ماهان شبکه ایرانیان

بهترین جملات کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

یکی از رمان های خاص و پرطرفدار کتاب سوء تفاهم می باشد که اثر آلبر کامو می باشد که دارای متن و جملات دلنشینی است. به همین خاطر، در این مقاله جملات کتاب سوء تفاهم را در اختیارتان خواهیم گذاشت.

بهترین جملات کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو

کتاب سوء تفاهم اثر آلبر کامو نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار فرانسوی می باشد که دارای متن های ناب و دلنشینی است. بنابراین، اگر شما نیز به دنبال جملات کتاب سوء تفاهم هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

جملات دلنشین و زیبا کتاب سوء تفاهم

کتاب سوء تفاهم دارای متن های ناب و دلنشینی است که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید. به همین خاطر، در ادامه مطلب متن کتاب سوء تفاهم را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها متن های نابی را انتخاب کنید.

جملات کتاب سوء تفاهم با مفاهیم ناب

متن ناب کتاب سوء تفاهم

آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم، کینه می‌ورزم؛ اما مرا که از بیداد رنج می‌برم، نخواهند توانست به‌راه راست بیاورند و من هرگز به زانو نخواهم افتاد

******

آدم‌ها درست شبیه پیچ و مهره‌هایی شده‌اند که مجموعهٔ ماشین مسلط بر آن‌هاست و کوچک‌ترین کندی و لنگی و سرپیچی با اخراج آن‌ها کیفر داده خواهد شد

******

متن دلنشین کتاب سوء تفاهم

تحمل ساعات دم غروب همین‌طور برای یک مرد تنها دشوار است و اکنون، غم دیرین من، مثل جراحتی که ناسور شده باشد و کوچک‌ترین حرکتی آزارش بدهد، در چالهٔ بدنم جا گرفته است و از این تنهایی جاودان ترس دارد. ترسی که برای آن جوابی نمی‌توان یافت.

******

یک مرد راست است که به خوشبختی احتیاج دارد؛ اما همین‌طور هم به یافتن معنایی برای خودش هم نیازمند است

******

متن دلنشین کتاب سوء تفاهم

متن کوتاه کتاب سوء تفاهم

مارتا: مگر پاییز چیست؟ ژان: بهار دومی که در آن تمام برگ‌ها مثل گل‌ها هستند.

******

اگر بار گران این زندگی گاهی احترامی را که نسبت به تو داشته باشم از یادم می‌برد، مرا ببخش.

******

من گوشه و کنایه را دوست ندارم. جنایت، جنایت است.

******

قلب فرسوده می‌شود آقا.

******

متن کوتاه و دلنشین کتاب سوء تفاهم

یافتن کلماتی که جدایی می‌افکند خیلی آسان‌تر از یافتن کلماتی است که پیوند می‌دهد و جمع‌وجور می‌کند!

******

قهرمانان داستان نیز به بیهودگی مبارزات خود درمقابل مرگ، به پوچی سگدوی‌های خود معترفند؛ اما بااین‌همه از پا نمی‌نشینند.

******

هیچ روحی به‌طور کامل جانی نیست و بدترین جنایتکاران هم ساعاتی را می‌شناسند که در آن خلع سلاح می‌شوند

******

یک مرد راست است که به خوشبختی احتیاج دارد؛ اما همین‌طور هم به یافتن معنایی برای خودش هم نیازمند است

******

متن ناب کتاب سوء تفاهم

متن طولانی کتاب سوء تفاهم

در این دست آخر پند مرا گوش کنید؛ زیرا چون شوهرتان را کشته‌ام، به‌عهدهٔ من است که شما را نصیحتی کنم. از خدای خودتان بخواهید که شما را هم‌چون سنگ کند. خوشبختی این است که آدم به‌جای سنگ گرفته شود؛ تنها خوشبختی حقیقی، مثل سنگ عمل کنید، درمقابل تمام فریادها کر باشید و هرگاه وقتش شد، به سنگ بپیوندید؛ ولی اگر حس کردید که برای ورود در این آرامش کور خیلی لش هستید، به ما بپیوندید؛ به ما در خانهٔ عمومی‌مان. خدا نگهدار خواهرم! همه‌چیز آسان است، خواهید دید. شما باید میان سعادت احمقانهٔ گرفتاری‌های دنیا و بستر لزج و چسبنده‌ای که ما در آن به‌انتظارتان هستیم، یکی را انتخاب کنید.

******

این را درک کنید که نه برای او و نه برای ما، نه در زندگی و نه در مرگ، نه وطنی هست و نه صلح و آرامشی؛ (با خنده‌ای تحقیرکننده) زیرا این خاک زمخت و ناهنجار را که از نور محروم است و در آن آدم‌ها درپی غذادادن به چارپایان کوری هستند، نمی‌توان وطن نامید؛

*******

متن طولانی کتاب سوء تفاهم

تصور می‌کردم جنایت کانون ماست و جنایت است که مرا و مادر: م را برای ابد متحد ساخته است. من آخر در این دنیا به‌طرف چه‌کسی می‌توانستم رو کنم؟ جز به‌طرف کسی که در همان آن و با من آدم کشته بود؟ اما من اشتباه می‌کردم. خود جنایت، تنهایی است. حتا اگر برای کامل‌کردن آن هزاربار اتفاق بیفتد و خیلی عادلانه است که من پس‌از این تنها زندگی کرده‌ام و تنها آدم کشته‌ام تنها هم بمیرم.

******

در آن سرزمین که دریا محافظتش می‌کند، در آن‌جا اصلاً خدایان به ساحل قدم نمی‌گذارند؛ اما در این‌جا که نگاه از هر طرف بازمی‌ایستد، تمام زمین چنان طرح‌ریزی شده است که صورت آدم همیشه باید روبه‌بالا باشد و نگاه انسان همیشه گدایی کند. آه! من نسبت به این دنیایی که در آن دچار و گرفتار خدا هستیم، کینه می‌ورزم؛

******

متن ناب و طولانی کتاب سوء تفاهم

در این لحظه که ما داریم حرف می‌زنیم، مادر: م نیز به پسرش پیوسته است. اکنون هردوی آن‌ها به تخته‌های سد چسبیده‌اند و موج آب که دیگر دارد بدن‌شان را فرسوده می‌کند، بی‌هیچ مهلتی به چوب‌های پوسیده فشارشان می‌دهد. به‌زودی بیرون‌شان خواهند آورد و آن‌دو خودشان را دوباره درون خاک خواهند یافت؛ اما من در این مسأله دیگر چیزی نمی‌بینم که مرا وادار به فریادزدن کند. من پیش خودم دربارهٔ قلب آدمی فکر دیگری می‌کردم و درستش را بگویم، اشک‌های شما متنفرم می‌سازد.

******

از خدای خودتان بخواهید که شما را هم‌چون سنگ کند. خوشبختی این است که آدم به‌جای سنگ گرفته شود؛ تنها خوشبختی حقیقی، مثل سنگ عمل کنید، درمقابل تمام فریادها کر باشید و هرگاه وقتش شد، به سنگ بپیوندید؛ ولی اگر حس کردید که برای ورود در این آرامش کور خیلی لش هستید، به ما بپیوندید؛ به ما در خانهٔ عمومی‌مان.

******

متن ناب کتاب سوء تفاهم

متن مفهومی کتاب سوء تفاهم

«من آزادی‌ام را گم کرده‌ام و اکنون جهنم برایم دارد شروع می‌شود.»

******

آدم گاهی از یک احساس آنی خود پیروی می‌کند و بعد مسایل جوردرمی‌آیند و آدم دست آخر به آن‌ها عادت می‌کند.

******

می‌دانی که زندگی ستمگرتر از ماست. پاشو، آخرش روی استراحت را هم خواهی دید و من هم آخر به آن‌چه هرگز ندیده‌ام، خواهم رسید.

******

متن زیبا کتاب سوء تفاهم

در صورت تمایل شما همراهان عزیز با کلیک بر روی جملات کتاب نیروی حال و جملات کتاب دن کیشوت می توانید متن ها و جملات نابی را مطالعه کنید و همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی