ماهان شبکه ایرانیان

گزیده ای از بهترین اشعار سیف فرغانی

سیف فرغانی یکی از مشایخ و شعرای قرن هفتم و هشتم هجری می باشد که اشعار ناب و دلنشینی سرده اند. به همین خاطر، در این مقاله مجموعه ای از اشعار سیف فرغانی را در اختیارتان گذاشته ایم.

گزیده ای از بهترین اشعار سیف فرغانی

سیف فرغانی در دوره سلطنت ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر زندگی می کردند و نزدیک به هشت سال عمر کردند و در یکی از خانقاه های آقسرا در سال 749 در گذشتند که یکی از شاعران مشهور می باشد. بنابراین، اگر شما نیز به دنبال اشعار سیف فرغانی هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.

اشعار دلنشین سیف فرغانی

سیف فرغانی اشعار ناب و دلنشینی سرده اند که از مفاهیم زیبایی برخوردار هستند و می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید. که در ادامه مطلب شعرهای ناب سیف فرغانی را در اختیارتان گذاشته ایم که امیدواریم از مطالعه آن نهایت بهره را ببرید.

اشعار سیف فرغانی با مفاهیم ناب

شعرهای ناب سیف فرغانی

مرا با تو وصال ای جان، میسر کی شود هرگز
که من از خود روم آن دم که گویندم تو می آیی

******

هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد
مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد

******

شعر دلنشین سیف فرغانی

اگر دلست بجان می خرد هوای ترا
وگر تن است بدل می کشد جفای ترا

******

ای رفته از بَرِ ما، ما گفته همچو سعدی
«خوش می‌روی به تنها، تَن‌ها فدای جانت»

******

شعر دلنشین سیف فرغانی

شعر کوتاه سیف فرغانی

گر عاشقی فدا کن در ره عشق جان را

******

چنان عشقش پریشان کرد ما را
که دیگر جمع نتوان کرد ما را

******

سعدی مگر چو من بود، آن‌گه که این غزل گفت
«مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا»

******

شعر کوتاه سیف فرغانی

تو اگر آن منی هر دو جهان آن منست…

******

رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود
واندیشه تو از دل و جانم نمی رود

******

قرآن چه بود مخزن اسرار الهی
گنج حکم و حکمت آن نامتناهی

******

شعر ناب سیف فرغانی

رباعیات سیف فرغانی

ای سوخته شمع مه ز تاب رویت
وز خط تو افزون شده آب رویت
این طرفه که دل گرم نشد با تو مرا
جز وقت زوال آفتاب رویت

******

کردم همه عمر آنچه نمی باید کرد
از کرده او حذر نمی شاید کرد
امروز چنینم و ندانم فردا
تا با من بیچاره چه فرماید کرد

******

در دیدن این مدینه زمزم آب
از مکه اگر سعی کنی هست صواب
زیرا که درو مقام دادر امروز
رکنی که ازو کعبه دلهاست خراب

******

شعر ناب و دلنشین سیف فرغانی

دل در طلب تو خستگیها دارد
کارش ز غم تو بستگیها دارد
هر چند که پشت لشکر هستیم اوست
زان روی بسی شکستگیها دارد

******

دل را چو بعشق تو سپردم چکنم
دل دادم و اندوه تو بردم چکنم
من زنده بعشق توام ای دوست و لیک
از آرزوی روی تو مردم چکنم

******

گر زان توام هردو جهانم بستان
باکی نبود سود و زیانم بستان
باز آی بپرسش و ببین چشم ترم
لب بر لب خشکم نه و جانم بستان

******

شعر سیف فرغانی با مفاهیم دلنشین

شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد
واز بهر تو زهر اندهی نوش نکرد
ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد
آن را که تراهیچ فراموش نکرد

******

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد…

******

شعر ناب سیف فرغانی

شعرهای طولانی سیف فرغانی

آن خداوندی که عالم آن اوست
جسم و جان در قبضه فرمان اوست

سوره حمد و ثنای او بخوان
کآیت عز و علا در شان اوست

گر ز دست دیگری نعمت خوری
شکر او می کن که نعمت آن اوست

بر زمین هر ذره خاکی که هست
آب خورد فیض چون باران اوست

از عطای او به ایمان شد عزیز
جان چون یوسف که تن زندان اوست

بر من و بر تو اگر رحمت کند
این نه استحقاق ما احسان اوست

از جهان کمتر ثنا گوی ویست
سیف فرغانی که این دیوان اوست

******

رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را

بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا

ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم
کز ناله های زارم زحمت بود شما را

از عشق خوب رویان من دست شسته بودم
پایم بگل فروشد در کوی تو قضا را

******

شعر ناب و طولانی سیف فرغانی

چو بیند روی تو ای نازنین گل
کند بر تو هزاران آفرین گل

تو با این حسن اگر در گلشن آیی
نهد پیش رخت رو بر زمین گل

اگر بلبل کند ذکر تو در باغ
ز نامت نقش گیرد چون نگین گل

چو از ذکر لبت شیرین کند کام
شود در حلق زنبور انگبین گل

گلی تو از گریبان تا به دامن
بهر جانب بریز از آستین گل

اگر در خانه گل خواهی به هر وقت
برو آیینه برگیر و ببین گل

ندارد باغ جنت همچو تو سرو
نباشد شاخ طوبی را چنین گل

به رنگ و بو چو تو نبود که چون تو
خط و خالی ندارد عنبرین گل

اگر با من نشینی عیب نبود
که دایم خار دارد همنشین گل

******

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟
یا چو من هجر تو را هیچ گرفتاری هست؟
دیدهٔ دهر به دور تو ندیده است به خواب
که چو چشمت به جهان فتنهٔ بیداری هست
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق
خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست
هر کجا دل شده‌ای بر سر کویت بینم
گویم المنهلله که مرا یاری هست
گر من از عشق تو دیوانه شوم باکی نیست
که چو من شیفته در کوی تو بسیاری هست…

******

به جای سخن گر به تو جان فرستم
چنان دان که زیره به کرمان فرستم

تو دلدار اهل دلی شاید ار من
به دلدار صاحب دلان جان فرستم

سخن از تو و جان ز من این به آید
که تو این فرستی و من آن فرستم

اگر چه من از شرمساری نیارم
که شبنم سوی آب حیوان فرستم

تویی بحر معنی و من تشنهٔ تو
نگویی زلالی به عطشان فرستم؟

******

ای رفته رونق از گل روی تو باغ را
نزهت نبوده بی رخ تو باغ و راغ را

هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل
آن زیب و زینت است کزا شکوفه باغ را

در کار عشق تو دل دیوانه را خرد
زآن سان زیان کند که جنون مر دماغ را

زردی درد بر رخ بیمار عشق تو
اصلیست آنچنانکه سیاهی کلاغ را

دلرا برای روشنی و زندگی، غمت
چون شمع را فتیل و چو روغن چراغ را

اول قدم ز عشق فراغت بود ز خود
مزد هزار شغل دهند این فراغ را

از وصل تو نصیب برد سیف اگر دهند
طوق کبوتر و پر طاوس زاغ را

******

شعر دلنشین و طولانی سیف فرغانی

از عشق دل افروزم، چون شمع همی سوزم
چون شمع همی سوزم، از عشق دل افروزم

از گریه و سوز من او فارغ و من هر شب
چون شمع ز هجر او می‌گریم و می‌سوزم

در خانه گرم هر شب از ماه بود شمعی
بی‌روی چو خورشیدت چون شب گذرد روزم

در عشق که مردم را از پوست برون آرد
از شوق شود پاره هر جامه که بردوزم

هر چند فقیرم من گر دوست مرا باشد
چون گنج غنی باشم گر مال بیندوزم

******

دنیا که من و تو را مکان است
بنگر که چه تیره خاکدان است

پر کژدم و پر ز مار گوری
از بهر عذاب زندگان است

******

ساقیِ عشقِ تو ما را به زبانِ شیرین
شربتی داد خوش و شورِ تو درما افگند

عاشقِ رویِ تو از خلق بوَد بیگانه
مرد را عشقِ تو از خویش ببُرّ َد پیوند

گر بَرو عرضه کنی هشت بهشت اندر وی
نکند بی تو قرار و نکند جز تو پسند

هر که را عشقِ تو بیمار کند جانش را
ندهد شهد شفا و نکند زهرِ گزند…

******

شعر ناب و طولانی سیف فرغانی

مال دنیا بآخرت نرود
گرنه صرفش کنی باحسانی

با تو اینجا نماند ار از خیر
نگماری برو نگهبانی

در قیامت زند بر آتشت آب
گر تو اینجا بکس دهی نانی

******

دلبرا تا تو یار خویشتنی
در پی اختیار خویشتنی

بی قرارند مردم از تو و تو
همچنان برقرار خویشتنی

عالم آیینه جمال تو شد
هم تو آیینه دار خویشتنی

******

شعر زیبا سیف فرغانی

شما دوستان با کلیک بر روی اشعار عاشقانه حافظ و اشعار جمال ثریا می توانید شعرهای نابی را مطالعه نمایید و در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان