«مملکت ما آکنده است از فیلترهای بدون فیلترشکن. یکیش همین روزنامهای که پیش روی شماست. اکثر نشریات ما ناچارند برای بقایشان فیلتر سرخود باشند و بخش زیادی از اخبار و احوال را درز بگیرند، یا اگر سراغش میروند، چنان محتاط باشند که گربه شاخشان نزند. چارهای هم نیست.»
علی مسعودی نیا طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: این روزها بحث احتمال رفع فیلترینگ اینترنت خیلی داغ است. دولت قول مساعد داده و اکثریت جامعه هم امیدوار، مشتاق و منتظرند تا دستکم در این حیطه گشایشی شود و مرهمی باشد بر اعصاب مخدوش و وضعیت اقتصادی معیوبشان. هرچند شخصاً چشمم آب نمیخورد که نهایتاً اتفاقی که در این زمینه رقم خواهد خورد، همانی باشد که انتظارش را داریم.
به دلایل کوچک و بزرگی که منجر به اعمال فیلترینگ شد که نگاه میکنم، حس شومی نهیبم میزند که اگر هم برداشته شود، یک جای کار خواهد لنگید؛ مثلاً سرعت اینترنت پایین خواهد آمد یا هزینهاش گزاف خواهد شد یا یک بامبول دیگر در کار خواهد بود. البته امیدوارم که حسم خطا باشد. کار این فیلترینگ به هر جا که بکشد اما نباید فراموش کنیم که منطق فیلترینگ در مملکت ما خیلی گستردهتر و بنیادیتر از این حرفهاست و فقط به فضای مجازی محدود نمیشود.
تازه آنجا فیلترشکنی بود و هزینهای میدادی و بالاخره به لطایفالحیل دورش میزدی. اما مملکت ما آکنده است از فیلترهای بدون فیلترشکن. یکیش همین روزنامهای که پیش روی شماست. اکثر نشریات ما ناچارند برای بقایشان فیلتر سرخود باشند و بخش زیادی از اخبار و احوال را درز بگیرند، یا اگر سراغش میروند، چنان محتاط باشند که گربه شاخشان نزند. چارهای هم نیست.
اگر نخواهند خودشان احتیاط به خرج دهند، دوام و حیاتشان به خطر خواهد افتاد. هیچ راهی هم برای دور زدن خطوط قرمز وجود ندارد. فراموش نمیکنیم که همین یکی، دو سال اخیر چه رفتاری شد با روزنامهنگارانی که سعی کردند تنها آنچه را در متن جامعه جاری بود و همگان از آن باخبر بودند، صادقانه بازتاب دهند. فضای مجازی پیش چشم است و باب روز و فیلترینگ آن عینی و محسوس؛ اما روزنامهها در کشور ما – اتفاقاً بهخاطر همین فیلترینگ و فاصلهای که از خبررسانی دقیق و عمیق گرفتهاند – دیگر چندان رسانههای عمومی و محبوبی نیستند.
اما همین چند روزنامهای که دست و پا میزنند ربط پاکیزه و مفیدی با واقعیات جامعه و رخدادهای جهان داشته باشند، از بیخ و بن فیلتر هستند. چیزی که به دست خواننده میرسد، در اکثر موارد، پرهیبی کمجان است از آنچه باید باشد و طبعاً تاثیرش هم به همان اندازه فروکاسته خواهد شد. در باب این فیلترینگ نامحسوس اصلاً کسی حرفی نمیزند و مطالبهای ندارد. اصلاً مطالبه این رفع فیلتر خودش فیلتر است! ماجرا به اینجا هم ختم نمیشود.
همین چند روز پیش، رفیقی گفت کتاب داستانش را داده به نشری معتبر. نشر هم خوانده و پسندیده، اما گفته این را بدهیم به ارشاد، چند داستان خیلی خوبش مشمول حذف و ممیزی میشوند. توجه دارید که کتاب هنوز برای اخذ مجوز به ارشاد ارائه نشده و خود ناشر این قضیه را مطرح کرده است. فکر هم نکنید داستانهایی وقیح و در باب ترویج بیاخلاقی بوده یا با ارزشهای دینی و میهنی مغایر بوده است. بابت چهار تا حرف رمانتیک و چهار تا سبک زندگی متفاوت از علایق و سلایق مسئولان، یک اثر خوب از انتشار بازماند. به همین سادگی. این هم از آن فیلترهای بدون فیلترشکن است.
دورزدنش میشود تن دادن به انتشار زیرزمینی یا انتشار اثر با ناشران خارج از ایران که هر دو راه، معنای ضمنیاش نابودی و نادیده شدن اثر است و چشمپوشی مولف از هرگونه حق و حقوق مادی و معنوی. این هم فیلترینگ نامحسوس عرصه فرهنگ که میدانیم محدود به ادبیات هم نمیشود و سایر هنرها هم با آن درگیرند.
چرا اسمش را میگذارم فیلترینگ؟ چون کاربر/خواننده، اینجا هم در مواجهه با بازار کتاب، امکان دسترسی به بخش عظیم و باارزشی از ادبیات ایران و جهان را از دست میدهد. درحقیقت ناشران و کتابفروشیها چیزی شبیه اینترنت ملی هستند. منطق خیلی روشن و خاصی هم نمیشود در قاعده این اعمال فیلتر یافت. یعنی اصلاً معلوم نیست چه چیزهایی را باید رعایت کنی که اسیر این محاق نشوی. آنقدر معیارها لغزان، سلیقهای و موسمی است که ناشر ترجیح میدهد اصلاً خودش را درگیر این ماجراها نکند و پیشپیش کتاب را رد کند که به تبعاتش گرفتار نشود.
تازه آنچه در بازار هست هم، خاصه در حوزه ترجمه، پر از حذف و تغییر و تحریف است. حالا چارهای نیست جز اینکه شکیبا باشیم و ببینیم دولت محترم با فیلترینگ فضای مجازی چه خواهد کرد. بعدش شاید نا و انگیزهای بماند که یادآوری کنیم، باید باقی فیلترها را هم برایش فکری کند. اصولاً رفع فیلتر کار خوبی است، خاصه وقتی آدم دنبال وفاق است.