ماهان شبکه ایرانیان

حوزه علمیه قم

قم از نخستین شهرهایی است که در ایران مذهب تشیع را پذیرفت و از ربع آخر قرن اول هجری فرهنگ شیعی فرهنگ مردم این دیار شد مردم آن نخستین کسانی بودند که برای امامان(ع) خمس فرستادند و ائمه شیعه بارها از اهل قم و این سرزمین مقدس اسلامی به عظمت یادکردند.

قم از نخستین شهرهایی است که در ایران مذهب تشیع را پذیرفت و از ربع آخر قرن اول هجری فرهنگ شیعی فرهنگ مردم این دیار شد مردم آن نخستین کسانی بودند که برای امامان(ع) خمس فرستادند و ائمه شیعه بارها از اهل قم و این سرزمین مقدس اسلامی به عظمت یادکردند.

امام علی(ع) می فرماید:

«سلام اللّه علی اهل قم و رحمة اللّه علی اهل قم... هم اهل رکوع و خشوع و سجود و قیام و صیام. هم الفقهاء العلماء الفهماء. هم اهل الدین و الولایة و حسن العبادة صلوات اللّه علیهم و رحمة اللّه و برکاته.»

«سلام خدا بر مردم قم... آنان اهل رکوع و سجود و خشوع و نماز و روزه اند آنان فقیهان، عالمان و هوشمندانند آنان دیندار و دوستدار خاندان پیامبر(ص) و اهل عبادتهای شایسته اند درود خدا و رحمت و برکت بر او و بر آنان باد.»

دوره اول

نخستین دوره از حوزه علمیه قم به عصر امامت و شاگردان حوزه های درس ایشان اختصاص دارد که پس از اخذ علم و توانایی در نشر فرهنگ اسلامی، قم را به عنوان پایگاه شیعه انتخاب نموده و در آن به ترویج مکتب علوی پرداخته اند.

قم در قرن سوم هجری مرکز نشر حدیث امامیه گردید و آن زمانی است که کوفه به عنوان نخستین پایگاه شیعی نفوذ خود را از دست داد و محدثانی بسان «حسین بن سعید اهوازی » و برادرش ابتدا به اهواز و از آنجا به قم آمدند.

دوره دوم

این دوره به دو قرن چهارم و پنجم هجری اختصاص دارد که شاگردان دوره اول یا شاگرد شاگردان آنها می باشند.

در قرن چهارم رونق حوزه علمیه ری حوزه علمیه قم را تحت الشعاع قرار داد چرا که با وجود شخصیتهایی چون شیخ صدوق در ری دانشجویان اسلامی ری را بر قم ترجیح می دادند لیکن نباید از خاطر دور داشت که سیره علمی محدثان اسلامی بر این بوده است که در شهری بخصوص ساکن نباشند و با مسافرتهای خویش علاوه بر نشر احادیث معصومین(ع) به فراگیری احادیث از اساتید فن همت گمارند لذا دانشمندان حوزه ری و قم نوعی تبادل فرهنگی داشتند و شاید از این روست که مورخین تاریخ قم و ری، برخی از دانشمندان این دوره رابه شهر خویش منسوب می دارند.

با این حال شیخ آقا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعة نام دهها دانشمند قمی را در این دوره ذکر کرده است.

بدین ترتیب دوره دوم حوزه علمیه قم را گروه کثیری ازمحدثان و فقهای شیعه شکل داده اند که شاگردان دوره اول و اساتید علمای شیعه قرن پنجم بوده اند.

دانشمند متتبع شیخ عبدالکریم ربانی شیرازی 252 تن از اساتید و 27 تن از شاگردان شیخ صدوق را در مقدمه «معانی الاخبار» (چاپ مکتبه صدوق) نقل کرده است.کتب شیخ صدوق که در این دوره نگارش یافته است از مهمترین کتب امامیه شناخته می شود و اگر ثمره تحرک علمی این دوره را فقط به کتب شیعه اختصاص دهیم باید آن را ارج نهاد چرا که شیخ صدوق توانست آثار روایی شیعه از پیشینیان را به ارث برد و با تالیف سیصد کتاب مبانی اسلامی را با مهارتهای قابل تحسین تدوین نماید.

دوره سوم

این دوره از قرن ششم تا قرن نهم هجری را شامل است حوزه علمیه قم در این دوره از وضع مناسبی برخوردار نبود و مردم آن بارها قتل عام شده و شهر روبه ویرانی نهاد. هر چند مدتی نیز پایتخت تیموریان بود.

در تاریخ قم به قتل عامها و تخریب شهر بر می خوریم ولی شاید حمله مغول در سال 631 از ویرانگرترین نوع آن قتل عامها و تخریبها به شمار رود که تا عصر تیموریان باقی بوده و زکریای قزوینی و حمداللّه مستوفی به آن اشاره کرده اند و تنها تاسیس «مدرسه رضویه » به این دوره نسبت داده شده است.

با این حال شیخ آقا بزرگ در طبقات اعلام الشیعه متجاوز از سی تن از دانشمندان قرن ششم را نام برده است که رقم آنان در قرن هفتم به سه نفر تقلیل یافته است و در قرن ششم تنها یک نفر نام برده و هفت تن از علمای قم را در قرن نهم ذکر کرده است بدین ترتیب رکود علمی از قرن ششم شروع شد و در قرن هفتم و هشتم با حضور سلسله های ویرانگر مغول و تیموریان رشد کرد در قرن نهم علمای قم با اخذ تدابیر زیرکانه به مقابله با رکود فرهنگی برخاستند و در صدد تحکیم پایه های علمی در حوزه پرسابقه قم برآمدند.

دوره چهارم

این دوره از قرن دهم شروع می شود و تا قرن سیزدهم معاصر با سلسله های صفویه افاغنه، افشاریه، زندیه، و قاجاریه امتداد می یابد.

نخستین بخش از این دوره معاصر با سلسله صفویه است که با مهاجرت علمای شیعه جبل عامل لبنان به ایران و نشر تفکر اصولی شیعه همراه بوده است و آن زمانی است که در چند سال اول دولت صفوی چنین تشخیص داده شده بود که منصب حکومت از آن ولی فقیه است لیکن پس از چندی این تفکر به فراموشی سپرده شد که با بازگشت دانشمندان فرزانه ای بسان محقق کرکی به عتبات عالیات همراه بود حوزه علمیه اصفهان به موجب توجه صفویان از پرتحرک ترین حوزه های جهان تشیع در این دوره است با تاسیس مدارس شیعی در اصفهان و دیگر شهرهای ایران چون قم، شیراز، قزوین و مشهد دانشهای دینی و تفکر شیعی و از آن جمله علوم عقلی - فلسفه و کلام - رو به رشد گذاشت.

با رشد اخباری گری در حوزه اصفهان نه تنها علمای اصولی این حوزه را ترک کردند بلکه برخی از دانشمندان علوم عقلی نیز از این دیار رانده شدند. فیلسوف پرآوازه صدرالدین شیرازی مشهور به «ملا صدرا» در این زمره قرارداشت.

هجرت صدر المتالهین شیرازی از اصفهان به قم هر چند موجبات رکود علوم عقلی را در حوزه اصفهان به همراه داشت ولی باعث رونق دانشهای عقلی در حوزه علمیه قم گردید و با پرورش شاگردان و تالیفات خویش زمینه پذیرش تفکر اصولی را در این حوزه فراهم ساخت; درحالی که حوزه قم تا قبل از این دوره بیشتر مهد پرورش محدثان شیعه بود و البته نباید این نکته را نادیده گرفت که محدثان قم خود از آن فرزانگانی بودند که هر حدیثی را براحتی قبول نمی کردند و در مقابل برخی که به نقل روایات ضعیف می پرداختند عکس العمل نشان می دادند چنانکه «احمد بن محمد بن خالد برقی » «سهل بن زیاد آدمی رازی » و «ابوسمینه محمد بن علی صیرفی » از سوی «احمد بن محمد بن عیسی » بزرگ عالم قم از این شهر تبعید شدند و سال 255 ق به نام سال تبعید محدثان و علما از قم شهرت یافت بعدها خالد برقی رابه قم بازگردانیدند ولی آن دو نفر دیگر همچنان در تبعید به سربردند بعلت تبعید این افراد نقل روایات از راویان ضعیف و یا شهرت به غلو در حق ائمه(ع) بود.

صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم شیرازی (979 - 1050ق.) از فلاسفه و متکلمان و مفسران شیعه است که در این دوره می زیسته است و دوران حضوری وی در حوزه علمیه قم مقارن با عصر گوشه گیری و انقطاع اوست که به پرورش شاگردان و تالیف و تصنیف پرداخته و تامل در علوم را بر آمیزش با مردمان ترجیح داده است.

ظهور علم اصول

چنانکه گذشت حضور حکمای الهی در این دوره از حوزه علمیه قم باعث ظهور علم اصول در آن گردید چرا که فلاسفه ای چون صدرالمتالهین شیرازی زمینه اندیشه آزاد را در حوزه قم ایجاد کرده بودند لذا میرزای قمی قدس سره(1151 - 1231) پس از تحصیل در عتبات عالیات و بهره مندی از اساتید فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف و کربلا بسان وحید بهبهانی دامنه اصول فقه را از عتبات عالیات به قم کشاند و آن زمانی بود که پس از بازگشت از عراق حوزه اصفهان و شیراز را مناسب مقام خویش نیافت و وقتی وارد حوزه علمیه قم شد تشنگان معارف جعفری را با فقه شیعی و مبانی اجتهادی آن آشنا ساخت و مرجع دینی شیعیان در عصر خود شد و با تالیف و تدریس اصول استنباط و منطق اجتهاد به محقق قمی مشهور گردید. کتاب «القوانین المحکمة فی علم الاصول » از مهمترین کتب وی می باشد که تا زمان ما از کتب درسی حوزه ها محسوب می گردید.

بدین ترتیب اگر هشام بن حکم (متوفی 199 ق.)، «یونس بن عبد الرحمن »، «ابوسهل نوبختی »و «حسن بن موسی نوبختی » را که از اصحاب ائمه(ع) بودند نخستین دانشندان شیعی و مؤلفان علم اصول و ترویج دهندگان آن بدانیم میرزا ابوالقاسم قمی در آن ردیف از چهارمین دوره مدرسه اصول شیعه است که حوزه علمیه قم را برای تربیت دانشمندان علم اصول برگزیده است; هر چند پیش از وی سید مرتضی حوزه علمیه بغداد را برای این مقام انتخاب کرده بود و شیخ طوسی در مرحله نخست حوزه نجف و در مرحله دوم حوزه علمیه قم از پرکارترین حوزه های شیعه دراین علم شریف بوده اند; اگر چه فرزانگانی بسان «فاضل تونی » در حوزه علمیه مشهد نیز به این علم پرداخته و با تبحری که داشته اند مخالفان اخباری را پاسخ داده اند.

حضرت آیة اللّه العظمی میرزا ابوالقاسم قمی قدس سره با سعی وافری که در ایجاد جنبش اصولی از خود نشان داد احیاگر علم اصول در حوزه علمیه قم شناخته شد و با پرورش شاگردانی بسان «سید محمد باقر حجة الاسلام » «حاج محمد ابراهیم کلباسی »، «آقا محمد علی هزار جریبی »، «آقا احمد کرمانشاهی »، «سید محمد مهدی خوانساری »، «سید علی خوانساری »، «میرزا ابوطالب قمی »، «حاج ملا اسد اللّه بروجردی »، «حاج ملا محمد کزازی »، تفکر اصولی را از حوزه قم به حوزه های اصفهان، قمشه و کرمانشاه انتقال داد و با نوآوری های خویش تحولی شگرف به حوزه قم بخشید و سالها رکود و سکوت را به عصر طلایی جهاد و اجتهاد تبدیل نمود.

دوره پنجم

این دوره از اواخر قرن سیزدهم شروع می شود و تا عصر حاضر امتداد می یابد.

نقطه تحول این دوره از زمانی آغاز می شود که حضرت آیة اللّه العظمی حائری قدس سره در این حوزه مسکن گزید و با انفاس قدسیه خویش حوزه علمیه قم را جانی تازه بخشید و به «آیة اللّه مؤسس » شهرت یافت.

پیش از آیة اللّه حائری علامه مجاهد آیة اللّه شیخ محمد تقی بافقی یزدی از نجف اشرف به قم مهاجرت کرد و با هماهنگی بین دانشمندانی چون «آیة اللّه حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی » و «آیة اللّه حاج شیخ مهدی »و «آیة اللّه حاج محمد ارباب » مقدمات تاسیس حوزه را فراهم آورد آنان پس از بحث و بررسی به این نتیجه رسیدند که فردی خارج از قم به این شهر آمده رایت علم و فقه را در حوزه برافرازد شخصی که خود از جهات علمی و تقوایی به مدارج عالی کمال نایل آمده و توانایی رهبری و ریاست حوزه علمی شیعه را داشته باشد این شخصیت برجسته کسی جز آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری نبود دانشمند فرزانه ای که از محضر اساتید عتبات عالیات بهره برده و به دریای علوم اهل بیت(ع) پیوسته بود.

هجرت آیة اللّه حائری از اراک به قم و سامان بخشیدن به نظام آموزشی آن به اندازه ای اهمیت دارد که حضرت امام قدس سره حضور نیافتن ایشان در آن دوره را برابر با از میان رفتن اسم و رسم مسلمانی دانسته اند.

چه آنکه بیانات حضرت روح اللّه همواره دور از مبالغه است و تاریخ این دوره برابر با تهاجم به پیکره دین اسلام می باشد و از این روست که آیة اللّه حائری را آیة اللّه مؤسس می نامند. زیرا بی حضور ایشان نه تنها از حوزه علمیه قم اثری نمی ماند بلکه آیین توحیدی نیز رخت برمی بست.

نزدیکی حوزه علمیه قم به مرکز باعث شد که رهبر شیعیان و مرجع تقلید آنان بر اصول سیاست گذاری دولتها نظارت داشته باشد و اگر اصلی با موازین اسلامی موافق نباشد به مخالفت پردازد و این پایه گذاری نهضت علمی در قم به متابعت از تشکل حوزه در شهر سامرا بود که در نزدیکی بغداد (مرکز عراق) جای گرفته بود.

نخستین سال تاسیس حوزه علمیه قم مقارن با تبعید برخی از مراجع عظام و نوابغ قرن چهاردهم هجری از عتبات به ایران بود.

1 - آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانی

2 -آیة اللّه میرزا حسین نائینی

3 - آیة اللّه سید علی شهرستانی

4 - آیة اللّه سید عبدالحسین حجت کربلایی

5 - آیة اللّه شیخ محمد حسین اصفهانی غروی

6 - آیة اللّه شیخ مهدی خالصی

از جمله دانشمندانی بودند که به همراه برخی از شاگردانشان به ایران تبعید و در حوزه قم ساکن شدند.

سال 1363 ق. برابر با ورود حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی قدس سره به حوزه علمیه قم بود هر چند ایشان در زمان آیة اللّه مؤسس از سوی وی به قم دعوت شده بود لیکن کناره گیری از مناصب اجتماعی را ترجیح داده، دعوت آیة اللّه حائری را اجابت نکردند تا در اواخر سال 1363 ق. دوران ریاست سه مرجع بزرگوار - خوانساری، حجت، صدر - به قم آمده، در حوزه علمیه قم اقامت اختیار کردند.

حضرت آیة اللّه بروجردی علاوه بر علوم اسلامی چون فقه و اصول و رجال و حدیث در فلسفه و کلام و هیات یدی طولانی داشت وخود تا پیش از ورود به حوزه علمیه قم به تدریس فلسفه مشغول بود و با ورود به قم تدریس فقه و اصول را آغاز نمود که درس اصول شش سال دوام یافت و درس فقه را تا آخرین روزهای حیات تدریس نمود.

حضرت آیة الله العظمی امام الموسوی الخمینی از مراجع تقلید شیعه و از بزرگانی بود که پس از آیة الله بروجردی رهبری حوزه علمیه قم را به دست گرفت امام خمینی ضمن تدریس و تعلیم دانشجویان علوم دینی مبارزات سیاسی خود را بر علیه رژیم منحوس پهلوی ادامه داد تا اینکه توسط نظام حاکم به خارج از وطن خویش تبعید شد.

«حضرت آیة الله سید شهاب الدین حسنینی مرعشی نجفی » از دانشمندان فرزانه ای است که بنا به درخواست آیة الله مؤسس به قم آمد و به تربیت دانشجویان دینی پرداخت همزمان با ایشان آیة الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی و آیة الله شیخ محمد علی اراکی از اساطین بزرگ حوزه علیه قم بودند که زعامت و مرجعیت مردم و حوزه قم را به عهده گرفتند علاوه بر این مراجع بزرگوار در این دوره رجال علم و دانشمندانی در علوم مختلف اسلامی حوزه قم را مرکز دانش پژوهی و تعلیم و تربیت قرار داده اند و مدرسان و مجتهدان و مبلغان دوره آینده را تربیت می کنند که ما فعلا از ذکر نام آنها صرف نظر کرده و در بخش معرفی علمای قم مفصلا آنها را معرفی خواهیم کرد.

حوزه فلسفی قم

با توجه به اینکه بحثهای عمیق فلسفی در کلام پیشوایان شیعه وجود داشت حوزه های علمیه جهان تشیع بیش از حوزه های اهل سنت به فلسفه روی آوردند و چون ایران مکتب تشیع را پذیرفته بود پس از«شیخ الرئیس ابن سینا» حوزه فلسفی به ایران انتقال یافت و قریب به اتفاق فلاسفه بزرگ جهان اسلام از میان شیعیان و ایرانیان برخاست دوره چهارم از حوزه علمیه قم نخستین دوره از پیدایی حوزه فلسفی در این شهر مقدس است که با هجرت «صدر المتالهین شیرازی » (979 - 1050) و تربیت شاگردانی چون «فیض کاشانی » «فیاض لاهیجی » به وجود آمد و با دانش اندوزی «قاضی سعید قمی » ادامه یافت.

علامه طباطبایی که خود از شاگردان حوزه فلسفی نجف اشرف و از اساتید حوزه قم در دوره پنجم است تاریخ فلسفه اسلامی را این گونه بیان می دارد:

«نظر به اینکه بحث شیعه در حقایق معارف با روش تحلیل و انتقاد و کنجکاوی عقلی آزاد بود و بحثهای عمیق فلسفی در کلام پیشوایان این طایفه به حد وفور وجود داشت این طایفه نسبت به بقیه طوایف اسلامی استعداد بیشتری به فرا گرفتن فلسفه داشتند و از این روی هنگامی که کتب فلسفی یونان و غیر آن به عربی ترجمه شد و کم و بیش در میان مسلمین رواج یافت (با این خاصیت که مطالب فلسفی در حوز افهام همگانی نیست) در نفوس شیعه نسبت به دیگران تاثیری عمیق تر داشته است و نقشی روشن تر می بست.

در ابتدای حال مکتب اشراقین در اسلام رواج نیافت و حکما و فلاسفه اسلامی به مکتب مشائین (اتباع ارسطو) اقبال نمودند ولی دیری نگذشت که به نزدیکی رابطه فلسفه و دین پی برده و در صدد توفیق میان فلسفه و دین برآمده و بحثهایی تا اندازه ای ساده و ابتدایی انجام دادند این حقیقت را در تالیفات «معلم ثانی، ابی نصر محمد بن طرخان فارابی » و پس از آن در تالیفات تقسیری «شیخ الرئیس ابن سینا» می توان یافت.»

ایشان ادامه می دهند فلاسفه اسلامی دریافتند که با هر یک از سه راه دین، فلسفه، عرفان، می توان به حقایق کلیه آفرینش نایل گردید با این ویژگی که زبان دین،زبان همگانی است که با بیانی ساده آدمی را به اسرار آفرینش آگاه می کند لیکن مطالب فلسفی تنها در خور فهم گروهی خاص است که با ریاضات عقلی ورزیده شده و برهان را از قیاسات جدلی و خطابی تمیز می دهند و اهل عرفان با تعلیمات دینی و ریاضات شرعی آیینه نفس را صیقلی داده و طبق عنایتهای الهی حقایق را مشاهده می کنند علامه طباطبایی پس از برشمردن سیر فلسفی می فرماید:

«کلید رمزهایی به دست این فلسفه اسلامی افتاده که هرگز در فلسفه های کهن «کلد» «مصر»، «یونان » و «اسکندریه » به دست نمی آید.»

در نتیجه اولاً مسایل فلسفی که به حسب آنچه از کتب فلسفی گذشتگان به عربی ترجمه شده و به دست مسلمین رسیده و تقریبا دویست مساله بوده در این مکتب فلسفی تقریبا به هفتصد مساله بالغ می شود.

ثانیاً: مسایل فلسفی که مخصوصاً درمکتب مشائین از یونانی ها به طور غیر منظم توجیه شده و نوع مسایل از همدیگر جدا و به همدیگر مربوط نبودند در این مکتب فلسفی حالت مسایل یک فن ریاضی را پیداکرده و به همدیگر مترتب شده اند به نحوی که با حل دو سه مساله اولی که فلسفه را افتتاح می کنند همه مسائل فلسفی را می توان حل و توجیه نمود وبه همین جهت به آسانی می توان رابطه فلسفه را از طبیعیات قدیم و هیات قدیم قطع کرد و در نتیجه هیچ گونه برخورد و منافاتی میان این مکتب فلسفی و علم امروز اتفاق نمی افتد.

ثالثاً: فلسفه تقریباً جامد و کهنه به واسطه روش این مکتب فلسفی به کلی تغییر وضع و قیافه داده و مطبوع طبع انسانی و مقبول ذوق و عقل و شرع می باشد و مسایلی را که علم جدید تازه موفق به کشف آنها شده یا امید حل آنها را دارد این مکتب فلسفی یا مایه شگرفت خود به طور عموم و کلیت به حل آنها موفق یا شالوده حل آنها را می ریزد.

چنانکه به واسطه حل شدن مساله «حرکت جوهری » که سیصد سال پیش با این روش فلسفی حل شده است مساله «بعد چهارم در اجسام » به طور روشن بدست آمده و با این مساله «نسبیت » (البته در خارج از افکار نه در افکار) روشن گردیده است و مسایل دیگری که هنوز از راه علم مورد بحث نشده به طور کلیت خاتمه یافته است.»

در دوره متاخر حوزه فلسفی قم شخصیتهای فرزانه ای را به خود دید که در تفکر فلسفی و سیاسی جهان اسلام نقش مؤثری داشتند همان گونه که در دوره های پیشین نیز با وجود حکیم الهی صدر المتالهین شیرازی و شاگردانش حوزه فلسفی قم نقش مهمی در دوره صفوی داشت.

«حکیم متاله آیة اللّه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی » (1310 - 1395ق.) از جمله شخصیتهای علمی و فلسفی بودند که علوم عقلی را در حوزه تهران از آیة اللّه حاج شیخ عبد النبی نوری، حکیم میرزا محسن کرمانشاهی، فاضل تهرانی و میرزا محمود قمی آموخته بود. در زمان آیة اللّه حائری به قم آمده و به تدریس علوم عقلی پرداخت و از نخبه ترین شاگردان ایشان در این عصر حضرت امام خمینی قدس سره است.

آیة اللّه رفیعی قزوینی سپس مدتی در تهران اقامت نمود و مکتب فلسفی قم را شاگردان ایشان اداره می کردند البته معظم له در زمان مرجعیت آیة اللّه بروجردی نیز دو ماه در قم اقامت نمودند لیکن انتقال حوزه فلسفی تهران به قم و تربیت شاگردان فلسفه و حکمت به دوره نخست اقامت ایشان در قم برمی گردد.

«حضرت آیة اللّه العظمی امام خمینی » قدس سره حکیم متاله و عارف واصلی است که پس از استاد مکتب فلسفی وی را تداوم بخشید ویژگی خاص حضرت امام ژرف نگری معظم له به مسایل فلسفی و توجه به ابعاد مختلف علوم اسلامی بود لذا مباحث پراکنده فلسفی فقهی اخلافی و عرفانی را که در اندیشه فلسفه سیاسی نقش داشتند به صورت منسجم در مکتب درس ایشان مطرح شد و نظریه «ولایت فقیه » کامل شده و در مکتبهای فلسفی و فقهی حوزه های علمیه پیروانی یافت که با گسترش آن از حوزه علمیه قم به انقلاب اسلامی و تاسیس حکومت اسلامی انجامید.

«حضرت آیة اللّه سید محمد حسین طباطبایی » از دیگر شخصیتهای فلسفی بودند که در اشاعه اندیشه صدرایی و رواج آن سهم عمده ای داشت و چند دوره «اسفار» و «شفا» را تدریس نموده و «بدایة الحکمه » و «نهایة الحکمة » را در ترویج مکتب صدر المتالهین به رشته تحریر درآوردند البته تالیفات علامه طباطبایی به دو اثر خلاصه نمی شود ایشان دهها کتاب، رساله و یا تعلیقه در فلسفه الهی داشتند نقش مؤثر ایشان در حوزه فلسفی قم طرح نظریات فلسفه الهی به سبک جدید و پاسخ به فلسفه مادی «ماتریالیسم دیالکتیک » بود. با برپایی انجمنی علمی و طرح مسایل جدیدی که در حوزه تفکر مادی مطرح شده پاسخ برهانی خویش را در«اصول فلسفه و روش رئالیسم » تهیه دید که با شرح شاگرد فرزانه اش «استاد شهید آیة اللّه مرتضی مطهری » اعلی اللّه مقامه الشریف این سیره علمی در اقصی نقاط عالم اسلامی منتشر شد.

«علامه شهید مرتضی مطهری » پیرو مکتبی فلسفی دو استاد فرزانه اش حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بود که با تدوین و تدریس کتبی در فلسفه تطبیقی و نقد تفکر مارکسیسم مبانی فکری فلسفه اسلام را در حوزه قم و تهران به اقشار مختلف فرهنگی اعم از طلاب علوم دینی، دانشجویان و عموم مردم رواج داد.

البته اساتید دیگری نیز در حوزه فلسفی قم به تدریس اشتغال داشته و دارند که برخی از آنها عبارتند از:

- آیة اللّه عبد اللّه جوادی آملی

- آیة اللّه حسن حسن زاده آملی

- آیة اللّه محمد تقی مصباح

آنچه که در این دوره از حوزه فلسفی اهمیت ویژه دارد رشد تفکر فلسفه سیاسی است که شاید بتوان گفت در هیچ یک از دوره های فرهنگی این رشد و شکوفایی در حوزه های علمیه روی نداده است.

در این دوره مبانی اندیشه سیاسی اسلام مورد بررسی قرار گرفته و اصول اولیه تدوین می یابد تا نظریه «ولایت فقیه » به صورتی جامع و کامل مطرح شده و تا نقد مکاتب فلسفی غرب جایگاه خویش را در متن جامعه پیدا می کند.

در این دوره دیگر بار پس از هزار و چهار صد سال مبانی عقیدتی و فلسفه سیاسی اسلام از کتابها و کتابخانه ها و اندیشه های فردی خارج شده و در متن جامعه پیاده شده «مدینه فاضله اسلامی » برپا می گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان