منحصر به افراد خاص و مشخصی شده بود و نتوانستیم که بین هزینه و درآمد توازن برقرار کنیم.
- این کافه ظاهراً تنها سه سال فعال ماند و بعد تصمیم گرفتید آن را تعطیل کنید؟
بله درست است؛ این کافه کتاب با توجه به بافتار اجتماعی شهر بوشهر که همچنان تحت تاثیر فرهنگ شفاهی و روایتهای عامیانه بود، چندان جای جذابی برایشان نبود و لطف دورهمیها و محافل شبانه خانوادگی را نداشت. ما هم نیروی متخصصی را برای بخش کافه پیدا نکرده بودیم تا در سرویسدهی این بخش بتوانیم کامل و بهروز ظاهر شویم و تنها در بخش معرفی کتاب و برگزاری نشستهای ادبی و حلقههای داستانی توفیق یافته بودیم که آن هم تنها مورد استقبال قشر خاصی بود که نسل بعدی داستاننویسان و شاعران و روزنامهنگاران بوشهر را تشکیل دادند. بنابراین نخواندن دخلمان به خرجمان باعث شد که کافه را با همه علاقهای که داشتیم، تعطیل کنیم.
- بعد از تعطیلی این کافه، ظاهراً بوشهر سالها بدون کافهکتاب ماند تا اینکه کافهکتاب پاتیزه راهاندازی شد که آن هم خیلی زود از فعالیت ایستاد و تنها در کسوت یک کتابفروشی و نوشتافزاری به فعالیت ادامه داد، از دید شما، دلیل بنبست خوردن کافه کتابها در بوشهر چیست؟
بیشک دلایل متعددی برای کسادی کافهکتابها در بوشهر وجود دارد که از دید من، مهمترین آنها میتواند ضعف در برنامهسازی و مدیریت آن، قدرت پایین خرید جامعه فرهنگی و سیطره فرهنگ شفاهی بر زیست مردمان بوشهر باشد. کافهکتاب صرفاً یک کافه نیست، بلکه یک پاتوق فرهنگی است که باید در کنار مدیریت صحیح، برای آن محتواسازی کرد، محتوایی که بر اساس ذائقه، نیاز و سلیقه مخاطب باشد.
این محتوا باید چنان جذاب و کاربردی باشد که حتی مخاطبِ کمتر کتابخوان را به سمت خود جذب کند. برای مثال، در برخی از روزها نشستهای پارگرافخوانی یا کتابخوانی جمعی را با حضور شاگردان یک کلاس بگذارند یا نشستهای رونمایی کتاب را بهصورت هفتگی یا ماهانه با حضور چهرههای محبوب ادبی و فرهنگی کشور و استان با مشارکت نهادهای خصوصی و دولتی برگزار کنند. خواه ناخواه چنین برنامههایی میتواند یک کافهکتاب را به پاتوقی محبوب برای جامعه امروز بوشهر مبدل و از تعطیلی آن جلوگیری کند.
- به عقیده شما برگزاری برنامههای مستمر ادبی و فرهنگی با حضور چهرهها و نویسندگان ملی و استانی میتواند نگاه نسل جوان را به این پاتوقها و ادبیات معاصر و گپوگفت پیرامون آن جذب کند؟! اما این برنامهها از نظر مالی برای کافهکتابها میتواند هزینهبردار باشد! به نظر شما چگونه میتوان آن را مدیریت کرد؟
به موضوع درستی اشاره کردید. هزینه برگزاری هر برنامه فرهنگی مثل برنامههای دیگر، بالاست به خصوص وقتی که قرار است با حضور یک نویسنده یا شاعر ملی و مشهور برگزار شود. به نظر میرسد این مسئله با حمایت دستگاههایی مثل شهرداری که در اشاعه فعالیتهای فرهنگی هنری دارای رسالت هستند، حل شود. یعنی این برنامههای ملی مثل رونمایی، نشست کتابخوانی با حضوره چهرهها در مناسبتهای مختلف به همت کافه کتابها و با مشارکت نهادهای اجرایی و فرهنگی و همچنین سرمایهگذاران خصوصی با هدف تبادل فرهنگی و ارتقای فرهنگ شهروندی و نهادینهشدن فرهنگ کتاب در بوشهر برگزار شود. قطعاً در چنین فرایندی قدرت کافهکتابها در برگزاری رویدادهای ادبی شاخص افزایش پیدا میکند و از نظر مالی کمتر تحت فشار قرار میگیرند.
اصلاً شهرداریها میتوانند با اختصاص دادن برخی از اماکنی که در اختیار دارند به کافه کتابها، چنین پاتوقهایی را در فضای شهری که نقش بسیار موثری در ترویج فرهنگ مکتوب دارند، توسعه بدهند؛ چون یکی از عوامل به بنرسیدن کافهکتابها در شهرهایی مثل بوشهر، هزینه هنگفت رهن و اجاره مکان است. بنابراین شهرداری میتواند در این زمینه یاریدهنده باشد.
- در کنار برگزاری نشستهای تخصصی ادبی با حضور چهرهها، چه راههای دیگری برای محبوب شدن کافهکتابها نزد نسل امروز و رونق آنها وجود دارد؟
در این زمینه باید به کافه کتابهای موفق در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان، شیراز و اهواز نگاه کرد و با الگوبرداری از آنها فضا را برای توسعه چنین کافههایی در بوشهر فراهم کنیم. یکی از کافه کتابهای موفقی که در کشور وجود دارد و توانسته اتفاقاً نسل جوان و امروزی را به خوبی به خود جذب کند، کافهکتاب آفتاب مشهد است. شما وقتی در این کافه قدم میگذارید، حقیقتاً به خود دنیای کتاب پا گذاشتید؛ چراکه در این کافی، دانایی و آگاهی حضور و نمود چشمگیری دارد و البته باید هم همینگونه باشد؛ چون کافهکتابها پاتوقهای فرهنگی هستند که در آن آگاهی به مخاطب نوشانده و اندیشیدن خورانده میشود. از اینرو، توسعه این پاتوقها در فضای شهری زمینهساز تقویت گفتمان مکتوب و هویت فرهنگیمان میشود که بر مبنای خرد و دانایی استوار است.
یا در شیراز مرکز کتاب آبی که در عمارتی تاریخی و بازسازیشده فعالیت میکند، میتواند الگوی دیگری برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و بازنمایی اهمیت کافهکتابها در توسعه گفتمان مکتوب در جامعه بوشهر باشد. در این مرکز برای مخاطب هدفگذاری کرده و صرفاً منابع خود را برای نسل جوان عرضه میکند. خلأ این فضا در بوشهر بهشدت احساس میشود و انتظار داریم که برای ترویج فرهنگ مکتوب از سوی متولیان شهری و فرهنگی تلاش بیشتری صورت بگیرد تا بتوان آشتی واقعی کتاب و پاتوقهای فرهنگی را با بدنه اجتماعی شهر به نظاره بنشینیم.
من شعار هفته کتاب امسال را که «همدلی برای خواندن» است، شعاری مشوقانه برای ترغیب مردم با کتاب دیدم؛ شعاری که ما را با خواندن و درک تجربههای زیسته و منعکسشده در کتابها همدل و همراه میکند تا با درک آنها برای دانستن، آگاهی و اندیشیدن با اتکا به آرای صائب و تجربههای ارزنده دیگر متفکران بیشتر تلاش کنیم. بیشک شهروندانی که بیشتر میخوانند، آگاهانهتر با چالشها و مشکلات فردی و اجتماعی رویارو میشوند و عکسالعمل بهتری در برابر آنها از خود نشان میدهند. جامعه امروزی ما هم برای خلاصی از مناقشات سیاسی و ایدئولوژیکی چارهای جز بازگشت به تمدن طلایی و توسعهیافتگی فرهنگی ندارد و کتاب بهعنوان کلیدیترین ابزار فرهنگی در این بازگشت میتواند نقش شگرفی را ایفا کند.
- با این اوصاف، دو سه کافهکتابی که هماینک در بوشهر فعال شدند، میتوانند با گرتهبرداری از کافهکتابهای موفق کلانشهرهایی مثل تهران و مشهد و… مخاطبپروری کنند! اما این کار دشواری است چون این مراکز در مخاطبگیری با چالش مواجهاند، زیرا فرهنگ این منطقه همچنان مبتنی بر فرهنگ شفاهی و تفریحات آنی است تا ژستهای خردگرایانه!
بله، به واقعیت ملموسی اشاره کردید که قابل انکار نیست اما با درایت و برنامه میتوان ذائقهسازی و مخاطبسازی کرد. قطعاً همین کافهها با داشتن یک بسته فرهنگی که در بردارنده معرفی کتاب، رونمایی کتاب، پذیرایی و ارائه نوشیدنیها و دسرها و غذاهای بهروز، دعوت از چهرههای کتابخوان و فرهنگی مثل سروش صحت، منصور ضابطیان و… است، حتی جوان کتابگریز را میتواند به کافه بکشاند. همانطور که قبلاً اشاره کردم محتواسازی سهم بسزایی در پویایی و رونق این پاتوقهای فرهنگی دارد. ببنید در اواخر دهه 80 که اصلاً فرهنگ کافهنشینی در بوشهر رواج نداشت و ما چندان تجربه کافهداری نداشتیم اما توانستیم با معرفی آثار شاعران و نویسندگان مطرح ملی و بومی مثل محمدعلی بهمنی، شاملو، اخوان، ابتهاج، منوچهر آتشی، علی باباچاهی، فروغ فرخزاد، عباس معروفی، محمود دولتآبادی، احمد محمود، محمدرضا صفدری و… نسل جدیدی را در حوزه شعر و داستان استان پرورش بدهیم. نسلی که پای ثابت نشستهای داستانی و شعرخوانی ما بودند. البته آن زمان شعر بوشهر بسیار پرجنب و جوشتر از الان بود و شاعران موفقی هم از دل آن ظهور کردند. بنابراین کافهکتابها میتوانند با محتواسازی هدفمند و منطبق بر نیاز و شناخت نسل امروز، مخاطبان بیشتری را به سمت خود بکشانند.
- این کافه کتابها چقدر به توسعه فرهنگی و فضاسازی شهر کمک میکنند؟
جواب روشن است، اگر برنامهسازی و دغدغه آنها مبتنی بر بازشناسی هویت فرهنگی و جمعی جامعه ایرانی باشد، در این زمینه نقش پررنگی را ایفا خواهند کرد؛ چراکه کتاب بارزترین و موثرترین نمایه و ابزار فرهنگ است. وقتی فضایی بر مبنای کتاب و سرگرمی و تفریح پایهریزی میشود، میتواند مخاطب امروزی را که مجذوب و محصور زندگی مدرن است و بیشتر به ظواهر توجه دارد تا معنا، به تامل وادارد؛ تامل در خویشتن و جهان پیرامونش، آن هم به کمک کتاب! این کافهها میتوانند در ساعاتی خاص پادکستها یا کتابهای صوتی را پخش کنند، بدین شکل به صورت غیرمستقیم آنها را با کتاب و فرهنگ کتابخوانی درگیر میکنند. همین کار میتواند برای کتابخوان شدن تعدادی از مشتریان این کافهها کفایت کند.
به هر روی امیدوارم که کافهکتابها در بوشهر به خوبی جا بیفتند و ضمن کمک به پروار شدن فرهنگ بومی و ملی، موجب ارتقای سرانه مطالعه در استان شوند و به اوقات فراغت جوانان این سامان ارزش افزوده بدهند.