ماهان شبکه ایرانیان

جلوه هایی از نوآوری حضرت امام

آنچه که به طور خلاصه می توان در این زمینه بیان کرد آن است که علما در گذشته مبارزه می کردند.اما با فرض حضور ظلمه در رأس قدرت، یا سران قدرت کاری نداشتند، و با امور دیگر مبارزه می کردند

آنچه که به طور خلاصه می توان در این زمینه بیان کرد آن است که علما در گذشته مبارزه می کردند.اما با فرض حضور ظلمه در رأس قدرت، یا سران قدرت کاری نداشتند، و با امور دیگر مبارزه می کردند.حتی میرزای شیرازی بزرگ که آن فتوای ارزنده را صادر می کند مستقیما با ناصر الدین شاه مخالفت نمی کند، بلکه استعمال دخانیات را به مثابه حرب با امام زمان (عج) می داند و نمی گوید ناصر الدین شاه نباشد، بلکه می گوید این قرارداد ذلت بار و ننگین است.

مرحوم مدرس مبارزه می کرد، اما به عنوان رئیس مجلس.آخوند خراسانی و حاج آقا نور الله اصفهانی مبارزه کردند، اما مبارزه با استبداد بود نه با سلطنت.تمام مبارزات روحانیت در طول تاریخ مبارزه با حاکمیت طاغوت و سلاطین نبود، بلکه با فرض حاکمیت آنها و با امور دیگری بود.

آیت الله کاشانی هم که سابقه مبارزاتی فراوانی دارد، در پست ریاست مجلس مبارزه می کنند، اما حضرت امام از ابتدا که مبارزه را آغاز کرد با رأس حکومت و اصل سلطنت مبارزه کرد، در صورتی که دیگران در کنار سلطنت و با بودن سلطنت با امور دیگر مبارزه می کردند.مثل مبارزه ابا عبد الله الحسین (ع) که با خود یزید و اساس سلطنت او بود.از مدینه که حرکت می کند، می فرماید: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید بن معاویه» .هیچ یک از علمای ما این گونه مبارزه نکرده اند.البته چنین مبارزه ای از خود گذشتگی لازم دارد.پس از جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی که فیضیه را کوبیدند و طلاب را شهید کردند، مدتی از سوی امام اطلاعیه ای منتشر نشد و در مجالس علما شرکت نمی کرد، سر و صدا به راه افتاد و حتی برای دوستان و علاقه مندان به امام سؤال پیش آمد.امامی که مبارزه را آغاز کرد چرا ادامه نمی دهد؟ بعدا معلوم شد که امام می خواست باآقایان علما اتمام حجت کند که اگر تا حالا مبارزه با دولت بود، از این پس مبارزه با شاه است و مبارزه با شاه خطرناک است، آیا حاضرین که جانتان را به خطر بیندازید؟ راه من مبارزه با شاه است، که البته بعضی از آقایان می گفتند که چگونه می شود با شاه مبارزه کرد؟ آنها در چهلم شهدای فیضیه اطلاعیه آن چنانی ندادند، اما اطلاعیه معروف امام صادر شد که:

شاهدوستی یعنی آدمکشی و کشتن طلاب، شاهدوستی یعنی غارت اموال ناچیز طلاب، شاهدوستی یعنی کتابسوزی.

لبه تیز این اطلاعیه متوجه سلطنت و شخص شاه بود.نتیجه مبارزات علما در گذشته مقطعی بود .با رفتن مدرس همان وضع سابق ادامه می یافت، با رفتن آیت الله کاشانی همان قضایای نادرست دنبال می شد، اما نتیجه مبارزه امام از بین رفتن سلطنت و تأسیس حکومت اسلامی بود که احکام الهی در آن به اجرا در آید.

5.امتیاز حضرت امام در طرح حکومت اسلامی

در این زمینه دو مطلب وجود دارد: یکی اینکه چرا حضرت امام که مثل دیگران جواهر و حدائق خوانده بود به فکر حکومت افتاد؟ و دیگر آنکه این حکومتی که امام می دید از کجا سرچشمه می گرفت؟

امام با بینشی که در سایه شکوفایی استعداد خودش با تقوا و زهد و به عبارت دیگر با عرفان به وجود آورده بود، به احکام اسلامی می نگریست.شنیدم که حضرت امام در بحث زکات فرموده بود که:

به نظر من زکات را باید در یکجا جمع کرد و در اختیار فقیه قرار داد، تا به مصرف برساند، مردم هم می توانند به مصرف فقرا و کارهای عمومی برسانند.

فقهای دیگر می فرمایند که باید به فقرا و مصارف عمومی رساند چه جمع بشود نزد فقیه چه جمع نشود.و این بینش که زکات باید در اختیار فقیه باشد از آن امام بود، و این در سایه این بینش است که اسلام برای حکومت آمده است.اسلام صرفا برای وضع قانون نیامده، بلکه برای اداره جامعه آمده است، این بینش حکومتی است.از طرف دیگر امام همه فسادها را از طرف قدرتها می دانست و معتقد بود که اگر قدرتها فاسد باشند جامعه فاسد می شود و اگر قدرتها صالح باشند جامعه به صلاح می رود.با توجه به این دو دیدگاه، حکومت را در زمان غیبت بر عهده ولی فقیه می دانست.در اول کتاب حکومت اسلامی می فرماید:

اثبات اینکه اسلام حکومت دارد و در زمان غیبت نیز به فقیه سپرده شده است نیاز به استدلال به روایات ندارد، بلکه اگر به احکام اسلام توجه شود معلوم می گردد که اسلام دارای حکومت است.اسلام حدود دارد، دیات دارد، تعزیر دارد، خمس و زکات دارد.همه اینها در رابطه با حکومت است.از این همه حقوق اجتماعی که در اسلام مطرح است استفاده می شود که اسلام حکومت دارد.و از طرفی اسلام آن همه تعریف از فقها و عدالت و علما دارد که انسان یقین می کند که حکومت در زمان غیبت بر عهده فقهاست.و بالاخره با این بینش که ولایت فقیه فلسفه عملی احکام است، حکومت اسلامی را تحقق می بخشد.

گر چه دیگران هم مسئله ولایت فقیه را مطرح کرده اند، اما به طور مستوفی و همه جانبه تنها امام خمینی، آن را مطرح فرموده است.

امتیاز حضرت امام در مقام بلند فقاهت

به یک معنا حضرت امام خمینی تحول در فقه ایجاد کرده است و به یک معنا هیچ تحولی در کار نبوده است.تحول به این معنا که امام موازین فقهی را به هم زده باشد، و یا نعوذ بالله گفته باشد که روایات امامان معصوم (ع) دیگر ملاک نیست و بینش علمای سلف به درد نمی خورد، به هیچ وجه در کار نبوده است.نه تنها امام که هیچ طلبه ای چنین حرفی را نمی زند.تحولی که امام در فقه ایجاد کرده مثل تحولی است که شیخ انصاری یا صاحب جواهر یا سید بحر العلوم ایجاد کرده اند.امام از همین موازین راه جدیدی را طی کرده است.

در شکل دادن به این موازین یک تبحر فکری به کار برده است.باید با مبانی فقهی و اصولی حضرت امام آشنا بود، تا این مطلب را درک کرد.

به عنوان مثال، امام راجع به منابع و معادن زیر زمینی می فرماید: معادن بزرگ از آن صاحب زمین نیست ولی در رساله ها نظر همه فقها این است که معادن مال صاحب زمین است.ولی امام از همان ادله و بر اساس همان موازین فقهی می گوید معادن بزرگ مربوط به صاحب زمین نیست، و استدلال هم می کند که به حکم عرف معدن تابع زمین است، عقلا کسی را که مالک زمین می دانند، مالک هر آنچه که در این زمین هم است، می دانند.

مثلا مالک هوا می دانند.اما نظر عرف در جایی است که معادن و منابع موجود در زمین ناچیز باشد و گرنه مردم صاحب زمین را مالک منابع عظیم زیر زمینی نمی دانند.با این بیان و استدلال، موازین هم به هم نخورده است و نه حتی کسی از فقها به فکرش رسیده است.کسانی که جمود کرده اند، به آنچه که در کتب نوشته شده اکتفا کرده اند، و هیچ تحقیقی بر تحقیقات نیفزوده اند.

حضرت امام نسبت به هوا هم نظرشان همین است.می فرماید:

به مقداری که عرف صاحب زمین را مالک هوا بداند، مالک است.

مثلا می تواند چند طبقه بسازد، ولی اینکه در آسمان هواپیمایی عبور می کند، مالک زمین نمی تواند بگوید من راضی نیستم از هوای من عبور کند، و تصرف غاصبانه است.

در حالی که اگر جمود کردیم، باید بگوییم مالک زمین می تواند چنین حرفی بزند.

مورد دیگر: ما می دانستیم حضرت امام مخالفتی با پیوند اعضا ندارد، اگر کسی وصیت کند که چشمهای مرا در آورید و به آن جوان نابینا بدهید، این یک بینش الهی است و انفاقی بالاتر از این نیست که انسانی چشم خود را به انسان دیگر اهدا کند.مسئله ای که پیش می آید آن است که تشریح بدن میت حرام است.

در این جا می گوید:

تشریح بدن میت اگر بی احترامی به او باشد حرام است و در چنین موردی هیچ گونه بی احترامی صورت نمی گیرد، بلکه یک نوع عظمت روحی برای متوفی است.

اگر فقیهی جمود کند می گوید تشریح بدن میت حرام است و حق ندارید چشمهای او را در آورید .الان هم گروهی از فقها بر همین نظر هستند، اما کسی که بینشی همچون بینش امام را دارد و می گوید اشکال ندارد، چون بی احترامی به بدن میت نیست.اگر روی آن موازین جمود کردیم هر عضو بدن را به دیگری منتقل کردن حرام است.الآن افراد زنده گاهی کلیه خود را به دیگری هدیه می کنند.چه منعی دارد؟ چه عملی والاتر و بالاتر از این! چه مانعی دارد که ما در مملکتمان بانک اعضا داشته باشیم و این قدر نیازمند به کشورهای خارجی نباشیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان