اکثر افراد به مطالعه کتاب علاقه زیادی دارند و تمایل زیادی به استفاده از متن کتاب ها در قالب کپشن یا استوری نیز دارند، که یکی از رمان های پرطرفدار هزار خورشید تابان است. از این رو، اگر شما نیز به دنبال جملات کتاب هزار خورشید تابان هستید بهتر است تا پایان مطلب همراه ما باشید.
کلماتِ درخشان هزار خورشید تابان؛ جملاتی برای اندیشیدن و گریستن
نویسنده کتاب هزار خورشید تابان خالد حسینی می باشد که در این کتاب متن های زیبا و دلنشینی گفته است که می توانید در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده کنید، در ادامه مطلب متن های کتاب هزار خورشید تابان را در اختیارتان گذاشته ایم تا بتوانید از بین آن ها متن نابی را انتخاب کنید.

متن های زیبا کتاب هزار خورشید تابان
…بنا کرد به گفتن نتوانست ادامه بدهد انگار کلوخی راه گلویش را بسته بود.
*****
مادرت که خدا رحمتش کند زن آزرده بدبختی بود. او را پیش از به دنیا آمدنت میشناختم. از وقتی که دختر بچه بود و باید بگویم از همان زمان هم بدبخت بود. باید بگویم کاری کرد که بذرش سال ها پیش کاشته شده بود.
******
متن زیبا کتاب هزار خورشید تابان
…همه ناخوشایندی در سر او دور گرفت.
******
حالا دیگر همه، همه آن چیز های آشنا از دست رفته بود. این ابزاری که قرار بود اجزای زندگی روزمره و تازه او شوند هم یادآور آواری بودند که بر زندگی او خراب شده و او را واداشته بود چون مزاحمی که وارد زندگی دیگری شده احساس ریشه کن شدن و جابجایی کند.
******

متن های کوتاه کتاب هزار خورشید تابان
هیچ چیزی به اندازهٔ انتظار کشیدن، سخت نیست.
******
«این را نگو. من دوستت دارم.» «متاسفم.» «دوستت دارم.»
******
هیچ چیزی به اندازهٔ انتظار کشیدن، سخت نیست
******
«رازت را به باد بگو، ولی ملامتش نکن که چرا با درختها در میان میگذارد.»
******
متن کوتاه و دلنشین کتاب هزار خورشید تابان
عشق سوتفاهم و ویرانگر است و همدستش امید سرابی است جفا پیشه
******
همانطور که همیشه عقربهٔ قطبنما سمت شمال را نشان میدهد، انگشت اتهام مردها هم همیشه به سمت زنهاست
******
اگر در یک جامعه زنهایش تحصیل نکنند، شانس موفقیت ندارد
******
«رازت را به باد بگو، ولی ملامتش نکن که چرا با درختها در میان میگذارد.»
******
متن طلایی کتاب هزار خورشید تابان
بعضی چیزها را از کتاب یاد میگیرید ولی بعضی چیزهای دیگر را باید دید و لمس کرد
******
لی لی، لی لی حوضک، ماهی کوچولو قل خورد تو حوضک، قلوپ قلوپ خورده آب، سنگین شده، رفته خواب.
******
فقط خدا از سرنوشت پول رایج کشور بیثباتمان خبر دارد.)
******
خداوند مشرق و مغرب است. پس به هر طرف رو بیاوری مقصد، خود اوست …..
******
بهترین متن های کتاب هزار خورشید تابان
اگر در یک جامعه زنهایش تحصیل نکنند، شانس موفقیت ندارد.
******
خدا که انسان نیست از کسی کینه بگیرد.
******
مار گزیده خوابش میرود، ولی گرسنه نه.
******
دختر جان، هیچ وقت کلام خدا به تو بیوفایی نمیکند.
******
تنها دشمنی که یک افغان نمیتواند شکست بدهد، خودش است.
******

متن های طولانی کتاب هزار خورشید تابان
«دخترم، همیشه این حرفم را آویزان گوشت کن، همانطور که همیشه عقربهٔ قطبنما سمت شمال را نشان میدهد، انگشت اتهام مردها هم همیشه به سمت زنهاست، مریم این را همیشه یادت باشد.»
******
مریم با دهانی پر از شن و ماسه به التماس افتاد و از گوشهٔ چشمهایش اشک آمد. رشید فریاد زد: «بخور!» بعد دود سیگارش را در صورت مریم فوت کرد. مریم جوید ولی در دهانش چیزی شکسته شد. رشید گفت: «خوب است!» صورتش میلرزید. «حالا میفهمی که مزهٔ غذایت چطور بود. حالا متوجه شدی که چی تو این ازدواج به من دادی، فقط خوراک بد، نه هیچ چیز دیگری.» بعد، رفت. مریم سنگریزه، خون و تکههای دو دندان شکستهاش را بیرون انداخت.
******
متن های کتاب هزار خورشید تابان با مفاهیم دلنشین
او پسر است، میفهمی؟ و به همین خاطر آبرویش در خطر نیست، ولی تو چی؟ آبروی دختری به خوشگلی تو در خطر است. لیلا، این چیز ظریفی است. او مثل یک مرغ مینا در دستهایت است. همین که دستت را آزاد کنی، پرواز کرده و رفته.
******
میشود ازدواج را عقب انداخت ولی تحصیل را نه. لیلا، تو دختر خیلی باهوشی هستی و میتوانی به هر چیزی که بخواهی، برسی. من مطمئنم موقعی که جنگ تمام شود، افغانستان مثل مردهایش به تو هم نیاز دارد یا حتی بیشتر از آن. چون اگر در یک جامعه زنهایش تحصیل نکنند، شانس موفقیت ندارد.»
******
کمکهای مالی که به افغانستان وعده دادند فقط حرف است. روند بازسازی آرام پیش میرود، فساد فراوان است، طالبان در حال تجدید قوا هستند و برای انتقام خیلی زود برمیگردند و به زودی دنیا، افغانستان را فراموش میکند.
******

جملات مفهومی کتاب هزار خورشید تابان
«از هر نظر، زن و مرد با هم برابر هستند و وقتی که مردها سربرهنه هستند، دلیلی ندارد که خانمها سرشان را بپوشانند.»
******
هر دانهٔ برف آه پر غم و غصهٔ زنی در گوشهای از دنیاست و هر آهی به آسمان میرود و ابر میشود و بعد به صورت دانههای کوچک روی سر مردم میآید.
******
«تو فقط باید یک چیز یاد بگیری، آن هم این است؛ تحمل کردن…» مریم گفت: «ننه، چی را تحمل کنم؟» ننه گفت: «نمیخواهد دلواپس این بشوی، خیالت راحت، از نظر گرفتاری چیزی کم و کسر نخواهی داشت.»
******

شما همراهان با کلیک بر روی جملات کتاب شب های روشن و جملات کتاب جزء از کل می توانید متن های نابی را مطالعه نمایید و در شبکه های اجتماعی نیز از آن ها استفاده نمایید.