ماهان شبکه ایرانیان

عنصر مردانگی و جوانمردی در بیان امام حسن مجتبی(ع)

از امام حسن مجتبی(ع) درباره مردانگی سوال شد؛ حضرت فرمود:«شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِهِ وَ إِصْلَاحُهُ مَالَهُ وَ قِیَامُهُ بِالْحُقُوقِ».[۱]آزمندی و حرص‌ورزی مرد نسبت به دینش و اصلاح مالش و رعایت حقوق.حضرت در تبیین عنصر مردانگی سه ‌شاخص و سه‌ شرط را لحاظ کرد، که به تفصیل به آن اشاره خواهد شد:

 عنصر مردانگی و جوانمردی در بیان امام حسن مجتبی(ع)

از امام حسن مجتبی(ع) درباره مردانگی سوال شد؛ حضرت فرمود:
«شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِهِ وَ إِصْلَاحُهُ مَالَهُ وَ قِیَامُهُ بِالْحُقُوقِ».[1]
آزمندی و حرص‌ورزی مرد نسبت به دینش و اصلاح مالش و رعایت حقوق.
حضرت در تبیین عنصر مردانگی سه ‌شاخص و سه‌ شرط را لحاظ کرد، که به تفصیل به آن اشاره خواهد شد:


حرص‌ورزی نسبت به دین؛ شاخص اول مردانگی

«شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِهِ» مردانگی به این است که انسان دینش را با چیز دیگری معامله نکند. در میزان الهی هیچ گوهری ارزش دین را ندارد. با هر چه معامله شود، خسارت و ضرر است. انسان جوانمرد هرگز دینش را به آمریکا، اروپا، شرق، غرب و تمام عالم نمی‌فروشد.
از نشانه‌های مردانگی این است که انسان نسبت به دین خود حریص باشد و غیرت دینی داشته باشد. مگر دین ناموس خدا و ناموس انسان نیست. آن‌ کسی که نسبت به ناموس خود بی‌تفاوت و بی‌غیرت است، بویی از مردانگی و ایمان نبرده است.[2]

امر به معروف و نهی از منکر یکی از مظاهر غیرت دینی است. بی‌جهت نیست که این اندازه در اسلام بدان تاکید شده است. امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید:«تمام کارهاى نیک و جهاد در راه خدا در جنب امر به معروف و نهى از منکر چیزى نیست، جز به مانند انداختن آب دهان در دریاى پهناور.»[3]
کسی نمی‌تواند ادعای غیرت دینی و حرص‌ورزی نسبت به دین داشته باشد، اما امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند و نسبت به شکستن حریم الهی بی‌تفاوت باشد. اگر کسی نسبت به ناموس خود روزی هزار بار اظهار محبت کند، اما در خیابان مشاهده کند، دیگران متعرض ناموس او شدند و بی‌تفاوت از کنارش عبور کند، نمی‌توان در مورد این شخص ادعای محبت و غیرت‌ورزی را قبول کرد. ادعای دینداری زمانی صادق خواهد بود که دغدغه‌مندی و غیرت‌ورزی نسبت به آن وجود داشته باشد، در غیر این صورت دین همان لقلقه زبان خواهد بود. مردانگی در خطرها و بلاها بروز و ظهور پیدا می‌کند.
 

غیرت دینی حجر بن عدی

حُجر بن عَدىّ از قبیله کِنده و از یاران امیر مؤمنان(ع) و بلکه از اصحاب و خاصّان آن حضرت بود؛ تا روزگار زیاد بن ابیه در کوفه اقامت داشت، زیاد او و یارانش را دستگیر کرد و به زندان افکند و سپس ایشان را که چهار تن بودند، روانه دربار معاویه بن ابى سفیان کرد تا آن‌که به وادی مَرَج عَذراء رسیدند و در زندان آنجا افتادند. فرستادگان معاویه نزد ایشان آمدند و به آنان گفتند: ما مأموریم به شما پیشنهاد کنیم که از «على» بیزارى بجویید و او را لعن کنید، که اگر چنین کردید، شما را رها سازیم و اگر امتناع کردید، شما را بکشیم. پس از علی(ع) بیزارى جویید، تا آزاد شوید، گفتند: ما هرگز چنین نکنیم، پس دستور دادند که آنان را به زنجیر کشند و کفن هایشان را نیز آوردند و آنان تمام شب را به اقامه نماز پرداختند و چون صبح در آمد، یاران معاویه آن‌ها را به صف کردند و گفتند: آیا سرانجام از على(ع) بیزارى مى جویید تا شما را رها کنیم و از مرگ رهایی یابید؟ پاسخ دادند: نه، بلکه ما بر دوستدارى او استواریم. پس هر یک از مأموران یکى از ایشان را به دم تیغ گرفت. حجر به مأموران گفت: رخصتم دهید دو رکعت نماز بخوانم، به خدا سوگند در تمام عمرم هرگز وضویى نگرفته ام، مگر آن‌که پس از آن نمازى خوانده باشم.

پس از اقامه نماز دوباره از او خواستند از علی(ع) بیزاری بجوید. حجر گفت: به خدا سوگند با وجود بیم مرگ حتمى، هرگز سخنى که پروردگارم را به خشم آرد، نخواهم گفت. سپس یکی از مأمورین سنگدل معاویه او را کشت و کشتن او بر دل‌هاى مسلمانان سخت گران آمد و معاویه را بدین کار نکوهش کردند.[4]
 

غیرت دینی رشید هجری

رُشید هَجَرى را نزد زیاد بن ابیه حاکم کوفه و بصره آوردند، زیاد به او گفت: صاحب تو ـ مقصودش علی(ع) بود ـ به تو درباره آنچه ما نسبت به تو انجام خواهیم داد، چه گفت؟ رشید گفت: آن حضرت فرمود: شما دست و پاى مرا جدا خواهید کرد، سپس من را به دار می‌آویزید! زیاد گفت: آگاه باشید که اکنون گفتار او را دروغ خواهم ساخت، آزادش کنید! پس همین که رشید خواست بیرون برود، زیاد گفت: به خدا سوگند چیزى بدتر از گفتۀ صاحبش نیست که نسبت به او انجام دهیم، دست و پایش را ببرید و به دارش زنید، رشید گفت: دریغا که هنوز یک چیز دیگر مانده است که امیر مؤمنان(ع) به من خبر داده است! زیاد گفت: زبانش را ببرید (که سخن نگوید) رشید گفت: اکنون به خدا خبر امیرمؤمنان(ع) راست در آمد.[5]
 

اصلاح مال؛ شاخص دوم مردانگی

«إِصْلَاحُهُ مَالَهُ» حلال‌خواهی و حلال‌خوری از نشانه‌های مردانگی است. انسان جوانمرد، حق‌خوری نمی‌کند. مردانگی او اجازه دست‌اندازی به اموال دیگران را نمی‌دهد. با فریب نیرنگ و تقلب کاسبی نمی‌کند. وجدان کاری دارد و اهل کم‌کاری و از کنارِ کار زدن نیست. مالش را دقیق حسابرسی می‌کند؛ حق خدا و مردم را از اموالش می‌پردازد و آن ها را هرس و تطهیر می‌کند تا به اطمینان برسد که فرشی که روی آن می‌نشیند، بستری که روی آن می‌خوابد، غذایی که می‌خورد، حلال و پاک است و حق کسی در بین اموالش نیست.

اهمیت اصلاح مال به اندازه ایست که می‌توان گفت شخصیت انسان برآیندی از درآمد و دارایی اوست. طهارت مال حلال، روح را پاکی می‌بخشد و خباثت مال حرام بر خباثت انسان می‌افزاید.
 

ادای حقوق؛ سومین شاخص مردانگی

«قِیَامُهُ بِالْحُقُوقِ» سومین عنصر مردانگی قیام به حقوق است. هر آنچه انسان در این عالم با آن ارتباطی دارد، از ناحیه این ارتباط نسبت به آن حقی را عهده‌دار می‌شود. امام سجاد(ع) پنجاه مورد از این حقوق را بیان فرمود که به رساله حقوق شهرت یافت و در اواخر کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق ذکر شده است.

انسانی که مردانگی در او زنده است، همواره به دنبال ادای حق است. ابتدا دیگران را صاحب حق می‌داند و بعد به دنبال ادای حقوق آن‌ها بر‌می‌آید. اما کسانی که مردانگی در وجود آن‌ها نیست، همواره خود را صاحب حق می‌پندارند، حقوق دیگران را به رسمیت نمی‌شناسند تا این‌که بخواهند آن را اداء کنند. تنها به فکر استیفای حقوق خود هستند، این‌گونه افراد به اصلاح عامیانه از همه طلب دارند و تنها خود را صاحب حق می‌دانند. این خصلت ناشی از روحیه خودخواهی و منفعت‌طلبی آن‌ها است. عنصر مردانگی اگر در نهاد انسان باشد، موجب می‌شود شخص بیشتر از آن‌که به دنبال استیفای حق خود باشد، دغدغه ادای حقوق دیگران را داشته باشد. البته این بدین معنا نیست که او از حقوق خود صرف نظر کند و به دیگران اجازه تعدی به حقوقش را دهد. اگر گاهی از حق خود صرف‌نظر کند، به خاطر روحیه از خود گذشتگی‌اش است نه روحیه ظلم پذیری.

 

------------------------------------------------------------------------
[1] . معانی الاخبار: 257.
[2] . غْیْرَةُ الرَّجُلِ إیمَانٌ: غیرت مرد نشان دهندهٔ ایمان اوست. نهج البلاغه، حکمت124.
[3] . نهج البلاغه، حکمت374.
[4]. بحارالانوار: 99/281، باب 4 (پاورقی).
[5] . الارشاد «مفید»، ترجمه رسولی محلاتی: 327؛ بحارالانوار: 42/121، باب 122، حدیث 1.

 

برگرفته از کتاب حسنات و سیئات نوشته استاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی