در پایان این بخش برخی از آنچه در کتاب اهل معرفت آمده نقل می شود تا محصول شهود عارفان نامدار روشن گردد.
قیصری در شرح فص محمدی از فصوص محی الدین چنین می گوید: «اعلم ان المراة باعتبار الحقیقة عین الرجل وباعتبار التعین یتمیز کل منهما عن الاخر..» . (1)
یعنی از نظر حقیقت بین زن ومرد امتیازی نیست وحقیقت زن عین حقیقت مرد است، فقط از جهت تعین وتشخص از یکدیگر ممتازند وچون اصل هر دو یکی است واز نظر حقیقت بین آنها تمایزی نیست، همه مقام هایی که برای مرد متصور است نیل به آنها مقدور زن نیز می باشد، چنانکه شیخ اکبر فرموده است:
«ان هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال، فقد تکون للنساء ایضا لکن لما کانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال » . (2)
امروز غلبه مردان بر زنان در نیل به مقام های معنوی مورد پذیرش است ولی باید دید آیا این غلبه مربوط به استعداد ذاتی مرد وبی استعدادی گوهر زن است ویا در اثر تربیت محیط وخانواده، وسنت وعادت و... است. البته برخی از مردهای نژادهای مختلف نیز نه تنها از مردان دیگر کم استعدادترند بلکه از بعضی از زنان نیز نازل تر خواهند بود.
جناب محی الدین سر محبوب بودن زن را که در بیان پیامبر گرامی اسلام آمده است در این می داند که چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون مجلی ومظهر مشاهده شود، پس هر مظهری که بیشتر جامع اسماء واوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد. و زن در مظهریت خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول وانفعال الهی است، مظهر فعل و تاثیر الهی نیز هست چون در مرد تصرف می کند وآن را مجذوب خویش قرار داده ومحب خود می سازد، واین تصرف وتاثیر نموداری از فاعلیت خداست، از این جهت زن کامل تر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال وتمام می رسد. لذا زن محبوب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم قرار گرفت ودر آن حدیث معروف فرمود: از دنیای شما زن وبوی خوش محبوب من قرار داده شد ونور چشم من در نماز است. (3)
نکاتی که در تبیین گفتار محی الدین لازم است عبارت است از:
1- منظور از محبت در این بحث حب الهی است نه شهوت حیوانی، چنانکه خود ابن عربی فرموده است: «ومن احبهن علی جهة الشهوة الطبیعیة خاصة نقصه علم هذه الشهوة فکان صورة بلا روح..» . (4)
یعنی اگر کسی زنان را از جهت غریزه طبیعی دوست داشته باشد راز این اشتیاق را نمی داند، وچون علم به هدف وآگاهی از راز به منزله روح بوده وخود گرایش به منزله صورت وهیکل است، کسی که اهل شهوت بدون محبت الهی است همانند صورت بی روح می باشد.
2- منظور از فاعلیت ومنفعلیت زن همانا نسبت به مرد است یعنی زن منفعل از مرد بوده وفاعل در اوست نه منفعل از او وفاعل در جنین باشد که در آنجا مظهر خالقیت خدا شده ودر سازماندهی جنین در رحم نقش دارد چون خالقیت زن گرچه به نوبه خود دارای اهمیت است ولی از محور بحث کنونی بیرون است، زیرا بحث در تشریح محبوبیت زن نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است واصولا سخن ابن عربی در آغاز فص محمدی تفسیر همان حدیث یاد شده است که در آن زن وبوی خوش محبوب پیامبر قرار داده شده است.
3- آنچه در شرح قیصری راجع به این موضوع آمده بسیار روشن از مطالبی است که در سایر شروح نظیر مؤیدالدین جندی وملا عبدالرزاق کاشانی و... آمده است.
محی الدین در کتاب کبیر فتوحات نکات دیگری دارد که عبارت است از:
1- پیدایش زن از مرد می باشد لذا هرگز زن به درجه مرد نمی رسد وآیه وللرجال علیهن درجه را تایید این مطلب می داند. (5)
البته پیدایش زن از مرد مطلبی در خور تحقیق وتجدید نظر است، وما در بحث قرآنی به آن پرداختیم.
2- واصلان به سوی خدا اعم از زن ومردند و وصول به حق اختصاصی به مرد ندارد. (6)
3- حیض پلیدی وآلودگی است که اغتسال از آن لازم است وهمه پیش کسوتان طریقت وریاضت اتفاق دارند که دروغ، حیض نفوس است، یعنی انسان دروغگو حائض وآلوده است چه زن باشد وچه مرد. بنابراین «راستی » ، غسل از حیض «کذب » در مردان وزنان است. (7)
4- در صورتی که جنازه زن ومرد برای نماز ودفن در قبر آماده وجمع شده باشد وامام بخواهد بر هر دو به یک نماز انجام وظیفه کند، آیا باید جنازه زن را نزدیک قبله ومقدم بدارد وجنازه مرد را به طرف خود قرار دهد یا به عکس، ابن عربی می گوید: بهتر آن است که جنازه مرد را نزدیک قبله قرار داده وجنازه زن را نزدیک خود بگذارد. اما در تبیین اسرار حکم، نظر شریف او این است که چون زن محل تکوین فرزند است وبه مکون حقیقی یعنی خداوند نزدیک تر از مرد است لذا سزاوارتر آن است که زن مقدم بر مرد واقع شده وبه قبله نزدیک تر باشد تا فرزند او به فطرت توحیدی تولد شود. (8)
5- در تفسیر:
رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله...
مردانی که هیچ تجارت وخرید وفروشی آنان را از یاد خدا مشغول نمی کند.
تصریح می نماید که درجه کمال نسبت به زنان محجور وممنوع نیست وزن هم مشمول آیه کریمه می باشد گرچه صریحا نام وی نیامده است. (9)
6- همین مطلب یعنی عدم عدم محجوریت زن از کمال باتوجه به تقدم مرد در باب هفتاد ودو، نیز تکرار شده است.
7- در باب هفتاد ودو چنین می فرماید: زن در بسیاری از احکام حج با مرد اختلاف دارد زیرا گرچه در انسانیت اجتماع دارند لیکن در اثر عروض ذکوریت وانوثیت از یکدیگر امتیاز یافتند (یعنی انسانیت گوهر آنها را تشکیل می دهد ونر وماده بودن عارضی است) . (10)
8- در باب مزبور می فرماید: گاهی زن در کمال به درجه رجال می رسد وگاهی مرد به طوری تنزل می کند که از نقص زن نیز پایین تر می آید. (11)
9- در باب هفتاد وسوم مردان وزنان نامداری که به مقام های منیع بار یافتند مطرح می فرماید ودر بحث حافظون وحافظات حدود الهی ودر مبحث حلم چنین می گوید: «ما من صفة للرجال الا و للنساء فیها مشرب تولاهم الله بالحلم...» وموارد فراوان دیگری، هم از لحاظ ارائه خطوط کلی بحث وهم از جهت نشان دادن مصادیق بارز آن، از زنان نامور که به دیدار ابن عربی آمده یا وی به ملاقات آنان رفته است می توان در نوشته های این عارف بزرگوار یافت.
پی نوشت ها:
1. شرح قیصری، ص 473 و 478.
2. فص موسوی، ص 452.
3. فص محمدی، ص 478- 477، شرح قیصری.
4. ص 480، فص محمدی.
5. فتوحات، باب هفتم، ج 2، ص 287 و 248. تحقیق عثمان یحیی.
6. باب چهل وپنج، ج 4، ص 109، تحقیق عثمان یحیی.
7. باب شصت وهشت، ج 5، ص 391، عثمان یحیی.
8. باب شصت ونه، ج 8، ص 89، عثمان یحیی.
9. ج 8، ص 151، عثمان یحیی.
10. ج 10، ص 142، 143، عثمان یحیی.
11. همان.