تماشاگران دو سوی سالن نمایش روبروی هم مینشینند؛ صحنه که تداعی کننده خانه اشتراکی دو خانواده است، در میانه قرار دارد. انتزاع و مینیمالیسیم در طراحی دکور نمایش دست در دست هم گذاشتهاند که اتاقها، درها و دیوارها و البته نشانههای فقر را در فضای خانه تجسم کنیم. شخصیتها اما واقعگرایانه هستند، همین طور بازیها. کاملا مشخص است که داستان جایی در ایران همین روزها روایت میشود. آدمهای قصه یکی یکی وارد میشوند و با حوصله و بدون شتاب به تماشاگران معرفی میشوند. آنها اعضای دو خانواده هستند که تا پایان نمایش هم نمیفهمیم چطور همخانه شدهاند اما به سرعت میفهمیم چرا همخانهاند. نداری و بیپولی آنها را به زیر یک سقف اشتراکی کشانده است.
هر چه از زمان نمایش میگذرد، شخصیتها بیشتر معرفی میشوند و موقیعیت و شرایط آدمها روشنتر میشود اما همزمان سوالات بیشتری مطرح میشود تا اینکه بالاخره نمایش به همان سوال مهم و اساسی میرسد. سوالی که با مخاطب میماند تا سر فرصت در خلوت و تنهایی به آن فکر کند و به خودش جواب بدهد.
مرتضی شاهکرم به عنوان نویسنده و کارگردان، عامدانه و با حوصله، در زمان کافی، مخاطبش را درگیر موقعیتها میکند و شرم و درد ناشی از بیپولی و فقر را به کام تماشاگر مینشاند وقتی که تماشاگر به اندازه کافی با موقعیت دو خانواده آشنا شد و دردشان را در عمق جانش احساس کرد، آن سوال اصلی و اساسی را مطرح میکند. سوالی که اصلا تازه نیست اما مهم است و بارها در رمانها و فیلمها و نمایشهای متعدد مطرح شده و حتی مسیح هم از این پرسش دشوار در جهان آثار نمایشی مصون نمانده است. همان پرسشی که پیوند نزدیکی با این گفته دارد: هر کسی خریدنی است؛ فقط قیمتها فرق دارد.
اگر قصد تماشای نمایش را دارید بهتر است بیش از این به خواندن این نوشته ادامه ندهید اما اگر نمایش را تماشا کردهاید، حتما از خودتان پرسیدهاید که انتخاب «نگین» چه خواهد بود؟ حتما از خودتان پرسیدهاید که اگر خود شما به جای نگین بودید، برای عرض تسلیت میرفتید یا نه؟ سوالی که پاسخ دادن به آن ساده نیست بخصوص اگر مزه فقر را چشیده باشید.
نمایش «اشتراکی»، اگر منطق داستانی محکمتری داشت و مثلا برای نمایش فقر، موقعیتهای تکاندهندهتری به نمایش میگذاشت و اگر پروا آقاجانی در نقش نگین بازی پختهتری ارائه میداد، حتما یکی از بهترین نمایشهای این سالهای اخیر میتوانست باشد؛ بخصوص در شرایط کنونی جامعه که آدمها بیشتر از همیشه، ممکن است زیر بار سنگین فقر، مستعد چشم بستن و نادیده گرفتن ظلم و فساد باشند و چه بسا در آن غرق شوند.
5757