خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: عید سعید فطر، روز جشن معنوی مسلمانان به پاس یک ماه طاعت و بندگی و مهمانی الهی است؛ روزی که دید و بازدید در آن مرسوم است و ابیات منظوم شاعران آئینی نیز میتواند در این روز و در این دید و بازدیدها، گرمابخش محافل باشد:
امروز عید فطر و لب از جام می، تر است
این مستی از بیان و تصوّر، فراتر است
جام وصال و مستی دیدار دلبری
کز هر چه گفته اند و بگویند؛ برتر است
با این دو گوش، قول و غزل بس شنیده ایم
شیرینترین سخن، نغمه الله اکبر است
از بهر طاعت تو، نخوردیم و میخوریم
امروز و این، کی از آن روزه کمتر است
تنها نه ما، ز آب و غذا روزه داشتیم
از غیر یار دل بگرفتن، چه خوش تر است
چون جان و دل بریده شد از ماسوا، دلا
اکنون شراب وصل چشیدن، میسّر است
و اما این عید بزرگ اسلام نه تنها در بین شاعران متقدّم، بلکه در بین شاعران متأخر هم از جایگاهی بس رفیع برخوردار است. یکی از این شاعران متأخر که کمتر از وی سخن به میان میآید، کلیم همدانی است که درباره فطر یک دو بیتی دارد:
هلال عید بغل در وداع روزه گشاد
صلاح و تقوا پا در رکاب عزل نهاد
گذشت موسم شبگیر طاعت و باید
سحور را به صبوحی بدل کنند، عِباد
مسعود سعد سلمان هم از دیگر شاعران متأخر ایران زمین است که این مناسبت فرخنده را با اشاره به زود سپری شدن ماه مبارک رمضان، اینچنین به جشن نشسته است:
رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گُذَر
وداع باید کردش که کرد رایِ سفر
به ما مقدمه عید فرخجسته رسید
براند روزه فرخنده ساقه شکر
برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت
که زود رَوَد آن چیز کو گرامیتر
این عید معنوی البته در کلام شاعران معاصر هم روزگار ما هم طنین انداز است که از آن جمله میتوان به شعر کوتاه محمد روحانی اشاره داشت:
عید فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام
بر شما همسفران سفر روزه سلام
روزه هاتان همه در نزد خداوند قبول
روزگار خوشتان، مظهرِ توفیقِ مُدام
عزّت و همّتتان شاهد تأیید و ظَفَر
عیدتان خُرّم و شیرینیتان باد به کام
علی اکبر لطیفیان نیز از دیگر شاعران آئینی ماست که در یکی از اشعار خود، ضمن یادآوری ایام خوش و زیبای ماه میهمانی خدا؛ در این شب و روز از خداوند طلب عیدی میکند و میسراید:
همه رفتند؛ گدا باز گدا مانده هنوز
روز عید است و خدا، عیدی ما مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده ست
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریهام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصتها رفت
باز در نامه ی من جُرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بارِ زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
و اکنون به شعر شاعر پیشکسوت آئینی با تخلّص "میثم" میرسیم؛ شعری از غلامرضا سازگار که درباره مناسبتهای مختلف مذهبی شعر دارد. او شعر خود را با یادی از ماه درگذشته آغاز میکُند و میآورد:
چه زود از دست ما، ماه خدا رفت
مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت
مه احیاء، مه شب زنده داری
مهِ روزه، مه صدق و صفا رفت
مهی که بود از فیض و سعادت
نفس، تسبیح و خواب آن عبادت
مه یا نور و یا قُدّوس و یا ربّ
شبش از روز و روزش بهتر از شب
خوشا آن روزه داران را که دانم
محبت بود در دل، ذکر، بر لب
به خلوتگاه شب اختر فشاندند
کمیل و افتتاح و ندبه خواندند
سحر بود و مناجات و دعایش
دعاهای لطیف و دلربایش
خوش آنکو داشت خلوت با خداوند
دریغ از لحظه های باصفایش
کجا رفتند شبهای مُنیرش
چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش
چه شبهایی که دل یاد خدا بود
دعا بود و دعا بود و دعا بود
خوشا آنان که از نو جان گرفتند
دل شب انس با قرآن گرفتند
چه ماهی ماه حیّ ذوالمِنَن بود
چه ماهی ذکر حقّ، نُقلِ دهن بود
چه ماهی ماه غفران، ماه رحمت
چه ماهی ماه میلاد حسن بود
چه ماهی دل ز ایمان مُنجلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
مه إحیاء مه مولا علی بود
علی شمع دل و دل با علی بود
تو گویی با علی بودیم تا صبح
چه میگویم نفسها یا علی بود
چه شد آوای یا ربَّ الکریمش
دعای یا علیُّ یا عظیمش
وفا و عشق و ایمان بود این ماه
مگو، شیرین تر از جان بود این ماه
بهشت سبز انس عبد و معبود
بهار ختم قرآن بود این ماه
فروغ روح از بدرش گرفتیم
شرف از لیله القدرش گرفتیم
او اما در ادامه این شعر جامع و کامل، به مناسبت نورانی امروز، یعنی عید مبارک صیام میرسد؛ عید واقعی را در ظهور حضرت صاحب عصر و زمان(عج) میبیند و در ابیات پایانی، چنین میسراید:
الا ای دوستان عید صیام است
چه بنشستید این عیدِ قیام است
طلوع صبحدم را این روایت
هلال ماه نور را این پیام است
خوشا حالِ تمام روزه داران
که حسرت شد نصیب روزه خواران
ره صدق و صفا پویید امشب
جمال یار را جویید امشب
وضو گیرید با عطر بهشتی
به مهدی تهنیت گویید امشب
خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
همه با هم کنار یار باشیم
اگر چه عید فیض و عید نور است
اگر چه عید شوق و عید شور است
اگر چه عید مجد است و سعادت
تمام عیدها روز ظهور است
بدون یار، گُل، خار است؛ خار است
گل نرگس اگر آید بهار است
ألا ای شمع بزم آشنایی
ندارد بی تو چشمم روشنایی
دلم خون شد دلم خون از جدایی
گلم، باغم، بهارم کی میآیی؟
الهی عیدِ بی تو باز گردد
بیا تا عید ما آغاز گردد
تو شمع و قلب ما پروانه ی توست
ندیده عالمیدیوانه ی توست
ندای «یا لَثاراتِ الحُسَین» ات
لوای کربلا بر شانه ی توست
ظهورت عید خلق عالمین است
نه تنها عید ما، عید حسین است
همین است و همین است و همین است
که دیدار تو عید مسلمین است
عزیز دل به آمین تو سوگند
دعای "میثمِ" دل خسته این است
که فردا جزو یاران تو باشد
دلش باغ و بهارانِ تو باشد
و اکنون ما نیز در این عید بندگان الهی، به محضر حضرت حجت ابن الحسن (عج) درود میفرستیم و از درگاه صاحب ماه مبارک، تعجیل در ظهورش را مسئلت میکنیم.