داستان فیلم با یک مقدمۀ علمیتخیلی جذاب آغاز میشود؛ یک مأمور پلیس به نام نایت و سگ همراهش، گرِگ، در حین انجام وظیفه دچار حادثهای هولناک میشوند. در اقدامی عجیب اما نجاتبخش، پزشکان تصمیم میگیرند که بدنهای آنها را با هم پیوند بزنند و بدین ترتیب «مرد سگی» متولد میشود. او حالا هم مأمور پلیس است و هم یک سگ با تمام ویژگیهای بامزه و غریزیاش.
به گزارش فرادید؛ اما مرد سگی ماموریت آسانی در پیش ندارد زیرا در مقابلش دشمنی به نام پیتی (یک گربۀ شرور و نابغه) ایستاده است؛ دشمنی که مدام نقشههای جدیدی برای نابودی او میکشد. در این میان، پیتی در اقدامی عجیب خودش را شبیهسازی میکند تا تواناییهای شرورانۀ خودش را دوبرابر کند، اما نتیجهی این آزمایش یک نسخه کوچک و دوستداشتنی از خودش است: گربهای به اسم لیل پیتی که برخلاف انتظار اصلاً شرور نیست. از همینجا داستان به مسیری احساسیتر میرود، زیرا پیتی باید با این واقعیت کنار بیاید که شاید سرنوشت و طبیعت، همیشه آنطور که او میخواهد پیش نروند.
آنچه «مرد سگی» را از دیگر انیمیشنهای صرفاً کودکانه متمایز میکند، طنز چندلایهی آن است. این فیلم نهتنها شوخیهای فیزیکی بامزهای دارد که کودکان را به خنده میاندازد، بلکه سرشار از ارجاعات سینمایی و اجتماعیای است که برای بزرگسالان جذاب خواهد بود.
بهعنوان مثال، اشاره به فیلمهایی مانند «اینک آخرالزمان» و «جان سخت» نشان میدهد که سازندگان در تلاش بودهاند تا مخاطبان بزرگسال را نیز درگیر کنند. همچنین، لحظاتی از طنز هوشمندانه و بازی با کلیشههای داستانی باعث شده است که فیلم، حتی برای کسانی که معمولاً انیمیشنهای کودکانه را دنبال نمیکنند جذاب باشد
یکی از بزرگترین نقاط قوت این فیلم، سبک گرافیکی آن است. کارگردان پیتر هیستینگز و تیم انیمیشنساز موفق شدهاند حس و حال کتابهای مصور پیلکی را بهطور کامل حفظ کنند. طراحی شخصیتها ساده، اما درعینحال سرشار از جزئیات احساسی است. خطوط کارتونی، سایهگذاریهای مدادی و رنگبندیهای شاد، حس یک نقاشی زنده را به بیننده منتقل میکند.
در کنار این سبک خاص، حرکتهای سریع و پرانرژی فیلم نیز به آن حالتی شبیه به یک کتاب مصور متحرک داده است. صحنههای اکشن نیز با وجود سادگی طراحی، هیجانانگیز و پرجنبوجوش هستند. از نبردهای مرد سگی با رباتهای پیتی گرفته تا سکانسهای پر از تعقیب و گریز، همگی بهگونهای طراحی شدهاند که مخاطب را کاملاً درگیر خود کنند.
در میان تمام شوخیها و هیجانهای داستان، چیزی که «مرد سگی» را از یک انیمیشن صرفاً سرگرمکننده فراتر میبرد، پیام احساسی آن است. رابطهی میان پیتی و لیل پیتی یکی از عمیقترین و تأثیرگذارترین بخشهای فیلم است. پیتی، که بهعنوان یک شرور بزرگ معرفی شده، ناگهان با نسخهای کوچک و بیگناه از خودش روبهرو میشود. این مسئله او را به چالشی احساسی میکشاند: آیا او نیز میتواند تغییر کند؟ آیا ذات آدمها و موجودات از پیش تعیین شده است یا میتوان آن را شکل داد؟

سکانسهایی که در آن پیتی بهتدریج از یک شخصیت شرور به پدری سردرگم و درنهایت به کسی که میخواهد از فرزندش محافظت کند تبدیل میشود، بار احساسی فیلم را به سطح بالاتری میبرد. دیالوگهایی مانند «چرا تو مثل من نیستی؟» یا جملهی تأثیرگذار لیل پیتی که میگوید: «عشق فقط یک احساس نیست، بلکه کاری است که انجام میدهی»، نشان میدهد که فیلم تنها به دنبال خنداندن مخاطبان نیست، بلکه قصد دارد پیامهای عمیقی را نیز منتقل کند.
در کنار پیتی، شخصیتهای شرور دیگری نیز در فیلم حضور دارند که به طنز و هیجان آن اضافه میکنند. مهمترین آنها ماهی خبیثی به نام فلیپی است که با صداپیشگی ریکی جرویس، یکی از جذابترین و بامزهترین شخصیتهای منفی انیمیشن را خلق کرده است.
فلیپی که توانایی کنترل اشیاء از طریق ذهن را دارد، شهر را به هرجومرج میکشاند و حتی ساختمانها را به موجوداتی غولپیکر تبدیل میکند. این نبردهای خیالی و پرشور باعث میشود که فیلم، در کنار طنز و احساسات، بخش اکشن و جلوۀ بصری قدرتمندی نیز داشته باشد.
در مجموع باید گفت «مرد سگی» انیمیشنی است که میتواند همهی اعضای خانواده را سرگرم کند. کودکان از طنز فیزیکی، طراحیهای جذاب و لحظات اکشن لذت میبرند، درحالیکه بزرگسالان با دیالوگهای هوشمندانه، ارجاعات سینمایی و پیامهای عمیق فیلم ارتباط برقرار میکنند. اگر به دنبال یک انیمیشن هستید که نهتنها شما را بخنداند، بلکه در پایان چیزی برای فکر کردن به شما بدهد، «مرد سگی» قطعاً یکی از بهترین گزینهها است.