ماهان شبکه ایرانیان

بهینه‌سازی رابطه عرضه و تقاضا در بازار برق

علی نقوی* بهینه‌سازی رابطه میان خریداران و فروشندگان برق، به‌ویژه در بخش صنایع، یکی از محورهای کلیدی اصلاح ساختار بازار برق کشور محسوب می‌شود

بهینه‌سازی رابطه عرضه و تقاضا در بازار برق

در حال حاضر، صنایع کشور برق مورد نیاز خود را از سه مسیر اصلی تامین می‌کنند. بخش نخست، تامین برق از طریق شرکت‌های توزیع و شرکت‌های برق منطقه‌ای است.  در این مدل، صنایع به‌صورت مستقیم مشترک شرکت‌های توزیع محسوب می‌شوند، برق خود را دریافت و هزینه آن را در قالب قبوض برق پرداخت می‌کنند. این ساختار موجب شده است که شرکت‌های توزیع نقش پررنگی در ارتباط مستقیم با صنایع داشته باشند و در سطح استان‌ها، تعاملات مستمر و بعضا غیرشفافی میان شرکت توزیع و واحدهای صنعتی شکل بگیرد.

در کنار این رابطه مستقیم، واقعیت‌های اجرایی نشان می‌دهد که سایر نهادها و مقامات ذی‌صلاح استانی نیز در برخی موارد می‌توانند در نحوه مدیریت مصرف یا حتی زمان‌بندی قطع برق صنایع اثرگذار باشند. این نفوذ، چه با انگیزه‌های سیاسی و چه با ملاحظات اقتصادی، گاه باعث می‌شود تصمیمات مرتبط با تامین یا قطع برق صنایع از چارچوب‌های فنی و اقتصادی فاصله بگیرد. نتیجه چنین وضعیتی، افزایش عدم قطعیت برای صنایع و تضعیف منطق بازار در مدیریت عرضه و تقاضای برق است. مسیر دوم تامین برق صنایع، خرید از بورس انرژی است. بر اساس مصوبه هیات وزیران، از سال 1398 صنایع با مصرف بالای 5مگاوات و در مراحل بعدی صنایع با مصرف بالای یک مگاوات مکلف شدند برق مورد نیاز خود را از طریق بورس انرژی تامین کنند. این الزام قانونی با هدف افزایش شفافیت، رقابت‌پذیری و کاهش نقش مداخلات غیر بازاری در تجارت برق تدوین شد. 

با این حال، اجرای این مصوبه در عمل با تاخیرها و وقفه‌هایی مواجه بود و تنها بخشی از صنایع به‌صورت واقعی وارد فرآیند خرید برق از بورس شدند. در سال‌های اخیر، به‌ویژه با اجرای برنامه هفتم توسعه، روند ورود صنایع به بورس انرژی شتاب بیشتری گرفته و اکنون بخش قابل‌توجهی از صنایع بزرگ، خرید برق خود را از این مسیر انجام می‌دهند. با این وجود، سهم بورس انرژی از کل معاملات برق صنایع همچنان کمتر از ظرفیت بالقوه آن است و هنوز بخش بزرگی از مصرف صنعتی کشور از مسیر شرکت‌های توزیع تامین می‌شود. مسیر سوم، قراردادهای دوجانبه میان صنایع و نیروگاه‌ها یا خرده‌فروشان برق است. 

در این مدل، صنعت به‌طور مستقیم با تولیدکننده یا عرضه‌کننده برق قرارداد منعقد می‌کند و برق مورد نیاز خود را بدون واسطه تامین می‌کند. اگرچه این مدل می‌تواند به افزایش انعطاف‌پذیری و تنوع گزینه‌های تامین برق کمک کند، اما در ساختار فعلی بازار برق کشور، سهم قراردادهای دوجانبه در مقایسه با دو مسیر دیگر محدودتر است. بر اساس این تقسیم‌بندی، می‌توان گفت که در ساختار فعلی بازار برق ایران، بیشترین سهم تامین برق صنایع در اختیار شرکت‌های توزیع قرار دارد، پس از آن بورس انرژی قرار می‌گیرد و در نهایت قراردادهای دوجانبه کمترین سهم را به خود اختصاص داده‌اند. این ترکیب، پیامدهای مشخصی برای کارآیی بازار برق به همراه دارد و پرسش اصلی این است که چگونه می‌توان این ساختار را به سمت تعامل بهینه‌تر میان صنایع و عرضه‌کنندگان برق هدایت کرد. 

یکی از راهکارهای کلیدی در این زمینه، کاهش تدریجی سهم شرکت‌های توزیع از رابطه مستقیم با صنایع و انتقال این تعاملات به بسترهای شفاف و رقابتی مانند بورس انرژی است. در این چارچوب، صنایع بزرگ می‌توانند مکلف شوند بخش عمده یا تمام برق مورد نیاز خود را صرفا از طریق بورس خریداری کنند، مگر در مواردی که دارای نیروگاه خودتامین باشند. برای تحقق این هدف، می‌توان سازوکارهای تشویقی و تنبیهی مشخصی در نظر گرفت تا انگیزه خروج از مسیرهای غیرشفاف و ورود به بازار رقابتی تقویت شود.

کاهش نقش شرکت‌های توزیع در تجارت مستقیم برق با صنایع، مزایای متعددی به همراه دارد. نخست آنکه روابط مالی و قراردادی میان تولیدکننده و مصرف‌کننده برق در یک زیرساخت شفاف و رقابتی شکل می‌گیرد. بورس انرژی این امکان را فراهم می‌کند که قیمت برق بر اساس عرضه و تقاضا کشف شود و صنایع بتوانند برق مورد نیاز خود را با شرایط قابل پیش‌بینی‌تری تامین کنند. 

دوم آنکه نظم‌بخشی به چرخه مالی بازار برق، به‌تدریج زمینه را برای تامین پایدارتر برق صنایع فراهم می‌کند و نیروگاه‌ها نیز از جریان نقدینگی منظم‌تری برخوردار می‌شوند. در این چارچوب، نقش وزارت نیرو و شرکت‌های وابسته به آن در حوزه تجارت برق باید بازتعریف شود. به‌جای حضور پررنگ در معاملات، این نهادها می‌توانند به‌عنوان تنظیم‌گر و نهاد تعادل‌ساز بازار ایفای نقش کنند. کاهش سهم وزارت نیرو از تجارت مستقیم برق و انتقال این سهم به بورس انرژی، می‌تواند به تقویت سازوکارهای بازارمحور و کاهش مداخلات غیرضروری منجر شود.

البته در این مسیر، یک نکته مهم نباید مغفول بماند. در ساختار فعلی، زمانی که شرکت‌های توزیع برق را به صنایع می‌فروشند، خود ناچارند برق مورد نیاز را از نیروگاه‌ها خریداری کنند. این خرید معمولا از طریق بازار عمده‌فروشی برق و با عبور از سازوکار شرکت مدیریت شبکه انجام می‌شود. بنابراین، شرکت‌های توزیع عملا واسطه‌ای میان نیروگاه و صنعت هستند. در شرایطی که صنایع به‌طور مستقیم از بورس انرژی برق خریداری می‌کنند، این رابطه تغییر می‌کند و واسطه‌گری شرکت‌های توزیع کاهش می‌یابد.

در سال‌های اخیر، با تصمیماتی که در سطح سیاستگذاری اتخاذ شد، امکان خرید مستقیم برق توسط شرکت‌های توزیع مجددا تقویت شد و نوعی تزریق نقدینگی به بازار صورت گرفت تا این شرکت‌ها بتوانند از بورس برق خریداری کنند. با این حال، این سازوکار به‌طور کامل تقویت نشد و نتوانست نقش تعیین‌کننده‌ای در اصلاح ساختار بازار ایفا کند. اخیرا شرکت توانیر برنامه‌ریزی‌هایی را برای اصلاح این وضعیت در دستور کار قرار داده است. در این رویکرد، هرچه سهم بازار عمده‌فروشی برق کاهش یابد و این بازار بیشتر به‌عنوان یک بازار تعادل‌ساز عمل کند، در مقابل سهم ثبت مبادلات در بورس انرژی افزایش خواهد یافت. تقویت نقش بورس انرژی در ثبت و مدیریت معاملات برق، می‌تواند به شفاف‌تر شدن تعامل میان مصرف‌کننده و تولیدکننده و کاهش ریسک‌های ساختاری بازار کمک کند.

در نهایت، بهینه‌سازی رابطه میان خریداران و فروشندگان برق، نه‌تنها به نفع صنایع به‌عنوان مصرف‌کنندگان عمده است، بلکه منافع تولیدکنندگان برق را نیز تامین می‌کند. صنایع از دسترسی به برق با قیمت شفاف‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر بهره‌مند می‌شوند و نیروگاه‌ها نیز از جریان نقدینگی منظم‌تر و تعهدپذیرتری برخوردار خواهند شد. تحقق این هدف، مستلزم بازتعریف نقش‌ها، کاهش مداخلات غیر بازاری و تقویت بسترهای شفاف معاملاتی در بازار برق کشور است.

*  کارشناس حوزه انرژی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان