درگفتار پیش، درباره اسباب وجوب نفقه بحث کردیم و دانستیم که نفقه به دو سبب واجب می شود: خویشاوندی در محدوده پدری و مادری و فرزندی و زوجیت به شرط دوام عقد و تمکین و قنوت زن.
اکنون می خواهیم درباره مقدار و چگونگی نفقه و به تعبیر دیگر، درباره کمیّت و کیفیّت آن بحث کنیم و معیار را مشخص نماییم.
از لحاظ کمیت، معیار این است که آنچه به طور متعارف و معمول، مورد نیاز یک انسان است، تأمین شود.
بدیهی است که یک زن جوان و شوهردار، نیازهایی دارد که یک مرد یا یک زن پیر یا یک دختر ندارد و در این معیار و ضابطه، همه اینها ملحوظ است.
فراموش نکنیم که در مورد همسر، فقر یا ثروت او مورد نظر نیست و بر شوهر است که در هر حال، نیازهای او را به طور متعارف و معمول رفع کند؛ اما در مورد فرزند و والدین، فقر آنها مورد نظر است و به همین لحاظ ممکن است تأمین تمام نیازمندی های آنها واجب باشد و یا تأمین قسمتی از نیازمندی های آنها؛ یعنی اگر هیچ ندارند، تأمین تمام نیازمندی های آنها و اگر کمتر از حد نیاز دارند، تأمین قسمتی از نیازمندی ها واجب است.
فقهای ما با توجه به ضا بطه و معیار فوق گفته اند: هشت مورد است که تأمین آنها از سوی شوهر برای زن واجب است:.
نان، خورش، لباس، فرش و رختخواب، وسایل زندگی، اسباب نظافت، مسکن و خدمتگزار، در صورتی که داشتن خدمتگزار از شؤونات او باشد.
در مورد اقارب و خویشاوندان نیز تأمین یا تکمیل همین چیزها واجب و لازم است.
از لحاظ کمیت، نان و خورش در حدی باید تأمین شود که شخص سیر شود و در حقیقت، فایده خوردنی ها این است که ویتامین ها و چربی و پروتئین و مواد قندی و... تأمین شود و از این لحاظ، کمبودی برای بدن نباشد.
پیشوایان دین نیز بر حسب روایاتی که از آنها در دست داریم، ملاک و معیار را سیر کردن شکم یا سد جوع، قرار داده اند.
چیزی که بیشتر در خور تأمل و دقت است، مسأله کیفیت خوردنی ها است.
بعضی گفته اند: کیفیت نان و غذا بستگی به توانایی و قدرت مالی شخص دارد(1) و در این زمینه، به آیه قرآنی زیر استدلال کرده اند:.
لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إلاّ ما ءاتِیهِا؛(2).
کسی که صاحب مکنت است، باید از مکنت خویش، نفقه بدهد و هرکس روزی او تنگ شده، باید از آنچه خداوند به او داده، انفاق کند. خداوند، هیچ کس را بیش از آنچه به او داده، مکلف نمی سازد.
البته هیچ شک و تردیدی نیست که اگر کسی قدرت مالی ندارد، نمی شود از او توقع داشت که بیشتر از حد توانایی اش انفاق کند، اما سخن در این است که: آیا حق زن تابع استطاعت مالی شوهر است یا نه اگر تابع استطاعت مالی شوهر باشد، در صورت عدم توانایی او بر کل نفقه، حق زن نسبت به کل آن ساقط است و در صورت عدم توانایی او بر بعض نفقه، حق زن نسبت به بقیه، ساقط است و بعد هم حق مطالبه ندارد. در حالی که می بینیم در منابع و متون فقهی، کسی چنین فتوایی نداده است.
از آیه فوق، بیش از این استفاده نمی شود که در صورت تنگ بودن روزی، باید در حد استطاعت انفاق کرد و خداهم بیش از آن تکلیف نمی کند، لیکن هیچ مانعی وجود ندارد که گفته شود: بعد از حصول استطاعت، باید بقیه حق زوجه را جبران کند و فتوای فقهای ما هم این است که باید نیازهای غذایی همسر برآورده شود.
نظریه دوم این است که: معیار، نان و غذایی است که مورد استفاده غالب مردم منطقه است. بنابراین، در جاهایی که غذای غالب مردم، برنج است، نفقه دهنده، باید برنج بدهد و در جاهایی که بیشتر خوراک مردم خرماست، باید خرما تهیه کند و در شهرهایی که نان و برنج و گوشت و حبوبات و... مورد استفاده غالب مردم است، شوهر باید اینها را فراهم سازد.
اما اگر نشود برای خوراک غالب مردم، معیاری به دست آورد، باید دید خود زن یا کسی که نفقه او را باید داد، به چه غذایی بیشتر علاقه و نیاز دارد.
سومین نظریه ای که جالب تر از دو نظریه فوق است و از ظواهر ادله به دست می آید، این است که: باید دید امثال شخصی که نفقه او واجب است، چگونه غذایی مصرف می کنند و اگر امثال او با یکدیگر اختلاف دارند، باید اکثریت آنها را ملاحظه کرد.
مطابق دو معیار اخیر، کسی که تمکن ندارد که خوراک مورد استفاده غالب مردم منطقه را تهیه کند یا نمی تواند خوراک امثال کسی که تحت نفقه اوست، تهیه کند، به آنچه برایش ممکن است، اکتفا می کند، لیکن بعد که تمکن پیدا کرد، کسری نفقه زن را باید جبران کند؛ امّا کسری نفقه اقارب، جبران ندارد.
در مورد لباس، کمیت آن معلوم است. مقصود و منظور از لباس در مورد زنان، پوشش و حفظ بدن از سرما و گرماست و در مورد مردان نیز حدود آن مشخص است. آنچه در خور تأمل است، مساله کیفیت لباس است. در این جا نیز باید دید امثال شخصی که تحت نفقه هستند، چگونه لباسی باید بپوشند!.
فرش و رختخواب نیز بستگی به موقعیت امثال شخصی که تحت نفقه است دارد و باید در همان حدود فراهم شود.
وسایل زندگی و اسباب نظافت و زینت نیز در همین حدود است. همچنان که مسکن نیز باید طوری باشد که لایق شخص باشد و داشتن خدمتگزار نیز بستگی به موقعیت اجتماعی شخص دارد.
حقوق و اخلاق
تا این جا بحث ما آن چنان بود که محور بحث را از لحاظ حقوقی مشخص کنیم تا اگر اختلافی در این زمینه پیدا شود، محاکم قضایی بتوانند بر اساس معیارهای کمی و کیفی، داوری کنند و اختلافات را رفع و متخلفان را وادار نمایند که در برابر قانون سر تسلیم فرود آورند؛ اما پرواضح است که جنبه اخلاقی مطلب نیز درخور دقت و تأمل است. هم برای دهنده نفقه و هم برای گیرنده نفقه، توجه به مسائل اخلاقی لازم است.
در بحث های گذشته گفته ایم که توسعه بر خانواده، از کارهای پسندیده است و بنابراین، آن که نفقه می دهد، اگر سعی کند که صرف نظر از تأمین آنچه در یک بلد، معمول است و صرف نظر از این که: عادت امثال نفقه گیرنده چیست، اسباب رفاه و آسایش و آرامش خاطر آنان که تحت نفقه اش هستند، فراهم کند و آنها را در وسعت و گشایش قرار دهد، از لحاظ اخلاق اسلامی، در خور ستایش و تمجید است.
رهبران اسلام، در این باره فرموده اند:.
یَنْبَغی للرَجُلِ أنْ یُوَسِّعَ عَلی عِیالِهِ؛(3).
برای مرد سزاوار است که بر عایله خود توسعه بدهد.
حقوق سرچشمه عقلی دارد و اخلاق سرچشمه عاطفی. عقل با صلابت و استواری از حق سخن می گوید و عاطفه و عشق از اخلاق و معلوم است که عقل، در حرارت و پرتو عشق و عاطفه، همچون برف در حرارت و پرتو خورشید، ذوب می شود که گفته اند: (عقل، آن جا برف بود و آب شد!) و مفهوم این سخن، فنا و زوال عقل نیست، بلکه عقل نیز سردی و صلابت خود را با حفظ اصالت و موجودیت خویش، در حرارت و پرتو عشق و عاطفه، از دست می دهد و همچون آب زلال و روان، مطبوع و گوارا می شود در عین حال، مسند حاکمیت خود را نیز از دست نمی دهد.
بسیار واضح است که سردی و صلابت عقل، غذای روحی خانواده ها نیست و عشق و عاطفه کور و بی هدف نمی تواند کشتی خانواده را در طوفان های مهلک و امواج کوه پیکر حوادث، به ساحل نجات برساند.
اما اگر این دو، با هم هماهنگ شوند و در این هماهنگی عاطفه، زیر فرمان عقل درآید، محیطی سراسر صفا و گرمی و لطف و پاکی و گذشت و انس و الفت و دلبستگی با تکیه بر همه ارزش های والای عقلی انسان به وجود می آید که گفتنی و نوشتنی نیست، بلکه برای اهلش آزمودنی و لمس کردنی است. به گفته سعدی:.
بشوی اوراق اگر همدرس مایی
که درس عشق در دفتر نباشد.
متقابلاً زن و هر کسی که گیرنده نفقه است، نیز باید حتی المقدور ملاحظات اخلاقی را مورد توجه و عنایت قرار دهند و راه و رسم فداکاری و ایثار و گذشت را از یاد نبرند.
زن باید توجه داشته باشد که در زندگی مشترک خانواده، دو انسان از بیگانگی به یگانگی رسیده اند و محال است که در این زندگی مشترک، همه توقعات و انتظارات برآورده شود، مخصوصاً که سطح توقعات انسان به اندازه خود انسان می تواند نامحدود باشد و اگر انسان، گرفتار حرص و تبذیر و اسراف شود، هیچ چیزی او را اشباع نمی کند و پیوسته به فکر زرق و برق و تجملات و تشریفات و عوض کردن مد و تغییر رنگ و مدل ماشین و خانه و فرش و لباس و جواهرات و ظروف و کالاهای تزییناتی خواهد بود و این، راهی است که هرگز پایان ندارد و مسلماً با چنین شیوه تنوع طلبانه ای هیچ گاه زن از شوهر خود سپاسگزار نخواهد بود و در هر فرصتی، همچون آتشفشان های خشمگین، گلایه ها و اعتراض ها و انتقادها را فوران خواهد کرد و آن مقدار زمینه ای که برای آسایش و آرامش و ارتباط روحی و معنوی وجود دارد، به نابودی خواهد کشاند.چنین اخلاقی نه تنها زمینه سعادت دنیوی را به طور کلی از بین می برد، بلکه زمینه سعادت اخروی را نیز نفی و حبط می کند.
امام صادق(ع) فرمود:.
أیُّما امْرَأةٍ قِالَتْ لِزَوْجِها مَا رَأیْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِکَ خَیْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُها؛(4).
هر زنی به شوهر خود بگوید: هرگز از روی تو خیری ندیدم (ثواب) عملش از بین می رود.
چنین اخلاقی در مورد زن، خلاف آن چیزی است که اسلام از او خواسته است، زیرا اخلاق اسلامی زن، در(حسن تبعل) خلاصه می شود و در این تعبیر لطیف اسلامی، به اندازه لطافت و صفای وجود زن، لطف و صفا نهفته است و از این بالاتر، تعبیر دیگری از رهبر بزرگ اسلام است که فرمود:.
لَوْ کُنْتُ آمِراً أحَداً أنْ یَسْجُدَ لأحَدٍ لأَمَرْتُ المَرْأةَ أنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِها؛(5).
اگر سزاوار بود که امر کنم کسی به کسی سجده کند، قطعاً به زن دستور می دادم که در برابر شوهر خود سجده کند.
تفاوت این دو نوع اخلاق بسیار است. اولی انحطاط و دومی ارتقا و تکامل است و صد البته که خانواده های مسلمان باید صحنه ظهور اخلاق اسلامی باشند و هرگز با زیرپاگذاشتن معیارهای اخلاقی اسلام، اسباب سستی و متلاشی شدن خود را فراهم نسازند.
هنر زن، میدان داری و گستاخی در برابر شوهر نیست. بالاترین هنری که او را در نظر اسلام، زنی نمونه و برتر قرار می دهد، تلاش او در راه به دام کشیدن قلب مرد و چشمپوشی از جریان های ناراحت کننده و خشم آور است.
امام صادق(ع) فرمود:.
خَیْرُ نِسائِکُمْ الَّتی إنْ غَضِبتْ أوْ أغْضَِبْتُ قالَتْ لِزَوْجِها یَدی فی یَدِکَ لا أکْتَحِلُ بِغُمضٍ حَتّی تَرضی عَنّی؛(6).
بهترین زنان شما زنی است که اگر به خشم آید یا شوهر خود را به خشم آورد، به او بگوید: دستم در دست تو، من خواب راحت نمی کنم، تا از من خشنود شوی.
براساس این همه توصیه جا دارد که زن در محیط خانواده، به خاطر مسائل اقتصادی، آرامش و آسایش خود و همسر و فرزندان را به خطر نیفکند و بامقداری قناعت و صرفه جویی، زندگی را با وضع موجود تطبیق دهد و با محبت و ایثار، هر چه بیشتر و بهتر، جاذبه خانوادگی را قوی سازد.
از این قسمت که بگذریم، توجه به یک نکته ظریف دیگر هم ضروری و لازم است و آن این که در شرایطی که جامعه نیاز به صرفه جویی و پایین آوردن مصرف دارد و به علاوه، خانواده هایی هستند که در مضیقه و فشارند، تنها زنانند که می توانند مشکلات مصرف کالا را تا حدودی حل کنند و کمبودها را تقلیل دهند و وسیله ای برای کمک و حمایت خانواده های محروم و کم درآمد فراهم سازند.
به این ترتیب، زن می تواند از راه قناعت و قاعده دانی در تنظیم امور اقتصادی و مصرف خانواده، سه خدمت بزرگ انجام دهد:.
1. تحکیم و جلوگیری از ورشکستگی و عقب ماندگی مالی خانواده.
2. کمک به دولت و ملت از راه پایین آوردن مصرف و جلوگیری از خروج ارز و مبارزه با وابستگی اقتصادی و تقویت مبانی خودکفایی.
3. رسیدگی به خانواده های محروم و کم درآمد.
همه اینها نتیجه (حسن تبعل) زنان است و این جاست که انسان بهتر می تواند درک کند که چرا اسلام، به زنان توصیه کرده است به جای جهاد مسلحانه با دشمنان مکتب و استقلال، (حسن تبعل) پیشه کنند و این جهادشان کمتر از جهاد مسلحانه مردان نیست و حق نیز همین است.
چند نکته.
در پایان بحث نفقه، لازم است که چند نکته اضافه کنیم تا این بحث در حد خود یک بحث کاملی باشد:.
1. زنی که در برابرشوهر تمکین نمی کند و به جای قنوت، به نشوز روی می آورد، حق نفقه ندارد و حتی اگر در همین حال، طلاق بگیرد، در ایام عده نیز حق نفقه ندارد.
2. زن اگر بدون اذن شوهر، به مسافرتی برود که بر او وجوب شرعی ندارد، در ایام مسافرت، حق نفقه ندارد، اما اگر با اذن شوهر به سفر رود یا بدون اذن او به سفری برود که شرعاً بر اوتعین پیدا کرده - مثل حج واجب - نفقه اش در ایام مسافرت بر شوهر واجب است.
3. زنی که طلاق می گیرد و طلاقش، طلاق رجعی است، در ایام عده، نفقه اش بر شوهر واجب است و اگر باردار باشد، تا هنگام وضع حمل باید نفقه اش را بدهند و اما اگر طلاقش طلاق بائن باشد. حق نفقه ندارد مگر این که باردار باشد.
4. زنی که شوهرش می میرد، باید به مدت چهارماه و ده روز عده نگاه دارد و اگر بعد از گذشتن این مدت، از شوهر خود بارداربود، باید تا وضع حمل، عده نگاه دارد، اما در ایام عده، حق نفقه ندارد.
5. زن به طور روزانه، نفقه خود را مالک می شود و البته اگر در خلال روز، از شوهر تمکین نکرد، باید به آن مقداری که تمکین نکرده است، از نفقه به شوهر خود برگرداند و نیز اگر زن به همراه شوهر، بر سر یک سفره - با توجه به معیارهای کمی و کیفی - غذا صرف کند، حق نفقه اش ادا شده است.
6. وسایل گرم کننده و خنک کننده در تابستان و زمستان نیز جزء وسایل زندگی است و بر نفقه دهنده است که تأمین کند.
7. رفتن به حمام درصورتی که در خانه نباشد، اعم از این که به منظور نظافت یا ادای تکلیف واجب باشد، از اموری است که شوهر باید هزینه آن را بدهد.
8. داروهایی که به طور متعارف، مورد نیاز مردم است و غالب مردم به خاطر امراض متداول، ناگزیر به مصرف آنهایند، از چیزهایی است که نفقه دهنده باید قیمت آنها را بپردازد؛ اما در مورد امراض دشواری که هزینه سنگین دارد، تردید شده است که آیا تأمین هزینه آن بر عهده نفقه دهنده هست یا نه.
بعضی از فقها می گویند: تأمین هزینه این گونه امراض، ظاهراً جزء نفقه واجب نیست.
9. نفقه فرزند و فرزندزاده در صورت فقر، واجب است؛ اما نفقه همسر آنها واجب نیست؛ همچنین نفقه پدر در صورت فقر، واجب است، اما پدر، اگر همسری دارد که مادر نفقه دهنده نیست، نفقه او واجب نخواهد بود.
10. همان طوری که قبلاً نیز گفته ایم: شرط وجوب نفقه، تمکن است؛ بنابراین، اگر کسی فقط به اندازه مخارج خودش درآمد دارد، نفقه دیگری بر او واجب نیست و اگر فقط به اندازه خود و همسرش دارد، نفقه دیگری بر او واجب نیست و اگر از همسرش اضافه دارد، نوبت به والدین و اولاد می رسد.
11. کسی که نیاز شدید به همسر دارد و اگر ازدواج کند، از عهده نفقه پدر و مادر بر نمی آید، باید ازدواج کند؛ اما اگر ترک ازدواج کند، گرفتار معصیت و دشواری های غیر قابل تحمل نمی شود، بهتر است که ازدواج نکند و به والدین خود برسد و صبر کند تا خداوند متعال اسباب بی نیازی او را فراهم گرداند.
پینوشتها:
1.کنزالعرفان ج 2، ص 219 (ذیل آیه 7 سوره طلاق.).
2.طلاق (65) آیه 7.
3.روضة المتقین،ج 8، ص 379.
4.همان، ص 368.
5.همان، ص 361.
6.همان، ص 101