سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
نمایشی که عارف در جهاد دانشگاهی اجرا کرد!

محمدرضا عارف، معاون اول رئیس جمهور طی سخنانی در مراسم معارفه رئیس جدید جهاد دانشگاهی عارف با تاکید بر اینکه اگر به آسیبها و چالشهای جدی اجتماعی به خوبی نپردازیم ممکن است به بحرانی اجتماعی تبدیل شود، گفته است: شکاف بین نسلی و همچنین مردم و حکومت و دولت باید رفع شود و باید به این سوال پاسخ داد که چرا 50 درصد در انتخابات ریاست جمهوی چهاردهم شرکت نکردند و جهاد دانشگاهی کمک کند که این 50 درصد وارد میدان شوند چرا که از رفتار و عملکرد مسئولین گله دارند و این یک مسئله اجتماعی و نه سیاسی است.
به گزارش جماران، او می افزاید: این در حالی است که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در شرایط دو ماه پس از پیروزی انقلاب با شجاعت نوع حکومت را به رفراندوم گذاشت و حدود 98 درصد شرکت کردند و چرا باید این رقم به 50 درصد در سال 1403 کاهش پیدا کند؟![1]
*پاسخ سوال عارف درباره علت مشارکت نداشتن عده ای از مردم در انتخابات را باید در توطئه "تحریم انتخابات" جست که اصلاح طلبان ستادی به مدت چندین سال آنرا به اجرا گذاشتند و صندوق رای را علنا ذبح کردند.
زیرا علل بروز برخی رفتارها در میان کسانی از مردمان را همواره باید در تشویق همان رفتارها نزد کسانی از خواص جامعه جستجو کرد. و این یک فرمول همیشگی تاریخ است.
جالب است که شخص عارف نیز در این بازی شوم نقش داشته و در مقطع انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه سال 98 که رئیس شورایعالی سیاست گذاری جبهه اصلاحات بود؛ بیانیه رسمی این جبهه با تأکید بر اینکه در انتخابات شرکت نخواهد کرد را امضا زد![2][3] (دقت شود که شخص عارف بر حضور انتخاباتی تاکید داشت اما نتوانست در مقابل فشار همقطارانش مقاومت کند و به عنوان رئیس شعسا، بیانیه تحریمی را امضا کرد)
اکنون آیا رئیس جهاد دانشگاهی باید درباره این بازی نظر بدهد و یا اساسا قدرت افشای آنرا دارد؟
از آقای عارف انتظار است به شجاعت متشبّث باشد و درباره گذشته سیاسی خود و مزاحمت هایی که در مسیر دموکراسی پدید آورده پاسخگو باشد نه اینکه فرافکنی کند و تقصیر کارهای خودش را متوجه دیگران سازد.
***
تخمین نتیجه مذاکرات ایران و آمریکا پس از یک یادداشت مهم

جان کری، وزیر خارجه اسبق دولت آمریکا به تازگی طی مقاله ای پیرامون دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا؛ به مواردی که به زعم شخص او دولت آمریکا باید در این مذاکرات پیگیر آنها باشد اشاره کرده است.
به گزارش فرارو، کری ضمن تأکید بر اینکه ایران نباید اورانیوم را فراتر از حد مجاز غنی سازی کند، می نویسد: تهران علاوهبراین باید با محدودیت شدید برنامه موشکی بالستیک خود موافقت و بهطور کامل حمایت از نیروهای نیابتی را متوقف کند.
او تصریح می کند: در این صورت، تمام تحریمهای اقتصادی مرتبط با فعالیتهای هستهای، موشکی و منطقهای ایران میتوانند، لغو شوند. برقراری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده نیز میتواند ممکن شود.[4]
*درباره دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا و ایضا اظهارات جان کری که در پیوست آن مطرح شده اولا باید دانست که دولت جدید آمریکا به ریاست ترامپ اساسا در پارادایمی جدا از تصورات دموکرات هایی مثل اوباما و کری به تمنّای مذاکره رو آورده است. اگرچه روسای جمهور آمریکا جملگی سر و ته یک کرباساند!
در واقع جدا از اینکه اساسا سطح سیاست ورزی و راهبردهای ترامپ به اندازه اوباما نیست؛ فهم این نکته راهبردی هم بسیار مهم است که بدانیم ترامپ نه از سر دلسوزی به سمت مذاکره آمده نه از سر تحقق منافع آمریکا از طریق مذاکره بلکه هدف او برندسازی برای خودش است. نظیر رفتارهایی که می بینیم او در دولت جدیدش و در قضایایی مثل تعرفه ها، کانادا، گرینلند، مکزیک، اوکراین و غیره انجام می دهد.
در سمت ایران نیز البته انگیزه ترامپ از تمنای مذاکره اهمیت چندانی ندارد و دیپلمات های ایرانی به حکم "عقلانیت مذاکره" همواره و در هر شرایطی حاضر به گفتگو با هر دشمنی هستند تا بدین وسیله ولو اندک امیدی هم به تحصیل بیشتر منافع ملت ایران به محاق نرفته باشد.
پس از ترسیم این فضا و در اشاره به شروط جان کری باید دانست که جان کری صرفا از سر خوی استکباری آمریکاست که حاضر شده درباره یک هژمونی بزرگ جهانی به نام ایران دست به حرافی بزند.
صحبت هایی که البته مواضع ویتکف، سرپرست تیم مذاکره کننده آمریکا نیز معارض آنها ارزیابی نمی شود!
باید دانست که در سطح آمریکا نیست که بخواهد درباره موشک های صلح ساز و امنیت آور ایران اظهار نظر یا تعیین شرط کند و این مسئله به هیچ بیگانه ای ربطی ندارد.
چه اینکه سلسله جنبان متجاوزان جهان صلاحیت نظر دادن پیرامون امنیت هژمونی های بزرگ را ندارد.
در ماجرای نیروهای نیابتی نیز اگرچه ایران اسلامی هیچ نیروی نیابتی ندارد و گروه های مسلح در یمن و عراق و غزه به تشخیص خود عمل کرده اند نه ایران؛ لکن منظور جان کری لغو حمایت های ایران از محور مقاومت است که این مسئله هم اولا غیر عقلانی است زیرا ایران یک هژمونی بزرگ است و نمی تواند متحدان خود را تنها بگذارد و ثانیا این مقوله هم در سطح آمریکایی نیست که به تجاوز و خشونت و کمک به اسرائیل شناخته می شود.
در واقع آقای کری عملا دست روی چیزهایی گذاشته است که ایران اسلامی نشان داده آنها را غیر قابل مذاکره می داند و عقب گردی در قبال آنها ندارد.
می ماند مسئله هسته ای که آن هم بر اساس خطوط قرمز اعتقادی جمهوری اسلامی ایران و تشخیص های همیشه عقلانی آن استوار گردیده و دولت آمریکا اگر واقعا به دنبال اطمینان یافتن پیرامون سلاح هسته ای است؛ راه مذاکره و توافق در این باره باز است.
به دلیل همین خوی استکباری که صحبت های جان کری در قبال آن صرفا یک شاهد مثال است؛ برخی محافل تحلیلی معتقدند که مذاکرات ایران و آمریکا تا روزگاری دیگر و اطلاع ثانوی بعید است دستاورد خاصی داشته باشد. همانگونه که تهدیدات آمریکا علیه ایران هم در صورت عملی شدن تهدیدات مهمی نیستند و نسخه ای نخ نما از عملیات های ایذایی اسرائیل و یا حمله آمریکا به پایگاه متروکه شعیرات در سوریه خواهند بود.
این تحلیل همچنین از این حیث تقویت می شود که ورود گستاخانه جان کری به خطوط قرمز ایران عملا دورنمای مثبت را در قبال مذاکرات به محاق می برد.
***
زهر شیرین آمریکا در کام شکوری راد!

علی شکوری راد، از فعالان ستادی اصلاح طلب در بخشی از یک مصاحبه با خبرآنلاین درباره مذاکرات ایران و آمریکا به قضایای برجام اشاره کرده و گفته است:
"برجام مذاکراتی چندجانبه بود و طرفهای مختلف داشت. هرکدام از آنها هم منافع خاص خود را دنبال میکردند. آن مذاکرات خیلی هنرمندانه و با هنرمندیهای «ظریف» به سرعت پیشرفت. در مدت دو سالی هم که این توافق اجرا شد تاثیر شگرفی بر فضای عمومی و اقتصادی کشور گذاشت. "
او می افزاید: اما این دوره از مذاکرات دوجانبه است؛ هم اروپا و هم روسیه و چین غایباند. به همین دلیل به نظر میرسد که امکان توافق مقداری بالا رفته است.
شکوری راد اظهار می کند: همه میدانند که اگر قرار باشد از این نابسامانی، که شایسته کشور ایران و مردم آن نیست، خارج شویم باید مسیر آن را هموار کنیم. اولین قدم در هموار کردن مسیر، رفع تنش با آمریکا است که به هرحال در همهجای این کره برای خود جایگاه و پایگاه دارد![5]
*مشخص نیست شکوری راد طی مدت اجرای برجام در کجا زندگی می کرده که از تأثیرات شگرف برجام سخن می گوید!
تأثیراتی که حتی مقامات دولت روحانی آنرا "تقریبا هیچ" ارزیابی کردند و حتی شخص آقای روحانی هم بعدها مذاکره با آمریکا را "دیوانگی" خواند.
اکنون مشخص نیست شکوری راد چگونه کاسه داغ تر ز آش شده و از دستاوردهایی حرف می زند که از بس وجود نداشتند تبدیل به عبرت خاص و عام شدند.
پیرامون اشاره شکوری راد به لزوم تنش زدایی با آمریکایی که در همه جای این کره جایگاه و پایگاه دارد(!) نیز باید این طعنه را مطرح کرد که اکنون که آمریکا به زعم شکوری راد سلطان صاحبقران عالم و قدر قدرت و عظیم شوکت است و تجربه هم نشان داده تنش های میان ما به این زودی ها حل نمی شود؛ پس آیا بهتر نیست دست از گفتمان خودمان برداریم و برویم جملگی برده آمریکا بشویم؟!
ما از بابت این احتمال بیشرمانه از مردم و مخاطبان محترم عذرخواهی می کنیم ولی یکی از وظایف مجامع تحلیلی؛ بیان پشت پرده و ترسیم غایاتی است که در پی اظهارات رجال سیاسی و اجرایی و اقتصادی وجود دارد.
پیش از این، سعید حجاریان نیز در مقاله ای ضمن تمجید از سیستم سرمایه داری جهانی (بخوانید حاکمیت آمریکا)؛ به تمسخر حرکت ضد سیستمی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی پرداخته و نوشته بود: این ساختار جدیدالتأسیس دو راه پیشرو داشت؛ تداوم جنبش ضد سیستم جهانی، همگونی با سیستم جهانی. با تأسف راه انتخابی، جز در برخی نقاط انقطاع، تداوم روش جنبشی با هدف رویارویی با سیستم جهانی بوده و با اقدامات منطقهای و نهضتی و جنبشی بهپیوست مسائل گفتمانی قوام یافته است. این ماهیت ضد سیستمی، شاید در موارد و مقاطعی بهمثابه اجزای دکترین بازدارندگی تعریف و تفسیر شده باشد، اما نه تنها واجد این خاصیت نبوده بلکه ما را بهسرعت از مزایای سیستم جهانی محروم کرده است. چنانکه مشاهده میشود بهواسطه انقطاع از مدار سیستم جهانی و کاهش توان چانهزنی ایران بر نقش حداقلی کشور ما در زنجیره ارزش منطقهای و جهانی و پیمانهای تجاری- اقتصادی توافق شده است؛ اما این تنها عارضه برونافتادگی از سیستم جهانی نبوده و متأسفانه عناصری کلیدی مانند «رقابت»، «مالکیت»، «لیاقتسالاری»، «دولت چابک» و… نیز به محاق رفتهاند و پیوسته بر آسیبها و خسارتها میافزایند.[6]
خوانش اظهارات حجاریان در پیوست اظهارات شکوری راد به وضوح نشان می دهد که چرا چپهای ستادی مقصر بروز تنش بین ایران و آمریکا را ایران می دانند و چرا بردگی و سرسپردگی آمریکا غایت گفتمانی برخی از آنها را شکل داده است.
جالب است که مردم و جوانان عزیز ایران بدانند عمده چپ های ستادی طی دهه 60 جزو سوپرانقلابی هایی بودند که دائما در تضاد با آمریکا بودند، ماجرای اشغال سفارت آمریکا را مهندسی کردند و هرکس که از مذاکره با آمریکا حرف می زد را به سخره می گرفتند.
***
1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1665100
2_mshrgh.ir/1201542
3_khabaronline.ir/xftXg
4_https://fararu.com/fa/news/853912
5_khabaronline.ir/xnrLp
6_mshrgh.ir/1697251