ماهان شبکه ایرانیان

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!

تنها هنرش این نبود که شعر بگوید و نوحه بخواند؛ به‌خوبی می‌دانست که چطور این نعمت را به کار ببندد و با تقویت جریانات انقلابی در میان مردم، حکومتی‌ها را عاصی کند. مرد ۳۷ ساله آن روزها که برایش حکم تیر داده بودند، اما به مدد اهل‌بیت جان سالم به در برد تا وجودش برکتی باشد در عرصه ستایشگری.

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، انقلاب 1357 روایت‌هایی دارد شنیدنی به تعداد تک‌تک آدم‌هایی که ایام برایشان به تظاهرات آشکار روزانه و فعالیت‌های پنهان شبانه می‌گذشت و با چنان شوری برای سرنگونی حکومت پهلوی از جان‌ مایه می‌گذاشتند که شاید مشابه آن را در هیچ انقلابی نتوان پیدا کرد.

جوان‌ها بیمی از شاه و دار و دسته‌اش نداشتند و در هر لباسی که بودند، برای انقلاب سنگ تمام می‌گذاشتند. دراین‌بین، مداحان و ذاکران اهل‌بیت نیز پای منبرها دوشادوش مردم حرکت می‌کردند و با نفس گرمشان به طور شگفت‌انگیزی در تقویت باورهای مذهبی و فرهنگی مردم و شکل‌گیری رویدادهای تاریخی اثرگذار بودند، جوری که گاهی حکومتی‌ها را به وحشت می‌انداختند؛ مثلاً یکی همچون حاج غلامرضا سازگار پیرغلام نامی اهل‌بیت که امنیتی‌ها به خونش تشنه بودند.

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!


نه از ترور می‌ترسید و نه از دارودسته شاه
در سال‌های پیش از انقلاب، وقتی جوانی 35 ساله بود؛ هم می‌سرود و هم می‌خواند. هرجا راه‌دستش بود، ردی از غلامرضا سازگار دیده می‌شد و هیچ‌وقت سنگر را خالی نمی‌کرد، آن‌قدر خواند و زیر سایه اهل‌بیت (ع) برای انقلاب سنگ تمام گذاشت که بالاخره حکم ترورش را دادند. «سازمان امنیت گفته بود، هرجا سازگار را دیدید، با تیر بزنید اما باز هم می‌خواندم. در مساجد، حسینیه‌ها و حتی در راهپیمایی‌ها؛ اصلاً برایم فرقی نمی‌کرد که چه حکمی داده‌اند، فقط به عاقبت کار فکر می‌کردم و دلم می‌خواست انقلابمان به سرانجام برسد.» این‌ها را پیرغلامی می‌گوید که حالا سال‌ها از عمر نوکری‌اش می‌گذرد و هنوز هم وقتی از انقلاب حرف می‌زند، شوروشوق آن دوران در صدایش شنیدنی است. برایش حکم تیر داده بودند، اما به مدد اهل‌بیت، همیشه خطر از بیخ گوشش می‌گذشت و حاج غلامرضا سازگار جان سالم به در می‌برد. او تعریف می‌کند: «یک روز در مهدیه نظام‌آباد بودیم که پلیس‌ها ریختند و همگی گیر افتادیم اما توانستم خودم را نجات دهم. به یکی از پلیس‌ها که از قضا آدم خوبی هم بود، گفتم روضه دارم و باید بروم تا به مجلس برسم؛ آن پلیس حسابی هوایم را داشت و مرا به بیرون هدایت کرد. یکبار دیگر خطر از بیخ گوشم گذشت و گیر نیفتادم و این اولین باری نبود که جان سالم به در می‌بردم. مثلاً یکبار هم در خیابان طیب آن زمان در راهپیمایی حضور داشتم و می‌خواندم که تیر دقیقاً از بالای سرم رد شد و به دیوار خورد. متأسفانه سعادت شهادت نداشتم و هیچ‌وقت این موضوع را فراموش نمی‌کنم.»

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!


روزی که با زبان شعر، شاه را به تمسخر گرفت
بی‌دلیل نبود که برایش حکم تیر صادر کرده بودند؛ در سال‌های منتهی به انقلاب همواره با زبان شعر حرف‌هایش را می‌زد و مردم را با خودش همراه می‌کرد و همین نیز حکومتی‌ها را می‌ترساند. به گفته خودش شعرهایی که برای تحولات انقلاب، دفاع مقدس، منافقین و… گفته، یک کتاب 500 صفحه‌ای می‌شود که خیلی‌هایشان توسط دیگران نیز خوانده می‌شد و یکی از آن‌ها هم حسابی صدا کرد. حاج‌آقا سازگار توضیح می‌دهد: «این اشعار را هیچ‌وقت چاپ نکردم چون فقط در آن دوران کارآمد و مفید بود و اتفاقاً خیلی هم استفاده می‌شدند. در واقع و نه‌تنها خودم این اشعار را می‌خواندم بلکه بقیه شاعران را هم تغذیه می‌کردم.» او ادامه می‌دهد: «یکی از مشهورترین شعرهایم، شعری بود که در روز آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، سروده و خواندم. در این شعر از زبان شاه می‌خواندم، «منی که بر شما در سینمای خیس آبادان، کباب بی تقلب می‌پزم از گوشت انسان، من شاه بدی هستم؟» که مردم هم با طعنه می‌گفتند نه‌نه! این شعر خیلی صدا کرد و مردم مدام آن را می‌خواندند تا ظلم و بی‌کفایتی شاه را نشان دهند. همچنین شعری که در روز چهلم شهدای میدان ژاله خواندم هم خیلی صدا کرد.»البته حاج‌آقا سازگار علاوه بر تمام فعالیت‌های انقلابی و اثرگذاری چشمگیر با زبان شعر، از نزدیک برای خود امام خمینی شعرخوانی کرده است. او می‌گوید: «روزی در محضر ایشان در قم و در نیم قدمی امام، شعری را برایشان خواندم. در این شعر صحبت آیت‌الله امینی که گفته بودند امام ذخیره الهی برای شیعه هستند را آورده بودم که شعر خوبی هم از آب درآمد.»

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!


وقتی خانم همسایه به‌جای ساواک ظاهر شد!
به‌عنوان مداحی پر دل و جرات که همواره در دل جریانات انقلابی، حضوری فعال داشت، خاطرات شیرین روزهای انقلاب برایش مرور می‌شود. کسی که هر لحظه ممکن بود به دام حکومتی‌ها بیفتد و هیچ لحظه‌ای امنیت جانی نداشت. حاج‌آقا سازگار با خاطره‌ای از آن روزها، از شبی می‌گوید که صدای زنگ خانه‌شان به صدا درآمد و احتمال می‌داد که ساواک به سراغش آمده باشد. «یک روز در بهشت‌زهرا و سرحالی که بر دوش مردم سوار بودم، اشعاری خواندم که خیلی تأثیرگذار بود. با توجه به اینکه مرا از قبل هم تهدید کرده بودند، خیلی‌ها به من گفتند، امشب منزل نرو، چون حتماً می‌آیند و تو را می‌برند. به حرفشان گوش نکردم و به منزل رفتم. ساعت 10 حکومت‌نظامی بود اما ساعت 12، زنگ خانه ما را زدند. همسرم با نگرانی پرسید چه شده؟ به ایشان گفتم به‌خاطر شعری که امروز خوانده‌ام، مأموران آمده‌اند مرا ببرند. با صلوات سمت در رفتم و با ترس و نگرانی در را باز کردم و منتظر هر اتفاقی بودم اما در کمال ناباوری دیدم خبری از مأموران نیست، بلکه خانم همسایه آمده تا در مورد لباس جدیدی که خریده نظر همسرم را بپرسد! آن شب با تمام استرس‌هایش به خیر گذشت و باز هم از خطر نجات پیدا کردم.»

ماجرای پیرغلامی که آرزوی مرگش را بر دل شاه گذاشت!


برای حاج غلامرضا سازگار، آن روزها پر از خاطراتی فراموش‌نشدنی است که با صبوری هرچه تمام و کلامی شیرین، از این خاطرات برایمان می‌گوید. خاطراتی که درست مثل روضه‌های این پیرغلام، حسابی به دل می‌نشیند. «یکی از خاطرات خیلی جالب آن روزها، اتفاقی بود که در اصفهان افتاد. رفقا می‌گفتند یک روز دانشجویان تجمع کرده و شعار مرگ بر شاه خائن وطن‌فروش سر داده بودند که سردار ناجی برای خنثی‌کردن این تظاهرات، یک‌سری افراد بی‌سواد و سیاهی‌لشکر را جمع می‌کند تا بیایند و شعار دهند اما این افراد نادان در پاسخ به شعار دانشجویان می‌گفتند» جاوید باد شاه خائن وطن‌فروش!» به‌واقع ازاین‌دست خاطرات کم نداریم. خاطراتی که در آن روزها لبخند به لب انقلابیون می‌نشاند.»
گرچه پیرغلام اهل‌بیت این روزها به‌خاطر شرایط جسمی‌اش توان حضور در راهپیمایی را ندارد اما هنوز هم مثل همان روزها شیفته انقلاب است و چند جمله می‌گوید به‌عنوان حسن‌ختام گفت‌وگویی انقلابی؛ «این درست که دشمنان آمده‌اند تا در انقلابمان شکاف بیندازند، اما ما انقلابی‌ها باید با هم باشیم و حرفمان را یکی کنیم؛ اصلاً در چنین شرایطی است که می‌توانیم سنگر را حفظ کنیم و امتحانمان را پس بدهیم.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان