عصر ایران؛ احسان اقبال سعید - این روزها مان موهان سینگ نخست وزیر پیشین هندوستان جهان را فروگذاشت و سیمای تا همیشه دستاربسته اش در خاطره ها ماندگار شد.
شاید کسانی بپرسند چرا جماعتی از هندیان تا همیشه این پارچه را بر سر می بندند و موی را ستر می کنند؟ جالب است بدانید متعلقان به باور سیک در این سرزمین با امر قطعی شریعت خویش برای پرهیز از تراشیدن ریش و ستردن مو و نیز پوشاندن موی سر با دستار مواجه اند.
آقای سینگ هم سیک بود و تا آخر بر باور خویش ابرام داشت و باور اگر بر جان بنشیند سوخت اقدام است و نیز تاب آوری در برای دشواری ها و نیز هجوم لذات و تردید های جهان تازه تا بر آنچه به خردی و آغوش مادر آموخته ای بمانی تا جهانت سراید و زمستان از راه برسد.
حکایت پوشاندن سر و نیز استفاده ی آئینی/ منزلتی از کلاه این قلم را بر آن داشت تا این خطوط را بر تن کاغذ حوالت نماید.
انواع کلاه در ایران در دوره های مختلف
تصور انسان از خویش، جهان و نیز انتظار و مرتبتی که برای تن و پیرامون، تصور یا تخیل می کند تسری بی امانی در تمام اجسام،جوارح و گاه حیوانات دارد.
در روایاتی از فردوس برین آدمی طاووس را به میمنت زیبایی و پر رنگین در بهشت می داند و مار گناه با در پیچیدن به پاهای زشت و برهنه از پر طاووس خود را راهی آن مکان یگانه و سترده از اغیار و تیره روانان می کند. گاه درختی و سنگی و نیز آبی به اسباب خاصیتی نازمینی خاطره ای جمعی می سازد و ظرفیت و نیز حرمت و هراسی فراتر از صرف جغرافیا و تکوین می یابد.
نقش رود گنگ برای برهمنان و نیز کارون برای صائبیان ایران این گونه است که تن در آن می شویند و طاهر است و رنگ و ریب از تن و پا می روبد و نیز خاکستر آدم هیچ شده را در دل خود می پذیرد تا او باز صیقلین به روایت نخست خود باز گردد.کوه قاف با آن ارتفاع و ستیغ در میان ابران جایگاه سیمرغ حکیم است و زاینده عقل سلیم حتی برای تهمتن... .
کلاه هایی که رضا خان ممنوع کرد (راست) و کلاه رضا خانی(چپ)
حکایت سر برای انسان هم یگانه است. انگار نخست آدمی مفهوم معصیت و ارتکاب و نیز توان چشیدن طعم خوش متاع دنیا را با سر خویش یافت که باباطاهر سرود "ز دست دیده و دل هر دو فریاد/ که هر چه دیده بینه دل کنه یاد/ بسازم خنجری نیشش زپولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد" او چشم و تماشا را دروازه طلب دل و تمنای جان برای چشیدن و مخموری می یابد و می خواهد تا چشم ساکن در عمارت سر را به خون بکشاند تا دگر اژدهای تمنا دامنش را لکه دار نکند.
حکایت تماشا و نیز چشیدن طعم دلخواسته هاو نیز شنیدن نغمات خوش همه در سر مستتر است که یل نخست تهران طاعون زده معصوم خان، از پشت کلون در چون دشنه برآورد تا زن خیره سر را روانه ی عدم کند نوایی نازک شنید"معصوم خان!برق قدارت دلمو لرزوند و لرزید". و سر محل عقل است و عقل رسول درون انسان تا پیام بشنود و بسته به دریافت و زمانه اش قضاوت و نیز روایت کند و فصل ممیز و پل فصل انسان مختار است با وجود و موجود در بند غریزه و تقدیر و البته خود گاهی عملهی تخدیر است.
کلاه مردان در دوران قاجار
کلاه در آئین: بر سر یهودیان کلاه کوچکی را دیده اید که گاه طریق برقرار ماندن و نیافتدنش برایمان پرسش است و نیز علت این همه اصرار برای کلاهداری در سفر و خیابان و نیز میدان نبرد و شام عروسی، این کلاه را کیپا می نامند و روایت منابع بر آن است که چون عالم محضر خداست و انسان هماره در پیشگاه وجود ربانی، پس در محضر خداوند بی کلاهی عار است و اسباب خشم و نیز محدود شدن دایره عمل، مرد سر برهنه یهودی مطابق کتاب مقدس نباید تورات بخواند، به امر مقدسی فکر کند، چهار ذراع راه برود و وارد کنیسه شود.
نوعی تنها ماندگی و نکوهش خویش بخاطر بی کلاهی...در مکتب سیکها هم چنان که اشاره رفت پوشیده بودن سر با دستار امر قطعی است. عموم مردان دین و جویندگان درس و علم آئینی سر خود را پوشش های متنوع می پوشانند، پیشتر در ایران زمین می گفتند طرف کلاهی است.
این کلاه برابر سربند مردان دین که از عمامه استفاده می کردند بکار می رفت، نوعی معمم و مکلا! و البته بیانگر این که همه سرپوشیده بودند یکی به دستار و کسانی به کلاه...
کلاه فرانسوی قرن نوزدهم
امر حکومتی و منزلتی: شکل و نیز نشان های بر کلاه گاه نمایانگر یک دوره یا مرتبه ی اجتماعی مشخص بوده و البته هستند. حکومت عثمانی با آن کلاههای فینه خاص در خاطره ها مانده و کلاه پکول در افغان ها نمایش همه شمول است. در میان افغانستانی ها کلاهی مخصوص به نام قراقلی وجود دارد که از پوست بره ی یک روزه تهیه می شود و نمادی از برخورداری و نژادگیست و البته استعمالش در روزگار جدید همیشه با اعتراض و اعراض حامیان حقوق حیوانات و نیز طرفداران "تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت" مواجه بوده است. کلاه حامد کرزای رئیس جمهور پیشتر این کشور همین قراقلی است.
کلاه یهودیان (کیپا)
حکومت رضاشاه تمایز با قجر و نیز ورود مدرنیته را در نو کردن و نیز برانداختن رخت و کلاه مردان و نیز بانوان جست و حکایت کشف حجاب از این مجال و مقال فراختر است اما اعلان اجبار کلاه لبه دار پهلوی را شندیده اند. چیزی شبیه به کلاه نظامیان فرانسوی که کلاه های نمدی و بوقی عهد قجر را برانداخت و خود بعدتر بازی را به تصمیم دولت برای اجبار به سرنهادن کلاه شاپو(لبه دار) وانهاد..
بخش بزرگی از اعتراض مسجد گوهرشاد و سخنان شیخ بهلول برای همین کلاه بود و حتما شنیده اید کسی را بهر کلاه فرستاند و سرآورد. کلاه دوگوش معروف ایل قشقایی را ناصرخان فرزند صولت الدوله و ایلخان ابتدای دهه بیست،در سوئیس مشاهده نمود و به ایران آورد و رسما کلاه قشقایی ها نمود و البته فصل تمایز و تفاوت شد. اگر گذرتان به کافه پروکوپ فرانسه بخورد با میزی مواجه می شوید که کلاه پردار ناپلئون و قلم ولتر هر دو بر آنند و حکایت از قدمت پانصد ساله ی آن سرا دارند.
کلاه مردان هخامنشی - تخت جمشید
این سالها گاه زمانهی فراموشی پیوست افسوناندود پدیده ها و بازگشت تفننی و البته کاربردی آن ها به عرصه زیست آدم ملموس و متنوعپسند این روزگار است. سیمای ناصری زینت قلیان و استکان است و نواهای پیشتر حماسی اینک بازتولیدی برای دمی لمیدن و دیگر چیزها...
کلاه هم چنین است،گاه برای نهان نمودن مزرع ملخ زده ی زلف است و پرهیز از بادهای خانمان برانداز و نیز حضورو دلبری در کافه ای و نیز رفتن در جلد یک اندیشمند چپ روزگار مدرن با مقداری سبیل و یک کلاه استالینی...
کلاه مدرن
پدیده ها هرگز با بار فراتر از شانه برای مدید زمای دوام نمی آورند و البته کمر خم نموده اما نمی شکنند و در شکل کالاوار، انبوده و افسونزدایی شده و نیز گاه مطایبهآمیز باز می گردند..
این روزها فیلم معجزه پروین با بازی خانم مارال بنی آدم که برشی از زیست پروین بانو اعتصامی شاعر نژاده و خوش سخن را روایت می کند برپرده است و می برازد بیتی از پروین که بر نام نوشتار نیز می درخشد را برای بدرقه کلام در کار کنیم"گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه/گفت: در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست".