نوع اجتهاد مطلوب از دیدگاه حضرت امام خمینی چیست؟ چگونه اجتهادی مطلوب نظر ایشان بوده است؟ در این زمینه ایشان نقش زمان و مکان را چگونه ارزیابی می کردند.
امام خمینی بر این اعتقاد بود که باید موضوعهای تحول یافته را از نظر ویژگیهای داخلی و خارجی در طول زمان پاسخ گفت و بر همین اساس بود که او نقش زمان و مکان را در اجتهاد مطرح کرد.بدون در نظر گرفتن آنها در تحول ویژگیهای درونی و بیرونی موضوعها که در هر زمان، آنها را به شکلی مطرح می سازد نمی توان در برابر رویدادهای جدید و موضوعهای متحول یافته پاسخگو شد.
این شیوه، از نوآوریهای امام راحل است.در بررسیهایی که من در این زمینه کرده ام، دیدم که فقه اسلامی در طول زمان پنج شیوه اجتهادی را به خود دیده است، که ما آنها را به گونه مفصل در مجلات و روزنامه ها پخش کرده ایم، ولی به طور فشرده و مختصر و به گونه گذرا و اشاره وار، در اینجا آنها را بیان می کنیم.
1.اجتهاد بر اساس مصادر استنباطی ولی به گونه علمی نه عملی.
2.اجتهاد بر اساس منابع، به گونه عملی ولی بر اساس ظواهر نصوص بدون آنکه تفریعی و تطبیقی در میان باشد.
3.اجتهاد بر اساس منابع و مصادر استنباطی و با تفریع و تطبیق ولی در مقام تئوری و نظری، نه در مقام عمل و فتوا.
4.اجتهاد بر اساس مصادر و منابع با تفریع و تطبیق در مقام عمل و فتوا، ولی بدون بررسی ابعاد قضایا و یا ویژگیهای درونی و بیرونی موضوعها که با تحول آنها احکام مربوط به آنها از راه اجتهاد تحول می پذیرد..اجتهاد با همه خصوصیات یاد شده.
امام در زمان رهبری، شیوه پنجم را برگزیده و بر آن در مناسبتهای مختلف تأکید می کرد .زیرا او بر این اعتقاد بود که اگر اجتهاد در حکومت اسلامی دارای این شیوه نباشد، پیامدهایی بسیار ناپسند خواهد داشت.از آن جمله:
1.بیگانه شدن فقه اسلامی با رویدادهای نوین و موضوعهای تحول یافته در طول زمان.
2.جلوه کردن احکام فقهی به صورت سنتهای راکد.
3.شیوع پیروی از آراء و نظرهای غیر فقهی مبتنی بر افکار و آرای شخصی.
4.انزوای فقه از صحنه اجتماعی، اقتصادی، نظامی و حکومتی.
جای بسی خوشبختی است که رهبر معظم انقلاب هم در این شیوه از امام پیروی کرده است.باید دانست بدون این شیوه امکان ندارد که ما بتوانیم عقب ماندگیها را جبران کنیم و با فقه اسلامی پاسخگوی رویدادها و بخصوص رویدادهای حکومتی باشیم و مشکلات را در بعد امور بانکی، اقتصادی، کیفری، جزایی و غیر اینها برطرف کنیم.
بر مسئولان و محققان است که با تحقیق در همه منابع و روشن بینی در همه آنها بر اساس این شیوه اجتهادی عقب افتادگیها را جبران و فقه اسلامی را به طرف جلو هدایت کنند.
فقه اجتهادی پیش از انقلاب، به عنوان فقه حاکم نبود و بدین علت در ابعادی از آن، که مربوط به جامعه و حکومت بود، از طرف محققان تحقیقات لازم انجام نشده بود.چون دارای زمینه اجرایی و عملی برای آنها نبود و تنها تحقیقات بر ابعادی که مربوط به فرد و عبادات بود، بسنده می شد.ولی امروز که فقه اسلامی به عنوان حاکم مطرح است و برای همه ابعاد آن زمینه اجرایی و عملی پیدا شده است، باید:
اولا: کار تحقیق را در همه آنها با تلاش فراوان انجام دهند.
ثانیا: اجتهاد را با شیوه اجتهادی امام که پویا و بالنده و مترقی است، در منابع به کار گیرند.
ثالثا: به گونه ای نظام وار و سیستماتیک آن را مطرح کنند، نه آنکه آنها را به گونه فردی بیان کنند.
رابعا: تحت تأثیر ذهنیتها و سنتهای غلط محیطی و مردم عوام قرار نگیرند و آن گونه که از مواد اصلی استنباط، استفاده می شود رویدادها را پاسخگو شوند.
در غیر این صورت ممکن است احکامی که صادر می شود، با اصول علمی قطعی در تضاد قرار گیرد که در نتیجه حقیقت طلبان نسبت به فقه اسلام و در نهایت به اصل اسلام بی رغبت می شوند .
باید دانست پاسخهایی می تواند نظر اهل فکر را جلب کند و در دلها نفوذ کند که همراه با دلیل و منطق قوی و منطبق با نیازهای جامعه باشد.این گونه پاسخگویی حاصل نمی شود، مگر با شیوه اجتهادی امام و تلاش و کوشش شبانه روزی گروهی از مجتهدان آگاه به مسائل جامعه و نیاز آن و درک ویژگیها و شرایط موضوعها در طول زمان که اجتهاد بر اساس آنها تحول می یابد .
ما بارها گوشزد کردیم و گفتیم تشریفات، مشکلات را حل نمی کند، خیالات و موهومات خلأها را پر نمی کند.اگر نگوییم بر خلأها می افزاید.
واحدهای مذهبی و مجمعهای مذهبی و مراکز علمی و تحقیقاتی با عنوانهای مختلف با صرف امکانات فراوان و خیلی عریض و طویل آن هم با مدیریت افراد فاقد شرایط هیچ فایده ای را به دنبال نخواهد داشت.تنها با کار و کوشش و ارائه شیوه های کاربردی، از منابع معتبر و از راه اجتهاد پویامی توان مشکلات را حل کرد، نه از راهکارهای بی ثمر و بی فایده.ما نباید بیش از این از به کارگیری اجتهاد پویا در منابع خودداری کنیم و نباید از رجز خوانی رجز خوانان ناوارد و متحجران و جمود گرایان ناآگاه به مسائل جامعه و جهان وحشت کنیم.ما نباید از بیان حقایق و واقعیات اجتهادی زندگی ساز، دست برداریم، چون برای رسیدن به جامعه اسلامی در ابعاد گوناگون آن راه طولانی را در پیش داریم.
در هر حال باید به شیوه اجتهادی اخیر امام اهمیت داد و پذیرفت که این شیوه، شیوه ای است که از نظر دوست و دشمن آگاه اهمیت دارد و من ترک این شیوه را در مسائل فقهی نظری موجه نمی بینم.
همان طور که همه می دانیم اسلام تا قیامت، نظام زندگی انسان است و آخرین رسالتی است که دست غیب برای حفظ منافع مادی و معنوی انسان و پیشگیری از سقوط و انحطاطش به او ارزانی داشته است.همه می دانیم که اسلام آیین زندگی آدمیان و در شمول و غیر شمول، تابع آفاق وجودی آنان است و نباید در برابر آنها چیزی کم و کاست آورده شود.دست غیب وقتی این شریعت را به انسان اعطا کرد، انسجام با فطرت انسان و همگامی آن را با تمام ابعاد او منظور داشت.بنابراین بر مسلمانان است که در همه وقایع و پیشامدها به اسلام رجوع کنند و اگر در موردی فرمان صریحی در کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و امامان نبود، باید با اجتهاد فقهی بر اساس شیوه های نوین، گره ها را بگشاییم و تازه های حوادث را زیر چتر شریعت در آوریم .
به نظر شما علل و اسباب ناهمگامی فقه با رویدادهای تازه و نوین چیست؟
همگام نبودن فقه اجتهادی ما با حوادث، مظاهر نوین و موضوعهای دگرگون یافته، از عوامل و اسبابی است که لازم می دانم اهم آنها را به گونه ای گذرا و اشاره وار بیان کنم: .مطابق با واقع دانستن نظرها و آرای مجتهدان پیشین یا به تعبیر دیگر ناخودآگاه معامله با وحی کردن با آنهاست.تا آن حد که اگر کسی خلاف آنان در موضوعهای تحول یافته، نظر دهد، اصحاب غوغا و جوسازان ناآگاه و مقدس مآبان بی شعور و عوام زدگان غلبه و قیام می کنند و او را مورد هجوم قرار می دهند.
باید این اندیشه غلط از فقه اجتهادی از بین برود، زیرا:
اولا: مجتهدان پیشین نیز مانند مجتهدان هر زمانی، در برداشت از منابع، مصون از خطا نبوده اند .
ثانیا: برخی از موضوعها، شرایط و ویژگیها در بستر زمان تحول پیدا کرده است.درباره آنها باید بر خلاف نظرهای مجتهدان پیشین اظهار نظر کرد و اگر در برابر آنها مجتهدی مطابق نظر مجتهدان پیشین اظهار نظر کند، چنین کسی صد در صد مجتهد نیست.
به اعتقاد ما احترام و تکریم علمای پیشین روشن نگه داشتن مشعل فروزان اجتهاد است، ولی نه آن اجتهادی که بر اساس ملاکهای معتبر شرعی، ولی بدون سنجیدن ابعاد قضایا و در نظر گرفتن عنصر زمان که از عوامل تعیین کننده در مقام تفریع و تطبیق است، تحقق می یابند، بلکه آن اجتهاد پویا، در همه زمینه ها بر اساس مدارک معتبر شرعی و سنجیدن ابعاد قضایای فردی، اجتماعی، حکومتی و در نظر گرفتن دو عنصر زمان و مکان تحقق می یابد.زیرا این اجتهاد است که با فقه، جامعه را می سازد و در همه زمینه ها عینیت می بخشد و لازمه چنین اجتهادی مقدم داشتن دستاوردهای خویش بر آرا و فتاوای پیشینیان است.
2.تأثیر پذیری از عوامل ذهنی، نفسانی و عوامل خارجی، اعتراضها، وسوسه ها، خوف از خدشه دار شدن موقعیت اجتماعی.
3.سدهای پولادین تحجر و جمود و عوام زدگی که در همه زمانها درمسیر پویایی و بالندگی فقه اجتهادی قرار داشته است.
4.ادراک نکردن قانون، تحول اجتهاد با تحول زمان و مکان بر اساس منابع معتبر شرعی و جز اینها که نیازی به بیان ندارد.
این عوامل باعث شد که اجتهاد بر اساس ادله در طول زمان مطابق با شرایط درونی و بیرونی موضوعها و تحول ظروف زمانی و مکانی و احوالی، تحول نباید و فرسخها از مظاهر نوین زندگی عقب بماند.با اینکه باید همان گونه که حوادث در جهان استمرار دارد، اجتهاد نیز مطابق آنها استمرار داشته باشد.
پس مشکل فقه اجتهادی ما و همگام نبودن آن با رویدادهای زمان، کاری نیست که از سوی دشمن بیگانه طراحی شده باشد، بلکه افراد قشری ناآگاه به مبانی اسلامی چنین کرده اند.نیز مشکل فقه اجتهادی ما متأثر از غرب و شرق نیست، بلکه مشکل فقه اجتهادی ما درک نکردن شرایط زمان و ویژگیهای موضوعها است که امیدوارم همه اینها مرتفع و فقه ما به فرموده امام خمینی پویا شود.